«بازنده»؛ پایان قصه کودک‌رباییِ مشهور

سریال «بازنده» دیروز صبح به پایان رسید و بالاخره پرونده کودک‌ربایی قصه حل شد.

شناسه خبر: ۴۲۶۶۶۹
«بازنده»؛ پایان قصه کودک‌رباییِ مشهور

برخلاف دیگر مجموعه های معمایی و پلیسی نمایش خانگی یعنی سریال «گردن‌زنی»، این سریال تا حدودی موفق شد با گره‌های درگیرکننده در قصه، روایت نسبتا جذابی داشته باشد و مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. گروه بازیگران «بازنده» نیز عملکرد موفقی در این مجموعه داشتند و در راس آن‌ها علیرضا کمالی، پس از تجربه «پوست شیر»، اثر دیگری را به کارنامه خود اضافه کرد. به بهانه پایان «بازنده» نگاهی داشتیم به نقاط قوت و ضعف سریال و پایان‌بندی آن.

پایان قصه کودک‌رباییِ مشهور، به آقای کارآگاه رودست زد!

 

ماجرا از چه قرار بود؟

سریال «بازنده» داستان ناپدید شدن بچه یک زوج جوان، ارغوان و کاوه (سارا بهرامی و صابر ابر)،  را روایت می‌کند. قصه از اینجا شروع می‌شود که یک شب این زوج به خانه همسایه روبه‌رو می‌روند. بچه را به دلایلی با خودشان نمی‌برند. به خانه برمی‌گردندند و با جای خالی بچه مواجه می‌شوند.

«بازنده» به کارگردانی امین حسین‌پور است که بر اساس رمانی به نام «زوج همسایه» (The Couple Next Door) نوشته شاری لاپنا (این رمان در ایران با عنوان «زن همسایه» هم منتشر شده) ساخته شده است.

پایان قصه کودک‌رباییِ مشهور، به آقای کارآگاه رودست زد!

 

رعایت قواعد ژانر

سریال بازنده به لحاظ فضاسازی شاید با سایر سریال‌های شبکه نمایش خانگی در ژانر جنایی متفاوت است و از الگوهای هالیوودی تبعیت می‌کند. در واقع از قواعد ژانر کلاسیک پلیسی جنایی در سینمای هالیوود بهره می‌برد. از این نظر هم یک قدم رو به جلو در سریال‌سازی شبکه نمایش خانگی محسوب می‌شود هم برچسب سریال «غیرایرانی» را به خود می‌گیرد. اساساً ما همیشه با مسئله خلق یک پلیس یا قصه پلیسی ایرانی خوب که در عین حفظ قواعد ژانر رنگ غیرایرانی به خود نگیرد، مواجهیم. ظاهراً این ژانر به گونه‌ای است که اگر قرار است درست ساخته شود، شخصیت یا اثر خودبه‌خود «خارجی» می‌شود.

پایان قصه کودک‌رباییِ مشهور، به آقای کارآگاه رودست زد!

«بازنده» حقیقتاً از این نظر سعی کرده است جایی روی این مرز قرار بگیرد. اما به دلیل منبع اقتباسی غیرایرانی‌اش خواه‌ناخواه رنگ و بوی غیرایرانی به خود گرفته است. البته دیگر عناصر سریال ایرانیزه شده است. اما سازندگان سریال عامدانه در طراحی صحنه به‌خصوص در فرایند پساتولید فضایی را ساخته‌اند که چندان ایرانی نیست. و این لزوماً عیب نیست. گرچه اصلاح بیش از اندازه رنگ و نور و تصویر و همین‌طور استفاده بیش از اندازه از پرده سبز حالتی مصنوعی به فضا داده است، با این حال، المان‌های لازم یک سریال جنایی پلیسی را دارد. همان فضای تاریک که با باران و سیگار و قاب‌های بسته به اندوه اضافه می‌کنند. همان کارآگاه سمپات باهوش با غمی عمیق در چشم و ویژگی همیشگی کارآگاه‌های این‌چنینی با لیوانی در دست.

مشکل اصلی بازنده چه بود؟ 

تمرکز بیش از حد بر خشونت و صحنه‌های اغراق‌آمیز، داستان بازنده را از مسیر اصلی منحرف کرد. در قسمتی از سریال، سه قتل فجیع بدون هیچ دلیل روایی قانع‌کننده به تصویر کشیده می‌شود. این تأکید افراطی بر نمایش خشونت، نه‌تنها اثرگذاری داستان را کاهش می‌دهد بلکه مخاطب را از همراهی با روایت بازمی‌دارد. از نظر روان‌شناختی، چنین نمایش‌هایی می‌تواند بر رفتار و نگرش‌های اجتماعی مخاطبان تأثیر منفی بگذارد. به‌ویژه در جامعه‌ای که بحران هویت فرهنگی و اجتماعی در آن در حال رشد است، به تصویر کشیدن چنین رفتارهایی به‌صورت مداوم و بی‌دلیل ممکن است نارضایتی و بی‌اعتمادی را در مردم افزایش دهد.

پایان قصه کودک‌رباییِ مشهور، به آقای کارآگاه رودست زد!

رویا جاویدنیا در نقش زن ثروتمند مرموز فرقی با بازی‌های پیشینش ندارد. از سوی دیگر، سارا بهرامی به گونه‌ای ایفای نقش کرد که مخاطب تلاش می‌کرد تا آن لحظات را نبیند! او در نقش زنی افسرده که با بیماری روحی دست و پنجه نرم می‌کند، اجرایی نسبتا ضعیف داشت. صابر ابر هم همان آویزانی همیشگی اعضای صورت را به‌خصوص در نقش‌های این‌چنینی که قرار است شخصیتی ضعیف را به تصویر بکشد، دارد.

«بازنده» در طراحی صحنه و تصویرپردازی نیز تلاش کرده تا هیجان و تعلیق قصه را به خوبی منتقل کند. لوکیشن‌ها و نورپردازی سریال با فضای معمایی آن هماهنگ است. خانه ارغوان و کاوه، اداره پلیس، مسافرخانه و دیگر فضاها به گونه‌ای طراحی شده‌اند که حس و حالی غیرایرانی را القا می‌کنند. هرچند این ویژگی نقطه‌ضعف محسوب نمی‌شود و در چهارچوب داستان پذیرفتنی است، اما یکی از جزئیات داستان با این فضا هماهنگی ندارد. استفاده از صدای اذان در بلندگوی یک مسجد به عنوان سرنخی برای نزدیک شدن به آدم‌ربا، در این فضا به نظر ناهماهنگ می‌رسد و کمی باورپذیری را کاهش می‌دهد.

اما چرا باید این سریال را تماشا کنیم؟

خط داستانی به این شکل پیش می‌رود که کارآگاه به شکلی شهودی به اعضای خانواده بچه به سرقت‌رفته شک می‌کند و این شک را به مخاطب خودش منتقل می‌کند. حالا ما هم همراه با زاویه دید کارآگاه به تک‌تک شخصیت‌های قصه شک داریم و این نقطه قوت سریال است. بازی کنترل‌شده علیرضا کمالی در نقش کارآگاه جذاب و باهوش اما آسیب‌دیده در پیشبرد روایت و ارتباط مؤثر با مخاطب موفق است.

پایان قصه کودک‌رباییِ مشهور، به آقای کارآگاه رودست زد!پایان قصه کودک‌رباییِ مشهور، به آقای کارآگاه رودست زد!

کمالی در نقش کارآگاهی درونگرا که زندگی شخصی‌اش شکست‌خورده است و در حرفه خود نیز با پرونده‌ای ناکام مواجه بوده، بازی تأثیرگذاری ارائه می‌دهد. او با تلفیق وجهه مقتدر و زیرک کارآگاه با درد و تنهایی یک پدر داغدار، توانست لایه‌های متنوعی از شخصیت را به نمایش بگذارد. 

غافلگیری در پایان‌ خط

سریال «بازنده» در نهایت با یک قسمت پراتفاق به پایان راه رسید و سرنوشت همه شخصیت‌ها یکی پس از دیگری مشخص شد. بازی حدس و پیش‌بینی درباره گرداننده اصلی ماجرا همچنان در قسمت آخر نیز ادامه داشت و تقریبا تا نیمه سریال هم یک پاسخ قطعی به سوال هویت نفر اصلی کودک‌ربایی نداشتیم، همین موضوع باعث شد «بازنده» در انتهای راه نیز غافلگیری‌هایی برای مخاطبان داشته باشد. در نهایت تقریبا همه شخصیت‌های قصه حتی کارآگاه کیانی، متناسب با نام سریال «بازنده» از این بازی بیرون آمدند و سرنوشت غم‌انگیزی برای آنان رقم خورد، جز یک نفر که همه نقشه‌هایش به درستی پیش رفت و موفق شد پیروز اصلی باشد.

منبع : برترین ها
نظرات
پربازدیدترین خبرها