راهنماتو- وقتی به پادشاهان و ملکهها فکر میکنیم، بیشتر اوقات تصویرِ فردی را به خاطر میآوریم که سنوسالی از او گذشته است.
به گزارشِ راهنماتو، اما حقیقت این است که همه سلاطینِ تاریخ مجبور نبودند مثلِ چارلز، پادشاهِ فعلیِ انگلستان، تا سن 73سالگی برای دستیافتن به تختِ پادشاهیِ انگلستان صبر کنند. تعداد زیادی از پادشاهان قبل از آنکه بتوانند حرف بزنند یا راه بروند به پادشاهی رسیدند. جالب است که بدانید یکی از آنها پیشازتولد به پادشاهی رسید. در این مقاله فهرستی از جوانترین سلاطینِ تاریخ جهان و کارهایی که در دورانِ حکمرانیشان انجام دادند را مرور میکنیم:
1.شاپور دوم ساسانی: جوانترین سلطانی که پیشازتولد پادشاه شد
جایزه کوچکترین کودکپادشاه در تاریخ تعلق میگیرد به شاه شاپور دوم، امپراتور سلسه ساسانیان در ایرانِ باستان که از سال 309 تا 379 میلادی حکمرانی کرد. او دهمین پادشاه ساسانیان بود که به سلطنت رسید و علاوهبر جایزه کمسنترین پادشاه، جایزه طولانیترین دورانِ سلطنت در تاریخ ایران نیز به او تعلق میگیرد. او به مدتِ 70سال پادشاه ایران بود. حتی جذابترین بخشِ داستان این است که او تمامِ طولِ مدتِ عمرش پادشاه بود. او پادشاه به دنیا آمد و پادشاه از دنیا رفت. چرا او آنقدر زود پادشاه شد؟ پدرِ شاپور، هرمزِ دوم، در سال 309میلادی از دنیا رفت. بعد از او بلافاصله پسرش، آذر نرسه، تاجگذاری کرد. متأسفانه نرسه نزد اشرافِ امپراتوری محبوب نبود و آنها به سرعت او را به قتل رساندند. پسرِ دومِ هرمز وقتی تلاش کرد بعد از او به پادشاهی برسد کور شد و پسر سومش زندانی شد و بعدها به امپراتوریِ روم باستان گریخت. ازآنجایی که دیگر شخصی نمانده بود که خونِ پادشاهی در رگهایش جریان داشته باشد، تصمیم گرفته شد تا زمانِ تولدِ شاپور کسی پادشاه نشود. برخی داستانها میگویند شاپور وقتی هنوز در شکمِ مادرش بود تاجگذاری کرد که او را به تنها شخصیتِ سلطنتیای در تاریخ تبدیل میکند که در رحمِ مادر تاجگذاری کرده است. اما این داستان در طی سالها به چالش کشیده شده زیرا مورخان زیادی گفتهاند که ایرانیانِ باستان هرگز کودکی که جنسیتِ او را نمیدانستند به عنوان شاه انتخاب نمیکردند. درست باشد یا غلط، میراثِ شاپور همچنان تأملبرانگیز است. او نهتنها عنوانِ جوانترین پادشاه تاریخ را دارد، بلکه کسی است که در دورانِ سلطنتش ساسانیان دورانِ طلاییشان را تجربه کردند. او موفقترین پادشاه سلسله ساسانیان بود.
2.آلفونسو سیزدهم، آخرین پادشاه اسپانیا، باید 16سال صبر میکرد
میتوان ادعا کرد که آلفونسویِ سیزدهم از اسپانیا، بهلحاظِ جوانی و کمسنوسالی با شاپور دوم رقابت میکند. درست مثلِ شاپور، پدر آلفونسو نیز اندکی پیش از تولد او درگذشت و تصمیم گرفته شد که تاج پادشاهی تا به دنیا آمدنِ آلفونسو برای او محفوظ بماند. آلفونسو در روز 17ماه مه سال 1886 و ششماه بعد از مرگِ پدرش در کاخ سلطنتیِ مادرید به دنیا آمد. او بلافاصله بعد از بیرون آمدن از رحمِ مادرش، پادشاه شد. گفته میشود که او بلافاصله بعد از تولد، روی یک سینی نقرهای حمل شد تا با نخستوزیرِ وقتِ اسپانیا، پراکسیدس متیو ساگاستا، دیدار کند. بعد آلفونسو باید تا سن 16سالگی صبر میکرد تا بتواند حقیقتاً قدرت را به دست بگیرد. متأسفانه دورانِ حکمرانی او مانند دورانِ حکمرانیِ شاپور درخشان نبود. شکستِ اسپانیا در جنگِ مراکش در سال 1921 تا حدِ زیادی به مداخلههای او نسبت داده شده است. او در طولِ زمان محبوبیتِ خود را از دست داد. وقتی احزابِ سوسیالیست و جمهوریخواه در سال 1931 در پارلمان اسپانیا قدرت را به دست گرفتند، به سرعتِ علیه آلفونسو موضعگیری کردند. پارلمان خواستار آن شد که آلفونسو از سلطنت کنارهگیری و سلطنت را ملغی کند. اما او تصمیم گرفت که فرار کند و هرگز به کشور بازنگشت. درغیاب او سلطنت ملغی شد.
3.جان اول از فرانسه و ناوار: پادشاهی پسازمرگ
جان در روز 15نوامبر سال 1316 متولد شد. درست مثلِ دو موردی که بررسی شد، جان هم وقتی بعد از پدرش، لوییِ دهم که چند ماه جلوتر از دنیا رفته بود، به دنیا آمد، پادشاه بود. متأسفانه جان فقط جوانترین پادشاه فرانسه نبود، بلکه کوتاهترین مدتِ سلطنت را نیز داشت. او 5ساله بود که از دنیا رفت. ازآنجاییکه او فقط 5سال سلطنت کرده، چیز زیادی نمیتوان درباره شیوه حکمرانی او گفت. علتِ مرگ او ثبت نشده است اما مرگومیر کودکان در اروپای قرونوسطا بسیار بالا بود. بااینحال، شایعههایی مبنی بر مسمومکردنِ او وجود دارد. مرگِ او برای بسیار فایده داشت و یکی از آنها فیلیپِ پنجم، عموی او بود که سلطنت را برعهده گرفت. گفته شده که لویی دهم هم تحتِ شرایطِ مشکوکی از دنیا رفته است.
4.مری، ملکه اسکاتها: در 6 روزگی ملکه شد
فقط پادشاهان نبودند که در سنینِ پایین به پادشاهی میرسیدند، مری، ملکه اسکاتها، احتمالاً جوانترین ملکه تاریخ جهان است. برخلافِ مواردی که قبلاً بررسی شد، او بلافاصله بعد از تولد تاجگذاری نکرد، بلکه 6روز برای رسیدن به این عنوان صبر کرد. مری در 8دسامبر سال 1542 در اسکاتلند، از پادشاه جیمز پنجم و همسرِ فرانسویاش، مری از گیز، متولد شد. درست 6روز بعد از مرگِ جیمز، مری ملکه اسکاتلند اعلام شد. دلیلِ مرگ پدر او مشخص نیست اما گفته شده یا در اثر نوشیدنِ آب آلوده جان باخته یا به دلیلِ شوکِ عصبیِ بعد از نبردی سهمگین بینِ انگلستان و اسکاتلند، از دنیا رفته است.
در طولِ دورانِ کودکیِ مری، مادر او، به جای او سلطنت کرد و مری به زادگاهِ مادرش فرستاده شد تا آموزشهای صحیح دریافت کند. او در سن 18سالگی برگشت و آماده بود تا به عنوان درستترین فرد ممکن بر تختِ سلطنت بنشیند. اما متأسفانه اوضاع به مراد او پیش نرفت.
مری در سال 1561 با یکی از عموزادههایش به نامِ لردِ دارنلی ازدواج کرد. مشخص شد که او اشتباه بزرگی مرتکب شده است. دارنلی به سرعت از اینکه فقط همسر ملکه باشد خسته شد، و خواهان آن شد که مستقل شده و همرده مری شود. هیچکس چنین چیزی را دوست نداشت، بنابراین، حضورِ دارنلی به مشکلِ بزرگی تبدیل شد.
مری جلسات زیاد برگزار کرد تا آنچه «مشکلِ همسرش» نامیده میشد را حل کند. دارنلی در سال 1567 به قتل رسید و مشکل حل شد. گفته شده که شوهرِ مری توسطِ یکی از همپیمانانِ سیاسی او به نام لرد بوثول به قتل رسیده است. مرگِ شوهر، مری را نیز شکست داد. بوثول در سال 1567 او را دزدید. هیچکس نمیداند چه اتفاقی بین آن دو افتاد، اما چند هفته بعد از قتلِ همسرش، مری با قاتل او یعنی لرد بوثول ازدواج کرد. این ازدواج آنقدر نامحبوب بود که منجر به شورشهایی در اسکاتلند و فرارِ مری از این کشور و گریختن او به انگلستان شد. الیزابتِ دوم که آن زمان پادشاه انگلستان بود، بهجای آنکه از عموزاده خودش استقبال گرمی کند، او را به مدت 18سال در این کشور زندانی کرد. درنهایت، مری به اتهامِ توطئه علیه الیزابت در سال 1587 در سنِ 44سالگی اعدام شد. برای مریِ بیچاره، زندگی بعد از 6روز، در سراشیبی قرار گرفته بود.
5.سابهوزای دوم: پادشاهی با طولانیترین دورانِ حکمرانی
شاید جان دوم و شاپور تمامِ عمرشان پادشاه بوده باشند اما در مقابلِ دورانِ حکمرانیِ سابهوزای دوم از سوازیلند کم میآورند. سابهوزا طولانیترین مدتِ سلطنت را در تاریخ جهان دارد که از یکسالگیاش شروع شد و تا زمانِ مرگ او در سن 83سالگی ادامه داشت.
اینگوِنیاما سابهوزا در سال 1899 در روستای زامبودزی متولد شد. پدرش همان سال از دنیا رفت و سابهوزا پادشاه شد. درست مثلِ خیلی از افرادی که در این فهرست هستند، او نیز باید مدتی صبر میکرد تا واقعاً سلطنت کند. در طی این مدت مادربزرگ او به جایش سلطنت میکرد. سابهوزا در سن 27سالگی در سال 1921 پادشاه شد. او ثابت کرد که پادشاهی قابل و یک میهنپرست واقعی است. در دورانِ سلطنت او بود که سوازیلند بالاخره توانست استقلال خود را در سال 1968 از انگلستان پس بگیرد. بعد از این ماجرا دولتِ بریتانیا او را به عنوان پادشاه سوازیلند به رسمیت شناخت. سابهوزا در سال 1973، قانون اساسیِ کشور و پارلمان را منحل کرد و خودش را پادشاه مطلقه نامید.
او از قدرتهای جدیدش استفاده کرد تا شیوه حکمرانیِ کشورش را به شکلِ قبیلهای برگرداند. این شیوه حکمرانی باعث شد که اقتصاد سوازیلند رونقی اساسی بگیرد. سوازیلند منابع غنی طبیعیِ فراوانی دارد و در دورانِ حکومت سابهوزا ثروتِ عظیمِ معادن این کشور از خارجیها پس گرفته شد.
6.پاپ بندیکتِ نهم: جوانترین پاپ
بسیاری از مردم فکر میکنند که پاپ فقط رئیس کلیسای کاتولیک است اما او به لحاظِ فنی یک سلطنتِ مطلقه دارد. واتیکان یک کشور است و پاپ همزمان قاضیِالقضات، قانونگذار و مقامِ اجراییِ این کشور است. ما فکر میکنیم که پاپها پیرمردهایی با قد بلند و کلاههای نوکتیز هستند اما همیشه اینطور نبوده است. پاپ بندیکتِ نهم در سال 1032میلادی در سن دوازده سالگی به مقام پاپی رسید و تبدیل به جوانترین پاپ جهان شد.
در آن دوران، پاپ فقط یک رهبر مذهبی نبود بلکه پادشاهِ سرزمینهایی با عنوانِ ایالتهای پاپی بود. چطور بندیکت نهم در سنی کم به مقامِ پاپی رسید؟ به خاطرِ رفتارهای قدیسمآبانه؟ البته که نه، از طریقِ رشوه دادن. بندیکت، پسرِ کُنت آلریک سوم از توسکولوم بود و با چندین پاپ قبلی مراوداتِ نزدیکی داشت. وقتی پدرِ بندیکت به رومیها رشوه داد، پسرش پاپ شد!
هر نوع رفتارِ شوکهکنندهای که تصور کنید از این پاپ جوان سر زد. او به خشونت، تجاوز و قتل متهم شده است. او حتی به عنوان «شیطانی آمده از جهنم» و «لکۀ ننگِ مقامِ پاپی» توصیف شده است. این حد از فقدانِ محبوبیت باعث شد که بندیکت در سال 1044 از کشور بگریزد و سیلوسترِ دوم جای او را بگیرد. اما زیاد طول نکشید که در سال 1045 با لشکری بزرگ بازگشت و ادعای سلطنت کرد. او خیلی زود تختِ سطلنت و مقامِ پاپی را پس گرفت. و جالبتر اینکه سال بعدش مقامِ پاپی خود را به پدرخواندهاش، گرگویِ ششم، فروخت. فکرش را هم نمیکنید که بعد از فروختنِ این مقام، دوباره پشیمان شد و با لشکر دیگری در سال 1047 برگشت و خواست دوباره مقامِ پاپی را پس بگیرد. او تنها پاپ در تاریخ است که سهبار مقامِ پاپی را گرفته است! سرنوشت او تاکنون نامعلوم است.
7.توتعنخآمون، پادشاه جوانِ مصر باستان
فهرستِ جوانترین پادشاهانِ تاریخ بدونِ نامبردن از توتعنخآمون تکمیل نمیشود. توتعنخآمون یازدهمین فرعونِ سلسه هجدمِ مصر باستان بود که گفته میشود در قرنِ 14 قبلازمیلاد در سنِ 9سالگی به سلطنت رسید و 10سال حکومت کرد. درحالیکه 10سال زمانِ زیادی به نظر نمیرسد، اما دورانِ حکمرانی او به عنوانِ دورانی باشکوه در مصرِ باستان نگریسته میشود. یکی از مهمترین خدمتهای او تعلیقِ اصلاحاتی بود که پدرِ نامحبوبش، آخناتون، وضع کرده بود.
آخناتون با تبدیلِ، آتِن، به عنوانِ خدای اصلی مصر و قرار دادنِ خودش در مرکزِ عبادت، تغییراتِ بزرگی در مصر ایجاد کرده بود. توتعنخآمون به سرعت خدایانِ قدیمی را به شکوه سابق برگرداند و تبس را به عنوان پایتخت مصر انتخاب کرد. او در سن 19سالگی به مرگی مشکوک از دنیا رفت. هیچکس دلیل مرگ او را نمیداند اما این باور وجود دارد که او در جنگ یا در تصادف با ارابه کشته شده است.
امروز توتعنخآمون بیشتر برای خدمتهایی که باستانشناسی کرده است، معروف است تا به واسطه دورانِ حکومتش در مصر باستان. حدود 3200سال بعد از مرگش، یک باستان شناسِ بریتانیایی به نام هوارد کارتر، مقبره توت را در دره پادشاهان پیدا کرد. مقبره او یکی از دستنخوردهترین و سالمترین و معدنِ طلای تاریخ بود. کشفِ مقبره توت به فهمِ ما از مصر باستان و آیینهای آنها کمک زیادی کرده است.