راهنماتو- وقتی توسعهدهندههای بازیهای معروف قصد تصمیم ساخت یک اسپینآفت برای سری محبوبشون میگیرن، فرصتی برای تعریف داستان بازی اصلی از دیدگاههای مختلف براشون ایجاد میشه، و همین قضیه تا با تعریف یک داستان از دید بقیه شخصیت های موجود در اون سری، به داستان شاخوبرگ بیشتری بدن و گیمرهارو با دنیا و شخصیت بیشتر آشنا کنن.
به گزارش راهنماتو، تا الان Naughty Dog ثابت کرده که تو روایت داستان جزو بهترین هاست و حتی شخصیتهای کماهمیت رو هم جزئی از داستان بازی میکنه. یکی از این شخصیتها که در هر دو نسخه از The Last of Us تاثیر بزرگی گذاشته، تامی هستش. تامی تا حدی معروف بوده که برخی از طرفدارا به دنبال یک بازی The Last of Us متمرکز روی اون بودن تا بتونن خیلی بیشتر با داداش مهربونتر جوئل و زنده موندش توی این دنیای آخرالزمانی آشنا بشن و بتونه که نقش اون رو در کنار داستان جوئل و الی پررنگتر نشون بده.
تامی میلر، بهترین داداش دنیا
تامی میلر، داداش جوئل در The Last Of Us، به عنوان یک برادر مهربون و عموی خوب در ساعات اولیه نابود شدن دنیا توسط یک قارچ ناشناخته و خطرناک ظاهر میشه. این داداش مهربون که همراه جوئل از وقتی که یکی رو لازم داشت تا بتونه بهش کمک کنه از دست زامبیها فرار کنه تا اینکه با جوئل تبدیل به یک شکارچی قهار بشه بوده، همچنین ناگفته نمونه که در اولای بازی اول میبینیم که بنده خدا چقدر تحت فشار و درگیر تلاش برای نجات تنها عضوهای خونوادش هستش. البته بعدها اون از جوئل جدا میشه و به جماعت Fireflies ملحق میشه و در نهایت بازهم از اونها بعد از مدتی جدا میشه. تا وقتی که تصمیم میگیره سروسامون بگیره و با همسرش ماریا، مشغول زندگی در جکسون کانتی میشه. البته یکم جلوتر در داستان وقتی که جوئل قرار میشه که الی رو تحویل Fireflies بده از جکسونکانتی همراه با الی رد میشه و اینجاست که جوئل دوباره میتونه دادششو بعد از مدتها ببینه. جوئل هم برای مدت کوتاهی با الی در اینجا ساکن میشن که میشه گفت بهترین بخش سفر اوناهم در این مسیر هستش.
ویژگیهای منحصر به فرد تامی
بازیکنا تامی رو در بازی اول خیلی نمیبینن و فقط در بخشای اولیه و قسمت سد بازی میبینن. از جزییاتی که طرفدارای این سری دوست دارن بیشتر در موردش بدونن اینه که اون چطور تونسته تبدیل به شکارچی رفهای بشه، ناسازگاریهایی که با Fireflies پیدا کرده و اینکه چطور به عنوان بخشی از تحولش شخصیتش تصمیم به کمک برای ساخت فضایی امن در جکسونکانتی برای مردم بیگناه میگیره. میشه گفت همین داستان با این سه بخشی که ازش اسم بردیم همچنان میتونه یک داستان عالی در خور داستان بازی اول باشه. گیمرا میتونن به عنوان یک شکارچی به ماموریتهایی برن و از بیگناها دزدی کنن تا بتونن شکم خودشون رو سیر نگه دارن و بعدش به عنوان یک Firefly شروع به بمب گذاری مخالفاشون کنن و در آخر هم سعی کنن تا مکانی امن رو برای مردم بسازن. تازه پیدا کردن و بازسازی جکسونکانتی و پذیرش تامی به عنوان یک عضو از جامعه اونا میتونه چالش های مربوط به خودش رو داشته باشه که یک مسئله جذاب دیگه در داستان زندگی تامیه.
متاسفانه سری بازیهای The Last of Us تا الان اونطور که باید از این شخصیت استفاده نکرده و بیشتر در جاهایی که به نظرشون لازم بوده از این کارکتر استفاده کردن. با این حال، تأثیری که اون روی شکل داستانی دو بازی داشته به هیچ وجه قابل انکار نیست. تازه به خاطر عشقی که به الی و جوئل داره، تامی دست به کشتار و شکنجه خیلی از دشمنایی میزنه که سر راهش سبز میشن در حالی که بدون اینکه چیزی بتونه جلوشو بگیره به سمت سیاتل برای گرفتن انتقام داداشش حرکت میکنه. او در بازی دوم مثل بازی اول تاثیر بسزایی روی داستان میزاره به طوری که تا جایی از بازی دوم فقط با آدمهایی که کشته راه خودش رو برای الی مشخص میکنه. حتی به عنوان یکی از باسفایت های بازی ظاهر میشه و با مهارت بالایی که توی تیراندازی داره به ابی یادآوری میکنه که از دست دادن نزدیکان چه حسی داره. این خط داستانی که تامی در اون از شخصیتی مهربون و دلسوز که همیشه قصد مراقبت از نزدیکاش رو داره تبدیل به ماشین کشتاری میشه که چیزی جلودارش نیست قطعا میتونه برای طرفدرای این سری جذاب باشه و بالاخره اون توجهای که باید به این شخصیت دوست داشتنی بشه رو دریافت کنه.
یادتون باشه که تامی صرفا نقش یک شخصیت معمولی در داستان اصلی The Last of Us رو نداره، او یک شخصیت پیچیده با طیف گستردهای از احساسات و تأثیری واقعی که روی جهت داستان بازی داره. بازی متمرکز روی تامی میتونه محدودیت های بازی اول رو کنار بزاره و با معرفی تعدادی از کارکترهای جدید، داستان خود تامی و این دنیای آخرالزمانی رو قابل درکتر برای طرفدارای این سری کنه.