ویجیاتو نوشت؛ دلایل بیشماری هستند که یک مخاطب را به پای ژانر انیمه میکشانند. چه بخواهند به عنوان منبعی برای آرام کردن،
هیجان و یا یک غریزه عمیق درونی که از پرسیدن سوالهای ترسناک هراسی ندارد. یک بیمرز بودن خاص در انیمه وجود دارد که به بیننده این احساس را میدهد هرچیزی ممکن است و آن شخصیتها و داستان شیرین، ناگهان به یک مسیر حزن انگیز ترسناک وارد شوند.
بعضی از انیمهها بعد از مقداری درد و رنج، پایانی خوش به مخاطب نشان میدهند. اما انیمههای دیگری نیز هستند که میخواهند در تاریکی بمانند و به تنهایی، غم و ناامید کننده بودن دنیا اشاره کنند. این انیمهها برای افراد ناراحت و غمگین نیستند و باید به صورتی معتدل و ملایم دیده شوند! در هر صورت، این انیمهها، بهترین تعریف از یک انیمه تاریک خالص هستند. همراه ویجیاتو باشید.
Elfen Lied
Elfen Lied یک شکنجه احساسی است که داستانش را در سیزده قسمت روایت میکند. در یک مکان پوچ و تاریک شروع میشود که در آنجا، بشریت بیش از پیش سقوط و نابودیاش را به چشم میبیند. دو دانشجوی مثبت نگر و شاد با یک دختر سردرگم به نام لوسی مواجه میشوند. کسی که یک جهش یافته مبتلا به بیخوابی است و قدرتهای روانی کشندهای دارد. لوسی توسط یک آژانس دولتی مرموز و بیشتر شدن تعداد قتلها تسخیر شده است.
بر اساس کلیشهها، این انتظار را داریم انیمه با رهایی شخصیت لوسی تمام شود یا حداقل در پایان فصل به این موضوع اشاره شود که قبول کردن تفاوتهای دیگران چقدر مهم است. Elfen Elied در عوض، اخلاقیات بشریت را نقد میکند و با پیامی درباره اینکه صلح غیرممکن است، درباره ناآرام بودن جامعه پافشاری میکند.
Happy Sugar Life
گاهی اوقات، برداشت و فرض اولیهای که از یک انیمه داریم بنابر شخصیتها و جلوههای بصری برجستهاش، یک چیز ناگریز به نظر میآید. Happy Sugar Life نیز بر روی این قضیه تکیه میکند و از قصد، مخاطبش را به یک آرامش دروغین دعوت میکند و بعد از آنکه دید بیننده فریب این آرام بودن را خورده، او را با قتل، آدم ربایی و شست و شوی مغزی در پیچش تاریکش، غافلگیر میکند.
ساتو، نوجوانی که نسبت به یک دختر جوان معصوم شیفتگی پیدا میکند؛ این شیفتگی آنقدر شدید است که او برای محافظت از این دختر، حاضر است دست به اقدامات خطرناکی بزند. Happy Suger Life از دید ساتوی گمراه و زاویه دید غلطش روایت میشود. روایت غیرقابل اعتماد و قهرمانی که از قهرمان بود بسیار دور است، سبب شده که کل سریال، تبدیل به یک تجربه ناراحت کننده شود.
Made In Abyss
با یک نیم نگاه، بسیار راحت میتوان حدس زد که Made In Abyss یک سریال ماجراجویی باحال است که جوانان و کودکان نخبه شجاع، با کمک یکدیگر ماموریتهای بزرگی را به سرانجام میرسانند. Made In Abyss به صورت تکنیکی، کاملاً هم قد و قواره این استاندارد است؛ زیرا ریکو، رگ و ناناچی، به معنای واقعی کلمه درون این "عمق" سقوط میکنند. هرچند Made In Abyss یک انیمه جذاب و درگیر کننده است که با هر مرحله از سقوط کردن در این "عمق"، نفرین آن بدتر میشود و سریال بدین شکل، خودش را بالغتر از قبل میکند.
چیزی که به عنوان یک سفر هیجان انگیز شروع شد، به تجربهای عذاب آور تبدیل میشود که ریکو و دوستانش، قدم به قدم چنان تکه تکه خودشان را از دست میدهند انگار که نفرین شدهاند. یک احساس بسیار بد همیشه با این شخصیتها همراه است که هر لحظه، ممکن است شرایط از این هم برایشان بدتر شود.
Paranoia Agent
ساتوشی کن، یک قصهگوی بینظیر است. کسی که توانسته در سالنهای سینما به لطف دو اثر روانشناختی هیجان انگیز سورئالش، Paprika و Perfect Blue، هیجانات و احساسات خاصی ایجاد کند. Paranoia Agent، مینی سریال سیزده قسمتی کن، که به شیوهای درخشان از اپیزودیک بودن ساختارش استفاده میکند. این انیمه درباره ذهنیت فاسد مافیا، راه کثیفی که به آن طریق شایعات پخش میشوند و چگونه یک داستان محلی میتواند به لطف نامیرا بودنش از هر شروری قدرتمندتر باشد، با بیننده خود حرف میزند.
در Paranoia Agent، داستان یک جامعه را دنبال میکنیم که در ترس حملهی Lil Slugger زندگی میکند. یک نوجوان اسکیت سوار پرخاشگر همراه با یک چوب بیسبال که هر لحظه، ممکن است به کسی حمله کند. Paranoia Agent این شخصیتها را در آسیب پذیرترین حالت خود نشان و به شرور داستان، اجازه رشد کردن میدهد.
Terror In Resonance
شینیچیرو واتانابه، استاد قصهگویی، کسی که عاشق این است ژانرها را با هم مخلوط کند. Cowboy Bebop، Space Dandy و Samurai Champloo جز آثار به یاد ماندنی و درجه یکش هستند. Terror in Resonance دیده نشده و دست کم گرفته شدهترین کار واتانابه است.
دو نوجوان تروریست، ناین (Nine) و تواِلو (Twelve)، عملیات تروریستی وحشتناکی را در گوشه کنار شهر انجام میدهند و این ترورها، قرار است با انتشار یک سلاح هستهای به اوج خود برسد. بازی موش و گربهای بین تروریستهای آماتور و پلیس در جریان است هیجان و تعلیق بسیار بالایی دارد. در این وسط، حملات زیادی نیز وجود دارد که به تصادفی بودن مرگ تاکید میکند و نشان میدهد که چگونه زنده ماندن در این دنیا، گاه خودش سختترین کار است.
Goblin Slayer
یک نکته مهم و حیاتی درباره هر انیمه تاریک، این است که پوچ گرایانه بودنش قابل درک است یا صرفاً برای نشان دادن دنیای غمانگیزش استفاده میشود. Goblin Slayer متاسفانه در دسته اول جای میگیرد و قسمت اول آن، شهرت بسیار بزرگی در زمینه شروع یک انیمه سریالی دارد. چرا؟ به دلیل آنکه انیمه به طرز بیهودهای، مدام شخصیت Priestess را اذیت میکند.
آزار اذیتهای شخصیت Priestess، یک نسخه اولیه از خشونتهای در طول Goblin Slayer است که سریال، از این قضیه به عنوان منبعی برای رشد شخصیتش استفاده میکند. داستان Goblin Slyaer چیز جدیدی نیست. از طرفی، این سریال بابت اینکه چقدر میل دارد مرزها را رد کند و هر چیزی ممکن است سر این شخصیتها بیاید، لایق تشویق و تمجید است.
Another
Another، یک انیمه کوتاه است که داستانش را در قالب ۱۲ قسمت روایت میکند و یک OVA با داستان ارواح غیرمعمولی نیز دارد که مخاطبانش را درباره اینکه چه کسی واقعاً زنده است مشغول میکند. کوییچی ساساکیبارا به یک مدرسه ترسناک منتقل میشود و تنها دوستش، می میساکی، تنها قله این کوه یخی اتفاقات مرموز است.
کوییچی آرزوی آرامش دارد، اما به جایش پشت سر هم با مرگ و غم رو به رو میشود. یک معمای قتل وحشتناک، شروع به رخ دادن میکند که دانش آموزان بیگناه یکی پس دیگری کشته میشوند و کوییچی نیز باید با سوالات و معماهای بزرگتری حول محور محل تحصیلش، دست و پنجه نرم کند.
Inuyashiki
Inuyashiki یک داستان هیجان انگیز درباره قدرت، مسئولیت پذیری و میل به ایثارگری و یا خرابی به بار آوردن در یک موقعیت یکسان را به زیبایی تمام روایت میکند. یک شیفته رخدادهای شهاب سنگی، به صورتی غیر قابل توضیح، پیرمردی به نام اینویاشیکی و هیرو، یک نوجوان کودن را به سایبورگهایی با قابلیت نابود کردن دنیا تبدیل میکند.
اینویاشیکی عهد میبندد که در قالب جدید خودش، به دیگران کمک کند. بعد از مدتی، اولویتهای او به محافظت از جامعه از شر هیرو تغییر مییابد؛ کسی که حال به یک ماشین کشتار تبدیل شده است. کارهای اینویاشیکی در دل مخاطب امید را زنده میکند و حملات هیرو، این امید را از بین میبرد. هرچه سریال به سمت پایان پیش میرود، تعداد افراد کشته شده بیشتر شده و از آنجایی مخاطب را آزار میدهد که قتل عامهای هیرو، کاملاً بیهدف هستند.
Attack On Titan
Attack On Titan شروعی افسرده کننده دارد. دنیایی که بشریت با خستگی تمام، در حال رفع خطر کشته شدن توسط هیولاهای گوشت خوار است. اما در عهدی که ارن با خودش بسته است، یک خوش بینی خاصی پیدا میشود که بتوانند تمامی تایتانها را نابود کنند. دیدن اینکه ارن و بقیه شخصیتها به خاطر جنگ، شخصیتی زمخت به دست میآورند و دیدشان را نسبت به آنچه که مهم است از دست میدهند.
خیانت به یک چیز عادی تبدیل میشود و تحمل فاسد شدن این جنگجویان سخت است. ارن یک تغییر بسیار ترسناک را تجربه میکند که تمامی سریال به یک مسیر دیگر میبرد. همه چیز در Attack On Titan برای یک پایان خونین آماده است که حتی مشخص نیست این مشکلات بزرگ، قرار است حل شوند یا خیر.
Neon Genesis Evangelion
خارج کردن انیمه Neon Genesis Evangelion را از رده انیمههای ژانر مکا، که Angelهای غیرعادی که هفته به هفته تهدیدی برای آخرالزمان محسوب میشوند، کار نادرستی نیست! گفته میشود که Evangelion یک کالبد شکافی دقیق از انسانیت، دین و طبیعت زنده ماندن است. Evangelion با شجاعت و رک بودن، به افسردگی عمق میبخشد و قسمتهای پایانیاش را به یک تجربه ترسناک و پوچ گرایانه تبدیل میکند.
هر شخصیت در Evangelion، به سمت نقطه تاب و تحملش هل داده میشود و سطح نابود شدن، چه در سطح فیزیکی چه در سطح روحی، تحملش عذاب آور است. بسیاری از انیمههای مکا بر روی این تمرکز دارند که خلبانانشان شکل دیگری از توپخانههای یک بار مصرف هستند، اما Evangelion نگاهی تیره و تار به این قضیه میاندازد.