راهنماتو- الکس برزو، سردبیر علمی سایت بیگتینک، معتقد است که به همه مستندها باید شک کرد، مگر آنکه این مستندها از نشنال جئوگرافی پخش شوند. او اخیراً درباره پخش مستندی درباره سقوط پرواز MH370 که از نتفلکیس پخش شده، یادداشتی انتقادی نوشته است.
به گزارش راهنماتو، این مطلب به یادداشت او اختصاص دارد که در خلال آن توضیح میدهد چرا مستندها را باید به دیده تردید نگریست. برزو میگوید: « بهنظر میرسد که بسیاری از فیلمهایی که روی خودشان برچسب مستند میزنند، عمدتاً روایتهای صیقلزده و بهشدت اقناعی هستند و حقیقت داشتنِ این روایت برایشان در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد.
مستندها بر اساسِ موضوعشان به دنبال ایجادِ رابطهای علیومعلولی با حقیقت هستند و میتوانند از سرگرمیهای بیآزار (مثلِ سیاره حیواناتِ پریدریاییها) تا پروپاگانداهای پلید (مثلِ مستند مایکل مور درباره یازده سپتامبر) را شامل شوند.
متأسفانه مستند جدید نتفلیکس با عنوانِ «اِماِچ370: هواپیمایی که ناپدید شد»، بیشتر گرایش دارد که دومی باشد.»
تاریخچهای مختصر درباره پرواز اِماِچ370
در روز هشتم مارس سال 2014، پرواز خطوط هواپیمایی مالزی 370 (اِماِچ370)، در ساعت 12:40دقیقه به وقت محلی، کوآلالامپور را به مقصد پکن ترک کرد. این پرواز هرگز به مقصد نرسید. هنوز 40دقیقه از بلندشدنِ هواپیما نگذشته بود که پرواز از رادار فرودگاه ناپدید شد و بهشکلی غیرمنتظره دور زد، بر فراز شبهجزیره مالایی و سپس بر فراز دریای آندامان در مجاورت تایلند پرواز کرد.
آنچه بعد از این اتفاق میافتد فقط حدس و گمان است اما حداقل ما این را میدانیم: آب قطعاتی از هواپیما را به سواحلِ جزیره ریونیون و چندین کشور آفریقایی (مثلِ ماداگاسکار، موزامبیک، موریتانی و آفریقای جنوبی) برده است که نشان میدهد این هواپیمای جایی در اقیانوس هند سقوط کرده است. درحقیقت، دانشمندان با استفاده از الگوی جریانهای اقیانوسی، 12ماه جلوتر پیشبینی کرده بودند که بقایایِ هواپیما به سمتِ غرب و آفریقا شناور خواهد شد و درحقیقت، این بقایا نهایتاً به آنجا راه پیدا کردند.
خب، حالا پرسش این است که چرا هواپیمایی که مقصدش شمال و چین بوده است از اقیانوس هند در جنوب سردرمیآورد؟ شواهدی محکم وجود دارد که نشان میدهد خلبان این هواپیما، زهاری احمدشاه، یک خودکشی-قتلِ دستهجمعیِ پیچیده را طراحی کرده بوده است. سه حقیقت، بهطور خاص، از این فرضیه حمایت میکنند.
نخست، دوستانش زهاری را فردی تنها و غمگین توصیف کردهاند. برطبق مقالهای که در سال 2019 در آتلانتیک منتشر شده است:
«همسر او ترکش کرده بود و او تنها زندگی میکرد. او به دوستانش اعتراف کرده بود که در فاصله بین پروازهایش بیشتر وقتش را در اتاقهای خالی خانه سپری میکند ...بهنظر میرسد که زهاری به نوعی از زندگیِ باثبات اولیهاش منفصل شده بود. او با فرزندانش در ارتباط بود ولی آنها بزرگ شده و پی زندگیشان رفته بودند...بازپرسان هوانوردی و جوامعِ اطلاعاتی با ظنی قوی معتقدند که او از افسردگی بالینی رنج میبرده است.»
دوم، محکومکنندهترین حقیقت، این است که زهاری در خانه یک شبیهساز پرواز داشته که سقوط یک هواپیما در جایی در میانه جنوب اقیانوس هند را شبیهسازی میکرده است. مسیر پرواز شبیهسازیشده به عقیده بازپرسانِ پرونده شبیه به مسیری است که پرواز اِماِچ370 پیموده است.
سوم، باورپذیر نیست که هیچکسِ دیگری غیر از خلبان بتواند مسیر را تغییر دهد.
برحسب اتفاق، یکسال بعد در روز 24مارس سال 2015، کمکخلبان پرواز ژرمنوینگز با شماره 9525 هدفمند هواپیما را به کوههایی در فرانسه میکوبد و باعث کشته شدنِ همه 150مسافر میشود. و البته، 19هواپیماربا در روز 11سپتامبر، هواپیماهایی را به مرکز تجارت جهانی، پنتاگون و زمینی در پنسیلوانیا کوبیدند. میخواهم بگویم که «خودکشی-قتلِ دستهجمعی» پدیدهای واقعی است (هرچند که هواپیمارباها خلبان نبودند.)
مستندِ نتفلیکس به دنبال ترویج تئوریهای توطئه است
متأسفانه «مدرک جرمی» وجود ندارد که اثبات کند زهاری گناهکار است. ریچارد گادفری، کارشناس امور هوایی که یکدهه درباره پرواز اِماِچ 370 تحقیق کرده و تجربههای گستردهای درباره طراحی و راهاندازی سیستمهای الکترونیکی برای پروازهای نظامی و تجاری دارد، میگوید: «بیشتریِ شواهد به خودکشی-قتل توسطِ کاپیتان زهاری شاه اشاره میکنند، اما شواهد برای آنکه بتوان در دادگاه علیه او شهادت داد ناکافی است.»
ما در آن موقعیتِ کلافهکنندهای قرار داریم که حقیقت را میدانیم اما نمیتوانیم اثباتش کنیم. و دقیقاً به همین دلیل که ابهامِ 100درصدی وجود ندارد، نظریهپردازان توطئه وارد عمل شدهاند و خیلی مطمئن هستند که توضیحاتِ عجیبوغریبشان درباره این پرواز قانونی و مشروع است. اینجاست که مستند نتفلیکس نقش خود را ایفا میکند.
مستند سهقسمتی با عنوانِ اِماِچ370: هواپیمایی که ناپدید شد، سه نظریه را برای توضیح علت ناپدید شدنِ هواپیما مطرح میکند: 1. خلبان 2. ربایشِ هواپیما 3. متوقف کردنِ عمدی هواپیما. جای قدردانی است که هرآنچه من درباره نقش خلبان در این سقوط گفتم، در این مستند درباره نظریه اول گفته شده است. اما ای کاش نتفلیکس همانجا متوقف میشد. بهجایش، ادامه داد تا دو نظریه توطئه را متولد کند.
در قسمتِ «هواپیماربایی»، این مستند بیشتر بر حرفهای یک روزنامهنگار به اسمِ جف وایز، اتکا میکند که گفته بود تروریستهای روسی با فرود آمدن به محفظه الکترونیکی (به نامِ مرکزِ اصلی تجهیزاتِ) که در زیر کابینِ درجه یک قرار دارد، فرماندهی مجدد هواپیما را به دستگرفته و با دستکاریِ ماهوارهای مکانِ ماهوارهای را جعل کردهاند و هواپیما را به سمتِ قزاقزستان بردهاند. اما این نظریه برخی حقایق مهم را نادیده میگیرد و درنهایت بیشتر از اینکه به پرسشها پاسخ دهد، سؤالهای بیشتری بر زمین میگذارد.
برای مثال، گودفری به وبسایت ایرلاین ریتنیگز، توضیح داده بود که امکانِ دسترسی به مرکزِ اصلی تجهیزات بدونِ اینکه کسی شما را ببیند وجود ندارد؛ امکان ندارد که کنترل هواپیما را از داخل مرکز اصلی تجهیزات به عهده گرفت؛ دادههای مکانیِ ماهوارهای در آنِ واحد گرفته و توزیع میشوند و نمیتوانند دستکاری شوند؛ و سیستم رادار در هند، میانمار، بنگلادش، نپال، بوتان، قرقیزستان، تاجیکستان، اوزبکستان و چین باید میتوانستند یک بویینگ 777سرگردان را که به سمتِ قزاقزستان پرواز میکرد، شناسایی کنند.
علاوهبرآن، اگر هواپیما در قزاقزستان فرود آمده چرا هیچ خبری حتی از یک مسافر آن نیز وجود ندارد؟
در قسمتِ «توقف عمدی هواپیما»، نتفلیکس فانتزیهای بیشتری را بر مبنای نظراتِ یک روزنامهنگار فرانسوی، به نامِ فلورانس دی شانگی، که گفته بود دولتِ آمریکا از یک هوانوردِ ویژه به نام AWACS برای برهم زدنِ سیستمِ ارتباطیِ اِماِچ370 استفاده کرده است، اشاعه میدهد. او گفته بود که آمریکا میخواسته با این کار هواپیما را از رادار خارج و بعدش آن را ساقط کند.
چرا؟ برطبق شانگی، هواپیمای اِماِچ370، «مشغولِ حملِ تجهیزاتِ ثبتنشدۀ الکترونیکی موتورولا بوده است»؛ تجهیزاتی که آمریکا نمیخواسته چین به آنها دسترسی داشته باشد. بنابراین، آمریکا 239غیرنظامی را میکشد تا مطمئن شود که چین به این تجهیزات دسترسی پیدا نمیکند.
مشکلی که این نظریه دارد ـ ورای اینکه بهطور کامل هیچ مدرکی برای اثبات آن وجود ندارد ـ آن است که عملی شدنِ نظریهای تا این حد بزرگ نیازمندِ همکاری هزاران نفر از چندین کشور مختلف است. بهلحاظِ ریاضیاتی این کار غیرممکن است زیرا دیر یا زود، یکی از این هزاران نفر بالاخره تصادفی یا عمدی چیزی را لو میدهند. 9سال گذشته و با اطمینان میتوان گفت که هیچکسی چیزی دراینباره نگفته است.
اگرچه در این مستند به این نکته اشاره نشده اما دِ شانگی همچنین باور دارد که ساقط کردنِ هواپیمای مالزیاییِ شماره 17 توسطِ جداییطلبانِ روس بر فراز اوکراین در جولای سال 2014، درواقع عملی انتقامجویانه توسطِ ولادیمیر پوتین از طرف چین بود که میخواست انتقامِ جانهای ازدسترفته در پرواز اِماِچ370 را بگیرد. او حتی این را در کتابش منتشر کرده است.
درآخر، این مستند به نحوی تمام میشود که همه برای ساقط کردنِ این هواپیما انگیزهمند شناخته میشوند و مخاطب احتمالاً نتیجه میگیرد که هیچکس قابلاعتماد نیست.
شرم بر نتفلیکس
فیلم رسانهای قدرتمند است. مردم چیزی را که با چشم میبینند، بهخصوص اگر طوری در کنار هم چیده شده باشد که داستانی قانعکننده تولید کند، باور میکنند. برای همین است که دیکتاتورها در سراسر جهان کنترل تلویزیون را در دست دارند. اما نتفلیکس به جای آنکه به 239خانواده عزادار و عمومِ مردم داستانی حقیقی ارائه دهد، از دردی که این تراژدی هولناک ایجاد کرده است، استفاده کرد تا دروغها و نظریههای توطئهای را اشاعه دهد که نهایتاً تعداد عضوهایش را زیاد کند. شرم بر آنها باد!
*این متن، یادداشتی از Alex Berezow است و حتماً انعکاسدهنده نظراتِ وب سایت راهنماتو نیست.