نقد فیلم Inside؛ رابینسون کروزو در نیویورک

در فیلم روان‌شناختی و بقا محور «درون» مردی تنها در برابر شانس قرار می‌گیرد؛ اما چرا؟

شناسه خبر: ۳۶۰۸۸۹
نقد فیلم Inside؛ رابینسون کروزو در نیویورک

ویجیاتو نوشت؛ در فیلم روان‌شناختی و بقا محور «درون » مردی تنها در برابر شانس قرار می‌گیرد؛ اما چرا؟ چون برای یک دزد آثار هنری که توسط ویلم دافو تجسم یافته است، یک سوئیت لوکس فوق مدرن تبدیل به یک زندان شیشه‌ای می‌شود. برای آشنایی بیشتر با این اثر سینمایی در ادامه با نقد فیلم Inside همراه ویجیاتو باشید.

یک نفر، یک مکان، یک ایده

یک دزد آثار هنری به نام نمو برای انجام یک سرقت هنری معمولی وارد یک آپارتمان و پنت هاوس بلند آن می‌شود. اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی‌رود و نمو در آن مکان حبس می‌شود. او که تنها با آثار هنری گرانبها و بدون آب و غذا در داخل آن خانه به دام افتاده است، باید از تمام حیله گری و هوش خود برای زنده ماندن استفاده کند. به طور کلی فیلم Inside یک تریلر بقای به نسبت پرتنش و تفکر برانگیز با اجرای قدرتمند ویلم دفو است.

واسیلیس کاتسوپیس به عنوان کارگردان در اولین فیلم بلند خود، ویلم دفو را در معرض سختی‌های یک مبارزه وجودی برای بقا قرار می‌دهد، اما نه در طبیعت، بلکه در سیستم بسته‌شده یک پنت‌هاوس فوق‌مدرن نیویورکی با منظره‌ای پانوراما از افق معروف شهر. از همان سکانس ابتدای متوجه خواهیم شد که نمو دزد چیره دستی است که با کمک هکرها به آپارتمان‌های فوق‌العاده با امنیت بالا نفوذ می‌کند تا گنجینه‌های هنری سفارش‌شده توسط مشتریان خود را به دست آورد.

اما در آخرین مورد، با وجود این‌که همه چیز سرقت طبق برنامه پیش می‌رود و همدستان او از راه دور سیستم امنیتی را خاموش می‌کنند، اما یکی از آثار مورد نظر در محل مورد انتظار آویزان نیست. اکنون ساعت در حال تیک تیک است و پس از یک جستجوی کوتاه نمو می‌خواهد دوباره آپارتمان را ترک کند، اما این بار مکانیسم را نمی‌توان از بیرون غیرفعال کرد، و نمو اکنون به تنهایی در این مکان گیر افتاده است.

چیزی که در مواد داستانی این فیلم خودنمایی می‌کند فراوانی تجمل، در قالب مبلمان و طراحی داخلی مجلل ساخته شده از بتن، فولاد و شیشه است؛ اما این مکان پر از زرق برق تهی از هرگونه موادی برای زنده ماندن است. در واقع این تجمل ظاهری با کمبود آشکار مواد غذایی ضروری در تضاد است. ظاهراً ساکنی که به قزاقستان سفر کرده غیبت طولانی را برای خود برنامه ریزی کرده است. با این تفاسیر کمی غذای کپک زده در یخچال، یک قوطی خاویار و چند بطری مشروب در کمد‌ها وجود دارد. شاید بگویید پس آب آشامیدنی چه؟ اینجا باید گفت حتی شیرها و سیفون توالت نیز بسته شده و آب موجود در استخر به دلیل افزودنی‌های کلر غیرقابل نوشیدن است.

حتی از سوی دیگر تلاش برای غیرفعال کردن اجباری سیستم هشدار باعث می‌شود که کل سیستم کنترل از راه دور الکترونیکی خانه هوشمند دچار اختلال شود، دما به بیش از 40 درجه غیرقابل تحمل افزایش می‌یابد، اما پس از فراتر رفتن از سقف به همان میزان ناخوشایند کاهش می‌یابد. این یعنی شخصیت نمو در مکانی زیبا با جهنمی مطلق روبرو است. مانند یک رابینسون کروزو امروزی، نمو پس از از بین رفتن تدریجی اندک داشته‌های خود در جزیره‌ای بیابانی در بالای منهتن اسیر شده است.

تجمل، ادراک، تفسیر…

بن هاپکینز، فیلمنامه نویس و واسیلیس کاتسوپیس کارگردان، در دل داستان این فیلم یک بازی پیچیده را برای یک شخصیت خلق کرده‌اند که در آن تجمل در سطوح مختلف به بدبختی وجودی تبدیل می‌شود. این یعنی پناهگاه باشکوه آپارتمان تبدیل به یک چالش خصمانه می‌شود، جزیره‌ای تنها در وسط کلان شهر چند میلیونی نیویورک، قلعه‌ای عایق صدا که در آن شخصیت نمو علیرغم ثروت زیاد موجود در کنارش، نمی‌تواند در آن راحت باشد. برای مثال او به دلیل همان ثروت و تجمل موجود در خانه می‌تواند کارکنان امنیت و نظافت را روی مانیتورهای نظارتی تماشا کند بدون اینکه بتواند توجه آن‌ها را به خود جلب کند.

ما فیلم‌هایی از گیرافتادن غیر ارادی انسان‌های مختلف در مناطق دورافتاده را می‌شناسیم که اراده ناامیدانه آنها برای زنده ماندن در نهایت به این افراد کمک می‌کند تا نبوغی غیر قابل تصور داشته باشند. در حالی که تام هنکس آتش زدن را یاد گرفت و در جزیره‌ای در دریای جنوبی در فیلم «Cast Away» ماهی گرفت، مت دیمون نیز در «مریخی» به سیاره سرخ رسید. با این وجود، در آنجا سیب زمینی کاشت، آب تولید کرد و با اعتماد به نفس و مهارت زنده ماند. با این حال، شخصیت او یک گیاه شناس بود. صلاحیتی که دزد آثار هنری چون نمو ندارد.

با این وجود، شخصیت نمو نیز باید در این فیلم از این موقعیت نجات یابد و امیدش را از دست ندهد؛ پس با توجه به فرمول شناخته شده این آثار به تدریج، او نیز استراتژی‌های بقا را توسعه می‌دهد. این یعنی او در آپارتمان غول پیکری که به زندان تبدیل شده و انواع شگفتی‌ها را برای او در نظر گرفته است، شروع به کاوش می‌کند. اما مشکل اینجاست که کاتسوپیس نمی‌تواند کار زیادی با داستان خودش انجام دهد، به خصوص در نیمه دوم. سبک این کارگردان مبارزه مداوم با ادراک و تفسیر است. ولی ادراک و تفسیری که از سوی او عمیق به نظر می‌رسد، در واقع پر از حفره بدون جواب است.

برای مثال آیا بستن آب به دلیل یک سفر کاری واقع بینانه است؟ چرا هیچ منبع غذایی استانداردی در چنین پنت هاوس مجللی وجود ندارد؟ چرا مالک در بسیاری از تصاویر با دید قهرمان داستان همه جا حضور دارد؟ چرا هیچ واکنشی نسبت به قفل امنیتی و سایر رویدادهای مهم وجود ندارد؟! واقعیت این است جواب آن‌چنان منطقی برای این پرسش‌ها وجود ندارد.

دلیل کارگردان شاید رفتن به سمت فضایی روانشناختی و اجرای یک تصور سورئال باشد، اما این در فیلم جواب نداده است. البته در همین عدم منطق هم Inside با جذابیت عجیبی همراه است که سینمای دراماتیک قدرتمند و دلهره آور را تضمین می‌کند و اشتیاق بیننده را برای روایت‌های انتزاعی به چالش می‌کشد. فیلم کاتسوپیس درست از همان سکانس‌های اول، ویژگی‌های سبکی سینمای ژانر را پشت سر می‌گذارد تا ماهیت تالیفی خود را آشکار کند و بازتابی شخصی به مخاطب ارائه کند.

در واقع این اثر درون صحنه به صحنه‌اش تبدیل به استعاره‌ می‌شود. پیام این استعاره‌بازی‌ها چیست؟ روشن است که فیلمساز می‌خواهد بگوید علیرغم احاطه شدن برخی انسان‌های امروزی توسط آسایش و رفاهی که نظام سرمایه داری معاصر می‌تواند ارائه دهد، اما این افراد به تدریج ارتباط انسانی و عاطفی خود را با دیگران از دست می‌دهند. در مقاصد کارگردان نیز انتقادی از پوچی بسیاری از هنرهای معاصر وجود دارد. برای مثال پنت هاوس عملاً مملو از عکس‌ها و نقاشی‌های بصری غیرجذاب است. در نهایت آنچه بیش از همه به بیننده می‌رسد احساس بیگانگی است که در محیط ایجاد می‌شود.

دلیل تماشای فیلم؟ ویلم دفو!

ویلم دفو احتمالاً نیازی به معرفی ندارد، زیرا انتخاب‌ها و نقش‌های خاص او دائماً نشان می‌دهند که او چقدر هنرمند خاصی است. اما نقش‌هایی وجود دارند که شما را به عنوان یک بازیگر «می‌سازند» که می‌دانید هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند جایگزین شما شود. شخصیت نمو در داخل این اثر یکی از این موارد است، گویی فقط برای دفو و بافت خاص بازی او نوشته شده است.

ویلم دفو علاوه بر اینکه بدون شک یکی از بااستعدادترین بازیگران صحنه بین‌المللی امروزی است، مطمئناً یکی از شجاع‌ترین بازیگران زمان خود نیز به شمار می‌رود. اما چرا؟ چون در طول زندگی حرفه‌ای افسانه‌ای خود، او از بازی در نقش‌هایی که می‌توانیم با خیال راحت آن‌ها را به‌عنوان سخت و نفس‌گیر تعریف کنیم، چه از نظر فیزیکی و چه از نظر اجرای ظاهری، تردیدی نداشته است. اکنون این بازیگر در اجرای جدید خود در Inside نیز این نوع چالش را پذیرفته است و نمایشی را ارائه می‌دهد که تعداد کمی از بازیگران می‌توانند آن را تحمل کنند.

دفو در این فیلم با تمام بدنش که همیشه قادر به انتقال انرژی است، با چهره تکرار نشدنی و چشمان پر از درد، داستان مردی را می‌سازد که حتی قبل از اینکه خودش را نجات دهد باید همه چیزش را از دست بدهد تا خودش را پیدا کند.

آزمونی سخت برای بیننده معمولی

فیلم

فیلم Inside به ناچار اثری است که بیننده را در معرض آزمایش قرار می‌دهد، اما این کار را به صورت بی دلیل یا بدتر از آن مبهم انجام نمی‌دهد، بلکه به شما اجازه می‌دهد اهداف و ایده زیربنایی آن را به وضوح درک کنید. کاتسوپیس فقط یک پازل سینمایی «بنشینیم و ببینیم چطور می‌شود» نساخته است. او عمیق‌تر به «درون» بی‌رحمی خود رفته و اولین حضور روشنفکرانه‌اش را به شکلی استعاری ارائه کرده است. گفت‌وگوی بزرگی در مورد اینکه آیا فرهنگ و هنر یک امر تجملی است یا نه.

همچنین «Inside» یک بیانیه است، نشانگر مسیر ویرانگری که بشر به سمت آن می‌رود. نبردی مادی برای نمادهای وضعیت گران قیمت امروزی که تنها تجمل بی جان هستند. اگر آب و غذا نباشد رفاه چه فایده‌ای دارد؟ اگر نتوانید آن را تعمیر کنید و به آن وابسته باشید، هوشمندترین فناوری چه فایده‌ای دارد؟ اگر یخچال خالی باشد آپارتمان در ابرها چه فایده‌ای دارد؟

اما تماشای این فیلم با چنین خصوصیاتی برای مخاطبی که حوصله تفسیر و استعاره و گاهی نمادگرایی ندارد، به هیچ وجه مناسب نیست. برای لذت بردن از Inside، باید نوع خاصی از سینمای هنری و ادراکی را دوست داشته باشید، یک بازی نادر و متناقض که کاملاً بر دوش ویلم دفو استوار است که به اندازه فیلمی که در آن بازی می‌کند گستاخ به نظر می‌رسد.

چالشی سینمایی که بازیگر و کارگردان آن را به مردم پیشنهاد می‌کنند و آنها را مجبور می‌کنند تا فعالانه پای آن بنشینند تا بتوانند انتخاب کنند که آن را می‌پذیرند یا نه. شاید از این فیلم خوشتان نیاید، اما حداقل این اثر به شما اجازه نمی‌دهد آنقدر که سینمای معاصر بیش از حد نیاز دارد منفعل یا حتی درمانده بمانید. در واقع برای شما انتخابی وجود دارد. کاتسوپیس به طور خاص یک مفهوم تاریک را به یک تریلر روانشناختی درباره بقا و یک فیلم هنری درباره معنای هنر در زندگی ما تبدیل کرده است؛ البته نه به شیوه تمام و کمال و سرگرم‌کننده.

نظرات
پربازدیدترین خبرها