راهنماتو -ریچل وایس اخیرا در یک مینی سریال به نام Dead Ringers بازی کرده است. یک مینی سریال درام و ترسناک که توجه زیادی را به خود جلب کرده است. اما جالب است بدانید که این سریال بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده است.
به گزارش راهنماتو، در این سریال ریچل وایس در نقش دو پزشک متخصص زنان بازی می کند که دوقلوی همسان هستند. یعنی ظاهری کاملا مطابق یکدیگر دارند. اما بسیاری از مخاطبان نمی دانند که این سریال ترسناک درواقع بر اساس زندگی واقعی دو پزشک دوقلوی همسان به نام های سیریل و استوارت مارکوس ساخته شده است .
اقتباس های متعدد از زندگی دوقلوهای مرموز
شاید خواندن خلاصه داستان این سریال که می گوید:«ماجرا درباره دو خواهر دوقلو است که به شکل ترسناکی دقیقا ظاهری مشابه دارند و تصمیم می گیرند به عنوان دو پزشک متخصص زنان یک پروژه ترسناک را مدیریت کنند» برایتان به اندازه کافی مهیج باشد، اما ماجرا وقتی مهیج تر می شود که بدانیم واقعا چنین پزشکانی وجود داشته اند اما این پزشکان به جای دو خواهر، دو برادر بودند.
درواقع داستان سریال Dead Ringers بر اساس زندگی و مرگ مرموز دوقلوهای متخصص زنان و زایمان، سیریل و استوارت مارکوس، 45 ساله ساخته شده که اجساد در حال تجزیه آنها - یکی برهنه، یکی نیمه پوشیده - در خانه آنها کشف شد. این ماجرا در سال1975 در یک آپارتمان طبقه 10 در ایالات متخده رخ داد.
جالب است بداندی که پیش از سریال Dead Ringer ، فیلمی هم از روی این ماجرا ساخته شده است. فیلم دیوید کراننبرگ در سال 1988 از همین ماجرا ساخته شده است و درواقع نسخه سریال Dead Ringers از این فیلم اقتباس شده است.
در نسخه فیلم، جرمی آیرونز نقش اصلی را بازی میکند و مانند ریچل وایس هر دو نقش را به عنوان پزشکان دوقلو دیوانه متخصص زنان، بازی میکند. کمی عقب تر برویم. همین فیلم هم بر اساس رمانی ساخته شده که در سال 1977 به نام «دوقلوها» منتشر شد. ناگفته پیداست که این فیلم به مرگ مارکوس و برادرش می پردازد.
رمزگشایی از هویت پزشکان دوقلوی ترسناک
اما برویم به سراغ سیریل و مارکوس استوارت پزشکان باهوش و دوقلوهای همسانی که زندگی آنها الهام بخش سریال بود، آن ها به حدی در کار خود متبحر بودند که به عنوان «خدایان باروری» برای خانوادههایی شناخته می شدند که در دوران قبل از IVF برای بچه دار شدن تلاش کرده بودند .
مرگ این دو پزشک، تقریباً نیم قرن بعد از آنچه اتفاق افتاد، هنوز یک معمای پزشکی است . زمانی که جسد این دو پزشک در خانه شان پیدا شد، حدود یک هفته از مرگشان گذشته بود، اجساد متعفن و در حال تجزیه آنها در اتاقی به شدت به هم ریخته پیدا شد. فضای اتاق ظاهری بسیار فجیع داشت. یک صندلی راحتی گران قیمت(احتمالاً یک عتیقه گران قیمت) در اتاق با فضولات انسانی آغشته شده بود، همچنین اتاق مملو از ساندویچ های نیمه خورده، سینی های شام ، لباس های کثیف، ظروف غذاخوری کثیف و به طور کلی تعفن خالص بود.
اما هیچ نشانه ای از نفوذ یا هر نوع خشونتی وجود نداشت . درب آپارتمان نیز از داخل قفل بود . در ابتدا، اجساد به اشتباه شناسایی شدند، زیرا دوقلوها بسیار شبیه به هم بودند. روزها طول کشید تا مقامات و مطبوعات به درستی متوجه شوند و اجساد دوقلوهای مارکوس را به درستی شناسایی کنند .
پزشکی قانونی مشخص کرد که سیریل چند روز بیشتر از استوارت زندگی کرده است . حتی سیریل توسط دربان ساختمان دیده شده بود که در حال خروج و بازگشت به آپارتمان است، آن هم در حالی که برادرش چند روز قبل در همان آپارتمان مرده بود و جنازه اش پیش روی سیریل بود.
همراه با آشغال هایی که عملاً آپارتمان را پر کرده بود، مقامات پلیس تعداد زیادی بطری داروهای تجویزی را پیدا کردند که کف زمین را پر کرده بود . یافته اولیه این بود که مرگ ممکن است ناشی از "مصرف دارو یا مواد شیمیایی" باشد . این دوقلوها به پنتوباربیتال با نام تجاری Nembutal معتاد شده بودند، اما دوجین آزمایش هیچ اثری از آن را در بدن آنها پیدا نکرد .
مشخص بود که در آغاز دهه 70، اگر نه قبل از آن، سیریل و استوارت از معتادان به Nembutal بودند، این دارو با نام تجاری پنتوباربیتال، ماده ای کنترل شده است که به عنوان عامل پارانویا و افکار خودکشی شناخته شده و اگر با الکل ترکیب شود، می تواند حتی منجر به مرگ شود . اما بیش از دوجین آزمایش توسط دفتر پزشکی قانونی نیویورک انجام شد و هیچچیز با ماهیت مواد مخدر، باربیتوراتها و حتی الکل در بدن برادران کشف نشد. این پرونده بدون هیچ مدرکی دال بر خودکشی و هیچ سرنخی دال بر خشونت مختومه شد و مبهم باقی ماند. این یک معمای پزشکی واقعی بود .
دوقلوهای مارکوس، متولد 2 ژوئن 1930، در بایون، نیوجرسی، پسران یک پزشک مشهور بودند و در کودکی دوست داشتند وانمود کنند که در واقع پزشک هستند . پس از مدرسه پزشکی، هر دو دوره رزیدنتی و کارآموزی خود را گذراندند و خیلی زود در حرفه خود ارتقا یافتند و دستیار بالینی زنان و زایمان در کالج پزشکی دانشگاه کورنل و دستیار متخصص زنان و زایمان در نیویورک شدند.
در سال 1967، آنها کتابی پیشرو در زمینه تخصص خود نوشتند که "پیشرفت در مامایی و زنان " نام داشت. آنها تحقیقات زیادی کردند و نتایج پژوهش های خود را در مجلات متعددی به چاپ رساندند تا جایی که در سطح ملی شناخته شده و مورد احترام بودند. این دوقلوها در رده های بالای منهتن به عنوان مدیران مشترک کلینیک ناباروری مرکز پزشکی کورنل نیویورک شناخته می شدند و در دهه 1960، فعالیت مشترک آنها به عنوان برترین متخصصان ناباروری شهر، با یک دفتر شلوغ در خیابان 72 شرقی، 420 رونق گرفت .
بیماران آنها همگی بسیار پولدار و مشهور و شامل همسران مدیران عامل، بازیگران زن مشهور، همسران چهره های سیاسی و سایر زنان سرشناس بودند مشکل باردار شدن داشتند . دوقلوهای مارکوس لقب"خدایان باروری" را از سوی طرفدارانشان کسب کردند . به گفته بیماران و همکارانشان، پزشکان دوقلو بسیار شبیه به هم بودند و برخی نمی توانستند سیریل را از استوارت تشخیص دهند یا برعکس .
هر کدام از دوقلوها شخصیت متمایزی داشتند، اما هیچ کس نمی توانست در مورد اینکه چه کسی چه ویژگی هایی دارد توافق کند و حتی در هنگام مرگ، برخی که بدن آنها را می دیدند و معاینه می کردند، در تشخیص آنها مشکل داشتند . علاوه بر این، آنها به جعل هویت یکدیگر، حتی در طول درمان بیمارانشان معروف بودند.
در دهه 1970، دوقلوهای مارکوس مخفیانه ولی به شدت به مواد مخدر - آمفتامینها، باربیتوراتها - معتاد شدند و اغلب اوقات نئشه بودند، حتی در هنگام به دنیا آوردن نوزادان یا انجام سایر وظایف بیمارستانی و کلینیک . حتی سیریل در یک دوره به علت اعتیاد شدید بستری شد اما خیلی زود دوباره بیماران را معالجه کرد و حوادث وحشتناکی رقم زد.
در 6 مارس 1974، حدود 16 ماه قبل از مرگ دکتر سیریل مارکوس، او تلاش کرد تا یک نوزاد را تنها با دسته چاقوی جراحی - بدون تیغ - طی یک عمل معمولی در بیمارستان نیویورک ختنه کند و به شهادت پرستار بیمارستان حتی نزدیک بوده بچه کشته شود.
با همه این تفاسیر، علت مرگ پزشکان دوقلو هنوز گیج کننده است و سرپرست وقت پزشکی قانونی، این پرونده را "معمای بزرگ" می دانست. برخی شایعات تایید نشده از سوی همکاران این پزشکان می گوید این دو در تلاش بودند در ماههای آخر زندگی خود آزمایش ها و جراحی های خطرناکی انجام می دانند که اغلب جان جنین و نوزادان را به خطر می انداخت. این آزمایش ها ترسناک و غیر انسانی بوده اند.