ویجیاتو نوشت؛ برخی از بهترین فیلم های علمی تخیلی پایانهایی دارند که مخاطبان را گیج میکنند یا منطق را به چالش میکشند.
شاخههای زمانی، واقعیتهای متناوب، آگاهی تغییر یافته، و مفاهیمی که ذهن را به معنی واقعی کلمه به مرحله انفجار میرساند، میتوانند ساختار یک داستان سنتی را بشکنند، بهویژه زمانی که سعی میکنیم آن داستان را در یک فیلم سنتی 100 دقیقهای جمع کنیم. در نتیجه، داستان علمی تخیلی بالاتر از هر ژانر دیگری دارای پایان های گیج کننده است. به همین منظور ما میخواهیم به شما گیج کننده ترین پایان فیلم های علمی تخیلی را معرفی کنیم.
A Space Odyssey
یکی از معروفترین فیلمهای علمی تخیلی گیج کننده همین اثر است. تعدادی دلیل برای این وجود دارد. داستان تقریباً به طور کامل از طریق جلوههای بصری آن به جای دیالوگ روایت میشود. این بدان معنا نیست که در فیلم دیالوگ وجود ندارد، فقط تکنیکهای فیلمسازی بر مواردی مانند توضیح دادن چیزها برای مخاطب اولویت دارند. به قول معروف، یک عکس ارزش هزار کلمه را دارد. هزاران کلمه پتانسیل زیادی برای گیج کردن مخاطبان شما دارند، به خصوص زمانی که آن کلمات مبهم هستند. فیلم همچنین زمان زیادی را برای نمایش نمیگیرد، بنابراین در برخی موارد، مخاطب به خوبی از آنچه در جریان است آگاه نیست.
با گذشت چندین سال، این اثر ماندگار استنلی کوبریک کماکان یکی از گیج کننده ترین آثار علمی تخیلی سینماست. از این گذشته، این فیلم با یک دسته از میمونها که در مقابل هم قرار میگیرند، شروع میشود و با یک پیرمرد در یک اتاق خواب فانتزی که در حال مرگ و تناسخ مجدد است، به پایان میرسد. همین شروع و پایان داستان فیلم نهایت چالش ذهنی است. در طی چند دهه، مردم توضیحات زیادی را برای واکاوی پایان این اثر سینمایی ابداع کردهاند، که بیشتر به معنی مرحله بعدی تکامل بشر است. اما فیلم کوبریک کماکان یک اثر پر رمز و راز و گیج کننده باقی مانده است.
Tenet
این اثر کریستوفر نولان حول محور سیستم معکوس کردن زمان که بینندگان را به شدت گیج میکند ، میچرخد. بسیاری از وقایع فیلم در یک نگاه ساده معنی ندارند تا اینکه بعداً در فیلم معنی و مفهوم پیدا میکنند. طرح آن با پیچ و تابهای بسیار زیادی روبرو است. با این حال، پایان فیلم نقطه اوج این پیج و تابها به شمار میرود. این پایان یکی از بلندپروازانه ترین و پیچیده ترین ساختارهای داستان فیلمهای کاملاً غیرخطی کریستوفر نولان است. نولان به دلیل ساخت فیلمهایی که در اگزیستانسیالیسم و مضامین در مورد مفهوم زمان قرار گرفتهاند شناخته شده؛ و پایان این اثر اوج کار او در این زمینه است.
Looper
فیلم موفق ریان جانسون، Looper، نفس تازهای برای ژانر علمی تخیلی بود، اما پایان آن، بسیاری از مردم را دچار سردرگمی کرد. ما اینجا نیستیم که حفرههای داستانی مختلف را توضیح دهیم؛ ریان جانسون خودش کار بزرگی در انجام این کار صورت داده است. و در یک فیلم سفر در زمان، نمیتوانید انتظار داشته باشید که تمام منطق یکپارچه کار کند. اما حتی با وجود تمام پارادوکسهای بیمعنای زمان، پایان لوپر هنوز به خوبی یک اتفاق گیج کننده است.
Arrival
فیلم Arrival یکی از منحصر به فردترین فیلم های علمی تخیلی سال 2016 بود؛ سالی که اتفاقاً به طرز شگفت انگیزی پر از آثار علمی تخیلی منحصر به فرد بود. و اگرچه کل فیلم مملو از بحثهای قابل تامل در مورد ماهیت زمان و چگونگی تأثیر زبان بر درک ما از جهان بود، اما پایان آن یک نمایش تمام گیج کننده را مستقیماً به سمت لوب پیشانی ما پرتاب کرد. پس باید قبول کرد این اثر دنی ویلنوو نیز در این لیست جای خودش را دارد.
A Scanner Darkly
فیلم A Scanner Darkly بر اساس رمانی به همین نام از فیلیپ کی دیک، ترکیبی عجیب از حوادث است، در عین حال کاملاً غیرممکن است که یک سال بعد چیزی از آن را به خاطر بسپارید. شما پس از تماشای فیلم به اندازه کافی صحنهها را به راحتی به یاد میآورید، اما قرار دادن آنها در یک طرح منسجم مانند تلاش برای چیدن یک پازل بدون جعبه، با قطعات گم شده، پس از یک چالش ذهنی سه روزه است. تصمیم کارگردان ریچارد لینکلیتر برای ساخت فیلم با استفاده از روتوسکوپی (نقاشی روی فیلم، فریم به فریم، پس از فیلمبرداری) فقط شما را عمیقتر به روان پریشی و پارانویا میکشاند.
Under the Skin
پایان فیلم Under the Skin تفسیر انسان را به چالش میکشد. با نماهای آهسته و بی حرکتش از منظره و برخوردهای فزاینده سورئال در اتاق سیاه، به نظر میرسد چیزی جز این نمیخواهد که مخاطبش را بنشاند و به او بگوید: هی، به چیزهای عجیب و غریب درون من نگاه کن. در این فیلم شخصیت اسکارلت جوهانسون یک موجود بیگانه است که به زمین فرستاده میشود تا مردان را درو کند تا بیگانگانی که در دنیای خانه او هستند بتوانند آنها را بخورند. به طور کلی این اثر نیز به جز پایانش، در تمام لحظات اثری گیج کننده است.
Inception
فیلم Inception در زمان اکران برای تماشاگران بسیار گیج کننده بود، و حتی تا به امروز، برخی از عناصر نامشخص از جمله پایان گیج کننده در فیلم وجود دارد. لئوناردو دی کاپریو در این فیلم نقش یک دزد حرفهای را بازی میکند که اسرار رویاهای مردم را میدزدد. در حال حاضر این پیش فرض مخاطبان را از ریل خارج کرده است، زیرا در هر نقطهای، صحنهای که ما تماشا می کنیم میتواند یک رویا باشد و ما آن را نمیدانیم. در واقع، فیلم عمداً از این ابهام استفاده میکند تا درک مخاطب را از اتفاقی که میافتد یا میتواند برای شخصیتش بیفتد را به هم بزند.
از آنجایی که همه چیز یک رویا است، ممکن است اتفاقات دیوانه کنندهای بیفتد. کنار هم قرار دادن آنچه در فیلم در هر لحظه اتفاق میافتد، مستلزم یک یا دو بار تماشا مجدد است. زمانی که این فیلم منتشر شد، افرادی که آن را تماشا میکردند، میگفتند که کمی از فیلم میفهمند و دلیل زیادی برای دیدن دوباره آن در سینماها وجود داشت. با وجود پیشفرض و طرح گیجکننده، نتایج باکس آفیس و جوایز آن حکایت از عشق مردم به فیلم داشت.
Prometheus
فیلم Prometheus نیمه پیش درآمدی برای مجموعه فیلمهای بیگانه است و داستان این است که همه آن بیگانگان عجیب و غریب از کجا آمدهاند. متأسفانه، فیلم همچنین از این فرصت استفاده میکند و مضامین هولناکی را معرفی میکند که منشأ آنها را گیج کنندهتر میکند. شاید این فیلم اغلب گیج کننده باشد؛ چرا که جدا از پایان باید گفت سرار آن چالش برانگیز است. مجموعهای از حوادث که در مورد زندهماندن بیگانگان در فضا به ماجراجویی برای یافتن خدا و هدف زندگی در جهان میپردازد.
Solaris
سولاریس در سال 1972 که برآمده از ذهن آندری تارکوفسکی است، ژانر علمی تخیلی را دقیقاً به همان اندازه A Space Odyssey از نو تعریف میکند، هرچند شاید به صورت خاصتر. این یک فیلم آرام و فلسفی است که با چیزی که فقط به عنوان شعر تصویری قابل توصیف است فیلمبرداری شده. و مانند فیلم کوبریک، 50 سال گذر زمان درک پایان سولاریس را نیز آسانتر نکرده است. اما چرا؟ چون بیشتر فیلم روی یک سفینه فضایی میگذرد که به دور سیاره سولاریس میچرخد، این سیاره دارای توانایی عجیب و غریبی برای ایجاد کلونهایی از افراد بر اساس خاطرات و خواستههای فضانوردان است.
Stalker
استاکر مردی را دنبال میکند که مردم را به سمت مکانی به نام «منطقه» هدایت میکند، جایی که قوانین عرفی فیزیک در آن معنا ندارند و موجودات بیگانه احتمالی پشت آن خوابیدهاند. این فیلم عمداً اسرارآمیز است و ظاهراً این منطقه دارای اتاقی است که خواستههای درونی هر کسی را برآورده میکند. این فیلم دارای عناصر نمادین بسیاری است که به طور مبهم توضیح داده شدهاند، که منجر به تفسیرهای مختلف ممکن از آنچه فیلم میخواهد بگوید و دقیقاً در طول آن چه اتفاقی میافتد، میشود. اثری سراسر چالش برانگیر و گیج کننده.
12Monkeys
دوازده میمون تری گیلیام با داشتن یک پایان گیج کننده همه چیز دارد: آیندهای پساآخرالزمانی، سفر در زمان و بروس ویلیس. مهمتر از آن، این یکی از معدود فیلمهای سفر در زمان است که با یک تئوری شروع میشود و تا انتها به آن پایبند میماند، و این همان قلهای است که پایان گیج کننده آن را مناسب میکند. ایده این است که گذشته تغییر ناپذیر است، و سفر در زمان به عقب چیزی را تغییر نمیدهد. اما در نهایت این فیلم پیچیده بیان میکند که شما میتوانید آنچه را که از گذشته گرفتهاید تغییر دهید، حتی اگر نتوانید آنچه را که در آن زمان اتفاق افتاده از طریق یک طرح پیچیده و تاریک سازش ناپذیر تغییر دهید.
Coherence
بسیار خوب، به اندازه کافی از این فیلمهای پیچیده که هیچ کس نمیتواند گره گشایی کند، معرفی کردیم. بیایید به فیلمی برسیم که طرح پیچیدهاش را میتوان از لحاظ فنی دنبال کرد، اما برای بازگشایی موفقیتآمیز پایان آن به تلاش گستردهای نیاز است. فیلم انسجام، که یک اثر دست کم گرفته شده است، گروهی از دوستان را در یک مهمانی شام دنبال میکند که در محاصره اتفاقات عجیب و غریب قرار میگیرند، اما متوجه میشوند که به طور تصادفی میتوانند به یک واقعیت جایگزین و همزمان در کنار واقعیتهای خودشان وارد شوند.
زمانی که پایان سورئال و علمی تخیلی فیلم سر میرسد ممکن است به خوبی شما را گیج کند، زیرا دوستان با نسخههای زیادی از خود روبرو شدهاند که نمیتوان به یاد آورد که فیلم در کدام واقعیت مستقر شده است. بدون شک این اثر دارای یکی از گیج کننده ترین پایانهای ممکن است.
Vanilla Sky
آسمان وانیلی که در سال 2001 اکران شد، یکی از دست کمگرفتهشدهترین آثار علمی تخیلی سینمایی از کارگردان کامرون کرو، و همچنین یک حرکت بزرگ برای این فیلمساز تقریبا مشهور است. جایی که بیشتر آثار کرو نسبتاً سبک و رمانتیک است، این اثر با بازی تام کروز یک تریلر شگفتانگیز گیج کننده و تاریک است که قهرمان ما را در دنیایی از رمز و راز و دسیسه میبیند.
همه چیز در سکانسی نمادین شروع میشود که در آن او در یک شهر خالی همچون نیویورک بیدار میشود، منظرهای سورئال که به عنوان هشداری عمل میکند که همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست. و در واقع، بیننده در نهایت میآموزد که اینجا اصلاً نیویورک نیست. قهرمان داستان در تمام این مدت در یک کمای القا شده بوده است.
خب، به هر حال از پایان مبهم فیلم انتظار پاسخی نداشته باشید. در پایان، بیننده میداند که قهرمان ما بیدار شدن را انتخاب میکند. اما اینکه او مرده است، زنده است، در بهشت است، در برزخ است، در کما است، یا هر جای دیگری مشخص نیست.
Primer
ببینید، همه ما میدانیم که فیلمهای سفر در زمان گیج کننده هستند. و اکثر ما این را قبول داریم. اما در تعقیب واقع گرایی، پرایمر به نوعی گیج کنندهتر از تقریباً هر فیلم دیگری پیرامون سفر در زمان میشود. بدون شک آغازگر یک فیلم چالش برانگیز است، فیلمی که درک آن برای خیلیها دشوار است؛ به همین منظور هم تعداد کمی به سراغ این آثار میروند. باید بدانید جایی که برخی از فیلمها پارادوکسهای سفر در زمان را آشکار میکنند، Primer مستقیماً به درون آن میپرد و به یکی از بهترین فیلم های گیج کننده تاریخ تبدیل میشود.
Triangle
مثلث یک فیلم پیرامون حلقه بسته زمانی است که بخشی از گیج کننده ترین آثار ژانر علمی تخیلی به حساب میآید. تریلر روانشناختی «مثلث» به نویسندگی و کارگردانی کریستوفر اسمیت، جواهری است که مورد توجه قرار نگرفته است که مضامین گناه و مجازات را در طرحی پیوسته در حال تغییر بررسی میکند که مخاطب را در هر مرحله با حدس و گمان غوطهور نگه میدارد. فیلمنامه توسط کارگردانی ماهرانه کریستوفر اسمیت به بهترین نحو پیش میرود و این همه چیز را تا حد ممکن ترسناک و هیجانانگیز میکند، حتی اگر اوضاع همچنان گیجکنندهتر شود. به طور کلی، اغراق نیست اگر ادعا کنیم که فیلم بر ذهن بینندگانی که از کنار آن ساده میگذرند نیز تأثیر عجیبی میگذارد.