راهنماتو- زندگی و مرگ امپراتوریس وانرونگ، که با آخرین امپراتور چین ازدواج کرد، اندوهی تاریخی است. او که در پکن متولد شده بود بعد از دو هزار سال حکومت امپراتوری در چین به سن بلوغ رسید تا در واپسین روزهای سلطنت در چین به خاندان سلطنتی بپیوندد.
به گزارش راهنماتو، ازدواج او و جو سیاسی آن دوران حاصلی جز قلبی شکسته، درد ـ و مرگ ـ برای او نداشت.
وانرونگ در پایان سلسله کینگ به دنیا آمد و «پویی»، آخرین امپراتور چین، او را به عنوان یکی از همسرانش برگزید. اما زندگی آنها بدون عشق بود.
این امپراتوریس جوان چشم وا کرد و دید که در رقابت با همنشین امپراتور قرار گرفته که باعث شد اعتیاد به تریاک و مشکلات روانیاش بدتر شود. در همین حال، بیثباتی سیاسی در چن وانرونگ و پویی را در موقعیت خطرناکِ ریاست دولت دستنشانده ژاپنی به نام مانچوکوئو یا مانشو قرار داده بود.
درحالیکه درگیریها در داخل و خارج از چین شدت میگرفت، وانرونگ به دست چریکهای کمونیست چین افتاد که او را در اردوگاهی در چین زندانی کردند.
روزهای آخر عمر او درحالی سپری شد که از رنج دوری از تریاک روی زمین به خود میپیچید و او را مثل حیوانی در باغ وحش به نمایش عمومی گذاشته بودند. او درنهایت در سن 39سالگی در گودالی از ادرار خود و در تنهایی مرد.
تا همین امروز سرنوشت امپراتوریس وانرونگ یکی از غمانگیزترین سرنوشتهای شخصیتهای تاریخی در چین محسوب میشود.
تصویری از وانرونگ، او به مد مدرن و غربی علاقه داشت.
وانرونگ چطور امپراتوریس چین شد؟
وانرونگ با نام گوبولو وانرونگ در سال 1906 در پکن به دنیا آمد و در دوران سلسله کینگ به سن بلوغ رسید. مادرش وقتی خیلی کودک بود جان خود را از دست داد اما پدرش موقعیت مهمی در جامعه داشت. در کاخ موزه ملی چین گزارشهایی ثبت شده مبنی بر اینکه پدر وانرونگ عضو یک شاخه مهم دولتی به نام پرچم سفید در سلسله کینگ بوده است. روزنامه شانگهای دیلی نیز اشاره میکند که او وزیر امور داخلی در دربار بوده است.
اما در سال 1911 انقلاب در چین زبانه کشید. سلسله کینگ ساقط شد و با سقوط آن جمهوری چین در سال 1912 ایجاد شد.
با وجود تشنجهای سیاسی، امپراتور جوان چین، پویی، اجازه یافت که همسری برگزیند و در شهر ممنوعه چین عروسی بگیرد. به پویی دستور داده شد تا از بین مجموعه عکسهایی که به او نشان دادند برای خودش همسری انتخاب کند. اما چون نمیتوانست با انتخاب اولش که دختری 12ساله به نام وِنشیو بود ازدواج کند، با اکراه وانرونگ را انتخاب کرد اما ونشیو را نیز به عنوان معشوقهای که همواره با او بود برگزید.
وانرونگ در آن زمان 16سال سن داشت و دل خوشی از این ازدواج تشریفاتی نداشت. وقتی که خواجهها و ندیمهها برای آماده کردن او برای مراسم عروسی نزدش رفتند، وانرونگ آنها را پس زد.
برادر او، رونکی گوبولو، بعدها به نیویورک تایمز گفته بود: «او از این درسها خسته بود و از ازدواج با مردی که قبلا ندیده بود خوشحال نبود.»
پویی در دهه 1930 یا 1940
علیرغم همه بیمیلیها، وانرونگ و پویی در اول دسامبر سال 1922 با هم ازدواج کردند. آنها روی یک تخت روان تزیینشده، درحالیکه هزاران نفر به تماشایشان ایستاده بودند، در سراسر پکن گردانده شدند. اما از همان ابتدای عروسی همه چیز خراب شد. شب عروسی پویی شبانه از نزد عروس فرار کرد. با اینکه شروع خوشیمنی نبود، امپراتوریس وانرونگ به زندگی به سبک خودش ادامه داد.
او عاشق مدرنیته، غذاهای انگلیسی و موسیق جاز بود و حتی نام انگلیسی الیزابت را برگرفته از نام ملکه انگلستان، برای خودش برگزیده بود. او به خاطر سخاوتمندیاش شهره بود، به خصوص اینکه 600یوآن برای کمک به قربانیان فجایع در سال 1923 کمک کرده بود.
اما پشت صحنه زندگی امپراتوریس وانرونگ بسیار دشوار بود. او به ونشیو حسادت میکرد و خیلی زود مصرف تریاک را برای تسکین درد معده و سردردهایش آغاز کرد. خیلی زود، مشکلات او وخیمتر شد. در سال 1924، زندگی او در شهر ممنوعه به طور ناگهانی خاتمه یافت.
اندکی قبل از تأسیس دولت مانچوکوئو در سال 1932
تبعید خانواده سلطنتی از شهر ممنوعه
در اکتبر سال 1924، یک جنگسالار به نام فنگ یوشیانگ بر کودتا نظارت کرد. او بود که دستور داد پویی و وانرونگ از شهر ممنوعه اخراج شوند.
این زوج سلطنتی، به همراه همنشین امپراتور، یعنی ونشویی، درنهایت به شهر تیانجین که تحت حمایت ژاپن بود رفتند. آنجا بود که وابستگی وانرونگ به مواد مخدر بیشتر شد.
با اینکه امپراتوریس از حضور در تئاتر، رقص و خرید لذت میبرد ـ آخری را در رقابت با ونشویی انجام میداد ـ دچار وضعیتی به نام نورآستنی شد که خودش را در شکل سردرد و خستگی مفرط نشان میدهد. او به تدریج افسردهتر شد. پویی هرگز او را دوست نداشت و او از تنهایی، بیحوصلگی و نادیده گرفتن شدن رنج میبرد.
ونشویی هم با این ترتیبات خوشحال نبود و در سال 1931 پویی را ترک کرد. پویی وانرونگ را مقصر میدانست. در زندگینامه پویی با عنوان: «آخرین مانچوکو: خودزندگینوشتی از هنری پو یی، آخرین امپراتور چین»، میخوانیم که او بعد از رفتن ونشیو، تماما وانرونگ را مقصر میدانست و شروع به بدرفتاری با او کرد تا جاییکه دیگر حتی یک کلمه هم با او صحبت نکرد.
همانطور که رابطه بین این زوج خرابتر میشد، شانس سیاسی پویی و همسرش نیز به شکلی پیچیده در حال تغییر بود. در سال 1932، ژاپن پویی را به ریاست دولت دستنشانده مانچوکوئو در منچوری گماشت. اما قدرت آنها در این دولت توهمی بیش نبود. وانرونگ همیشه تحت نظارت و خسته بود اما چندینبار تلاش او برای فرار با شکست مواجه شد.
با اینکه پویی رسما در سال 1934 به عنوان امپراتور مانچوکوئو تاجگذاری کرده بود، امپراتوریس وانرونگ از این زندگی جدید آزردهخاطر بود و به ندرت در ملاء عام حاضر میشد. نشانههای بیماری روانی او نیز بدتر شده بود و در سال 1938 هر روز دو اونس تریاک میکشید.
و این تازه قسمت خوب ماجرا بود.
مراسم عروسی وانروگ و پویی
آخرین سالهای شکنجهآور امپراتوریس وانرونگ
در طی این مدت امپراتوریس وانرونگ دو رابطه نامشروع با خدمه پویی داشت و باردار شد. هیچکس کاملا نمیداند که چه بلایی سر دختری که او در سال 1935 به دنیا آورد، آمد اما او مدت زیادی عمر نکرد. بعضیها میگویند پویی آنقدر از خیانت همسرش عصبانی بود که نوزاد را بعد از تولد داخل دیگ جوشان آب پرت کرده است. بعضی دیگر هم میگویند که بچه سقط شده است.
احتمال دارد که پویی به وانرونگ گفته باشد بچه هنوز زنده است و برادرش او را بزرگ میکند، اما سلامت روانی او بعد از تولد بچهاش بیش از گذشته وخیم شد. وابستگی او به مواد مخدر نیز افزایش یافت.
امپراتوریس روز و شب در اتاقش در قصر میماند تا تریاک بکشد. بنا به گزارشها هر روز دو بسته سیگار هم میکشید و به ندرت از تخت بیرون میآمد، دیگر به خودش نمیرسید، نحیف و لاغر شده بود و دیگر در مراسم تولد یا جشنهای سال نو شرکت نمیکرد.
تصاویر ثبتشده توسط دوربینهای مداربسته نشان میدهد که وانرونگ تا سال 1945 که شوروی به منچوری حمله کرد به ندرت دیده شده است. پویی از منچوری فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
او و خواهرشوهرش در ژانویه سال 1946 درحال تلاش برای فرار به کره توسط کمونیستهای چین دستگیر شدند. آنها زندانی شدند و وانرونگ روزهای آخر زندگیاش را در عذاب و هذیان ناشی از دوری از مواد مخدر میگذارند.
او را از غذا محروم کردند و به عنوان طرفدار ژاپن در قفس حیوانات انداختند تا رفقای چینی او را تحقیر کنند. در ژوئن سال 1946 وانرونگ به دلیل سوء تغذیه و دوری از مواد مخدر مرد و جسدش درحالیکه در حوضچهای از ادرار خودش غرق شده بود، در کف سلول زندان رها شد.
درحالیکه پویی سالها در زندان ماند و بعد از آزادی به باغبانی و هدایت گردشگران در شهر ممنوعه میپرداخت، بقایای جسد امپراتوریس هرگز پیدا نشد. برادرش در سال 2006 برایش یک مراسم تدفین نمادین گرفت.
امروز امپراتوریس وانرونگ ـ اگر اصلا به خاطر آورده شود ـ یکی از غمانگیزترین شخصیتهای تاریخ چین محسوب میشود. او که در ازدواجی بدون عشق و بنا به شرایط سیاسی گیر افتاده بود، در تنهایی زندگی کرد و مرگی دلخراش سهم او از زندگی بود.