زندگینامه قیصر امین پور؛ اشعار، همسر و علت فوت قیصر امین پور

قیصر امین پور در شهرستان گتوند و در کنار مقبره شهدای گمنام این شهرستان بخاک سپرده شد.

شناسه خبر: ۳۹۶۷۲۰
زندگینامه قیصر امین پور؛ اشعار، همسر و علت فوت قیصر امین پور

نمناک نوشت: بیوگرافی قیصر امین پور شاعر بزرگ قرن معاصر به همراه آثار و تاریخ تولد و فوت ایشان.

بیوگرافی و زندگینامه قیصر امین پور شاعر

نام: قیصر

نام خانوادگی: امین پور

تاریخ تولد: 1338/2/2

تاریخ فوت: 1386/8/8

همسر: زیبا اشراقی

فرزندان: یک دختر

مدرک تحصیلی: دکترای ادبیات فارسی

1

زندگی شخصی قیصر امین پور

در دوم اردیبهشت ماه 1338 درشهرستان گُتوند خوزستان متولد شد و در واقع محل تولد قیصر امین پور روستایی میان شوشتر و دزفول در خوزستان بوده است. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیل به دزفول رفت.امین پور در سال 1357 دیپلم تجربی گرفت و سپس تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته دامپزشکی در دانشگاه تهران آغاز کرد. وی در سال 1358 با انصراف از رشته دامپزشکی، به جمع دانشجویان علوم اجتماعی پیوست. قیصر امین پور مجدداً در سال 1363 تغییررشته داد و تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران دنبال کرد و در بهمن ماه سال 1376 با دریافت مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. با توجه به این توضیحات، در پاسخ به سوال قیصر امین پور شاعر چه قرنی است میتوان گفت، ایشان شاعر قرن معاصر بودند.

نام مادر قیصر امین پور و پدر ایشان

نام پدر دکتر قیصر امین پور مراد و نام مادرم ایشان فرنگیس بود که وقتی دو یا سه ساله بوده است، مادرش درگذشت. پدرش در دزفول کارمند در سازمان آب و برق و مادرش نیز خانه‌دار بود.

خواهر و برادران قیصر امین پور

دکتر امین پور دو برادر داشت که یکی از آنها تنی و دیگری ناتنی بود؛ همچنین، چهار خواهر داشت و خودش فرزند کوچک مادر مرحومش بوده.

1

ازدواج و همسر قیصر امین پور

قیصر امین پور در سال 1368 هنگام سپری کردن آخر دوره کارشناسی خود با هم دانشگاهی اش، زیبا اشراقی ازدواج کرد که ثمره این زندگی یک دختر است. زیبا اشراقی، همسر آقای قیصر امین پور در سال 1396، کتاب "این ترانه بوی نان نمی‌دهد:سبک‌شناسی ترانه‌های قیصر امین پور" را نوشت و منتشر کرد.

فعالیت قیصر امین پور در حوزه ادب و شعر

دکتر قیصر امین پور از زمرهِ شاعرانی بود که از همان آغاز فعالیت های حوزه هنری به جمع گروه شعر آنجا پیوست و همگام با سایر شاعران فعال حوزه هنری در بسیاری از شب های شعر برگزار شده در جبهه های دفاع مقدس شرکت کرد و در مناطق مختلف عملیاتی به شعرخوانی پرداخت.او عضو شورای شعر و ادبیات حوزه بود و در تشکیل جلسات شعرخوانی و نقد و بررسی شعر و تشویق و ترغیب شاعران جوان انقلاب نقش مؤ ثر و ارزنده ای داشت. سپس به جمع نویسندگان و شورای سردبیری مجله سروش نوجوان پیوست.همچنین دکتر امین پور به تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه اشتغال داشت.

1

ویژگی اشعار قیصر امین پور

ویژگی‌های شعر قیصر امین پور شامل موارد زیر می‌شود:

  • مضمون بکر
  • اندیشه‌های نو
  • زبان امروزی
  • گوناگونی موضوعات
  • وزن شعری

سانحه تصادف و علت مرگ قیصر امین پور

وی در آخرین روزهای سال 1377 دچار سانحه تصادف در جاده کناره شمال گردید و به شدت مجروح شد.شدت جراحات وارده به دکتر امین پور به حدی بود که وی به دفعات تحت عمل های مختلف جراحی قرار گرفته و برای ادامه معالجات برای مدت کوتاه به کشور انگلستان اعزام شد. وی در سال 1381 تحت عمل پیوند کلیه قرار گرفت و بهبودی نسبی یافت ولی بعدها در آبان ماه 1386 درگذشت.

آرامگاه قیصر امین پور کجاست؟

قیصر امین پور در شهرستان گتوند و در کنار مقبره شهدای گمنام این شهرستان بخاک سپرده شد.

1

آثار قیصر امین پور

چهار اثر مهم از قیصر امین پور سوال کرده بودید که در ادامه لیستی از آثار مکتوب این شاعر معروف را برایتان لیست کرده ایم.

  • طوفان در پرانتز(نثر ادبی) 1365
  • منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان) 1365
  • مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان) 1368
  • بی بال پریدن (نثر ادبی) 1370
  • مجموعه شعر آینه های ناگهان 1372
  • به قول پرستو (شعر نوجوان) 1375
  • گزینه اشعار ( مروارید) 1378
  • مجموعه شعر گل ها همـه آفتابگردان اند 1380
  • دستور زبان عشق

معروف ترین آثار قیصر امین پور

1

شعر ناگهان چقدر زود دیر میشود قیصر امین پور

حسرت همیشگی:

حرف های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی:

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان

چقدر زود

دیر می شود

شعر معروف سراپا اگر زرد و پژمرده ایم قیصر امین پور

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم

ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

چو گلدان خالی، لب پنجره

پُر از خاطرات ترک خورده‌ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم

اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم

اگر دل دلیل است، آورده‌ایم

اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم

اگر دشنه دشمنان، گردنیم!

اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم!

گواهی بخواهید، اینک گواه:

همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم!

دلی سربلند و سری سر به زیر

از این دست عمری به سر برده‌ایم

شعر عاشقانه کوتاه از قیصر امین پور با مضمون دوستت دارم

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم:تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!

من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم

به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم:تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم آواز با ما:

تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

شعر مرگ قیصر امین پور

پیراهنی از شتاب خواهم پوشید

دیدار تو را به شوق خواهم کوشید

گر آتش صد هزار دوزخ باشی

ای مرگ، تو را چو آب خواهم نوشید

شعر قیصر امین پور در مورد خدا

پیش از اینها فکر می‌کردم خدا

خانه ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از تاج او

هر ستاره، پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان

نقش روی دامن او، کهکشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش

سیل و طوفان، نعره توفنده اش

دکمه ی پیراهن او، آفتاب

برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان، دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا

از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می‌گفتند:این کار خداست

پرس وجو از کار او کاری خطاست

هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است

آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، کورت می‌کند

تا شدی نزدیک، دورت می‌کند

کج گشودی دست، سنگت می‌کند

کج نهادی پای، لنگت می‌کند

با همین قصه، دلم مشغول بود

خوابهایم، خواب دیو و غول بود

خواب می‌دیدم که غرق آتشم

در دهان اژدهای سرکشم

در دهان اژدهای خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین

محو می‌شد نعره هایم، بی صدا

در طنین خنده ی خشم خدا …

نیت من، در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می‌کردم، همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود

مثل تمرین حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله

سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادم به قصد یک سفر

در میان راه، در یک روستا

خانه ای دیدم، خوب و آشنا

زود پرسیدم:پدر، اینجا کجاست؟

گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست!

گفت:اینجا می‌شود یک لحظه ماند

گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه کرد

با دل خود، گفتگویی تازه کرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین

خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟

گفت:آری، خانه او بی ریاست

فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی

نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی ‌از نشانی های اوست

حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است

مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می‌دهد

قهر هم با دوست معنی می‌دهد

هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست

قهری او هم نشان دوستی است…

تازه فهمیدم خدایم، این خداست

این خدای مهربان و آشناست

دوستی، از من به من نزدیک تر

از رگ گردن به من نزدیک تر

آن خدای پیش از این را باد برد

نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود

چون حبابی، نقش روی آب بود

می‌توانم بعد از این، با این خدا

دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

می‌توان با این خدا پرواز کرد

سفره ی دل را برایش باز کرد

می‌توان درباره ی گل حرف زد

صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت

با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد

مثل یاران قدیمی‌ حرف زد

می‌توان تصنیفی از پرواز خواند

با الفبای سکوت آواز خواند

می‌توان مثل علفها حرف زد

با زبانی بی الفبا حرف زد

می‌توان درباره ی هر چیز گفت

می‌توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان و آشنا:

پیش از اینها فکر می‌کردم خدا...

1

قیصر امین پور در جوانی

نظرات
پربازدیدترین خبرها