راهنماتو- اگر از کسی بخواهید اسم چند کتاب معروف فلسفه را نام ببرد، احتمال اینکه به کتابهای قدیمی اشاره کند بیشتر است. بعضی از این کتابها احتمالا به دوران باستان باز میگردند.
به گزارش راهنماتو، این احتمال به درک فلسفه به مثابه چیزی تاریخ گذشته که راحت میتوان با «چیزهای مفیدتر» آن را جایگزین کرد، میافزاید. اما این قضیه نمیتواند صحت داشته باشد زیرا فیلسوفان مدرن همچنان در حال خلق آثاری باارزش هستند. در این مقاله به 5کتاب مدرن فلسفی اشاره کردهایم که در همین قرن نوشته شدهاند و به نحوی ایدههای قرن 21 را شکل دادهاند:
1.زندگیای که میتوانی نجات دهی: پیتر سینگر
پیتر سینگر فیلسوف استرالیایی است که به خاطر حمایتش از سودمندگرایی و تمرکزش روی اخلاق کاربردی شهرت دارد. مواضع او درباره حقوق حیوانات، ایثار مؤثر و توجیهات سودمند درباره اتانازی (مرگ خودخواسته) توجهات زیادی را به خود جلب کرده است و اغلب به طور برابر مورد تحسین و انتقاد واقع شده است.
کتاب سال 2009 او با عنوان «زندگیای که میتوانی نجات دهی»: همین حالا برای فقر جهانی اقدام کن، متمرکز بر اخلاق کاربردی است. او در همان راستای استدلالهایی که نخستینبار در دهه 1970 ارائه کرده است، میگوید که برای کسانی که صاحبان مال هستند ضرورت اخلاقی حکم میکند به خیریهها کمک کنند زیرا رنجی که به واسطه آنها کم میشود ارزشش خیلی بیشتر از فوایدی است که خرج کردن برای اقلام لوکس تولید میکند. (در همین راستان او خودش یک نسخه مجانی از کتابش را در این آدرس به اشتراک گذاشته است).
آزمایش فکریای که او در کتابش به آن اشاره کرده است میتواند نکات کلیدی تفکر او را روشن کند. آزمایش چیزی شبیه این است:
شما در کنار یک استخر قدم میزنید که متوجه میشوید یک کودک خردسال در حال دستوپا زدن در آب است و نمیتواند خودش را بیرون بکشد. اگر هیچکاری نکنید او غرق میشود. پریدن داخل آب هیچ خطری را متوجه شما نمیکند و کاملا برایتان امن است با این حال بیهزینه هم نیست: لباسهای جدید و شیک و گرانقیمتتان خراب میشود.
با این حال آیا داخل آب میپرید؟ بدون قرار گرفتن در چنین موقعیتی هر کسی احتمالا پاسخاش مثبت است. نکته سینگر آن است که ما هر روز داریم با چنین موقعیتهایی مواجه میشویم اما اغلب آدمهایی که به کمک ما نیاز دارند در مسیر پیادهروی روزمره ما نیستند. ممکن است کیلومترها از ما دورتر باشند. از منظر اخلاقی آیا این فاصله تفاوتی در اهمیت موضوع ایجاد میکند؟
با اینکه بحثهای قابل توجهی درباره شایستگی بحثها و استدلالهای او انجام گرفته است، هیچکسی نمیتواند میزان نفوذ کتاب او را کتمان کند. سینگر اندکی بعد از انتشار این کتاب، سازمانی را تأسیس کرد تا آنچه ایثارگری مؤثر خوانده میشود را تسهیل کند. درحالیکه ایثارگری مؤثر نیز انتقادهایی به همراه داشته است، به سختی میتوان نفوذ کتابی را که پشت این جنبش بوده نادیده گرفت.
2.ایده عدالت: آمارتیا سن
آمارتیا سن یک اقتصاددان و فیلسوف هندی است که به خاطر آثارش درباره «توانمندسازی»، اقتصاد رفاهی و دلایل قحطی سال 1943 بنگال بسیار مورد تحسین واقع شده است. او در سال 1998 جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. آثار او روی رویکردهای جدید برای اندازهگیری موفقیت و شکست سیاستهای دولت، فراتر از تولید ناخالص داخلی، متمرکز است که از آن جمله میتوان به نظریه توانمندسازی او اشاره کرد.
کتاب ایده عدالت که در سال 2009 نوشته شده است درباره عدالت، تکامل و توسعه سوالهای عمیقی مطرح میکند. او در این کتاب به طور خاص به بررسی مفهوم عدالتی که فیلسوف آمریکایی، جان رالز، مطرح کرده است، میپردازد. درحالیکه دکتر سن از بسیاری از ایدههای اساسی رالز درباره عدالت دفاع میکند، با تمرکز او بر وضعیت ایدئال عدالت مخالف است؛ زیرا ایدئال دانستن وضعیت عدالت، توانمندی افراد برای قضاوت کردن درباره نهادهای اجتماعیای که درست عمل نمیکنند را از آنها سلب میکند. [ رالز در نظریه عدالت بهمثابه انصاف، توصیه میکند که اعضای یک جامعه باید از آزادیهای اساسی برابر و برابری فرصت برخوردار باشند و در جایی که نابرابری ایجاد شده، بیشترین نفع باید به محرومترین اعضای جامعه برسد. ]
سن به جای آنکه عدالت را وضعیتی کامل بنگرد که یا موجود است یا نیست؛ آن را مفهومی در حال ترقی میبیند و مفهوم «ناظر بیطرف» در نظریه آدام اسمیت را تحسین میکند. [ در نظریه اسمیت، رفتار ما از یک تعامل خیالی با آنچه او ناظر خیالی بیطرف مینامد، ناشی میشود. یک شخصیت بیطرف عینی که اخلاقی بودن رفتارهای ما را به وضوح میبیند. وقتی که ما رفتاری را اخلاقی یا درست میدانیم، به این شخصیت است که پاسخ میدهیم. از نظر اسمیت، ناظر بیطرف با ما از فروتنی میگوید که به یادمان بیاورد ما حقیریم و جهان بزرگ است. ما از ته دل میدانیم که در مقابل جهان، کوچکیم. اما بسیاری از اوقات، احساس میکنیم که گویا مرکز عالم هستیم. ما بیشتر به خودمان فکر میکنیم تا به دیگران. ناظر بیطرف به یادمان میآورد که مرکز عالم نیستیم و اینکه جستوجوی صرف نفع شخصی، امری کریه و به فکر دیگران بودن امری شرافتمندانه و تحسینبرانگیز است. ندایی است که به ما یادآوری میکند اگر به دیگران برای رسیدن به منافع خود آسیب برسانیم، مورد رنجش، بیزاری و طرد همه کسانی قرار میگیریم که بیطرفانه نگاهمان میکنند. نقطه مرکزی دیدگاه اسمیت این است که ما همیشه ناظریم! حتی اگر تنها باشیم و هیچ احتمالی برای گرفتاری وجود نداشته باشد. حتی اگر هیچکس نداند که ما در حال دزدی هستیم، خودمان میدانیم. گویی ما از خود بیرون میآییم و اعمال خود را از طریق چشم دیگری میبینیم. این میتواند تعریفی از خداباوری نیز باشد. کل خداباوری یعنی اینکه او همیشه ناظر است.]
دکتر سن همان زمان که کتابش منتشر شد نفوذ بالایی داشت. کتاب او مروری عالی بر ایدههای او درباره فلسفه، چگونگی تعیینکردنِ رفاه و ایدههایی است که دیدگاه او نسبت به اقتصاد را تعیین میکنند.
3.کمتر از هیچ: ژیژک
اسلاوی ژیژک، فیلسوف اسلوونیایی تأکید ویژهای روی هگلینیسم، مارکسیسم، نقد فیلم و روانکاوی دارد. بسیاری او را ستاره راک در نوع فلسفه میدانند. شیوه خاص مصاحبه او بسیار معروف است. دکتر ژیژک اغلب درباره این مسئله که چطور کتابهای دیگرش را مینوشته تا بتواند نوشتن کتابی درباره هگل را به تعویق بیندازد شوخی کرده است. به نظر میرسد که او هم به سرنوشت سایر نویسندگان دچار شد و در آخر که همه ایدههایش تمام شد، درباره یکی از پیچیدهترین متفکران مدرن نوشت. ژیژک در این کتاب مروری کلی بر افکار هگلی دارد و آن را با مارکس، روانکاوی لکانی و ارجاعاتی به فرهنگ عامهپسند مخلوط کرده است.
کتاب کمتر از هیچ، در مقایسه با سایر آثار ژیژک متمرکزتر است، هرچند که این کتاب هم مملو اس جوکها و حواسپرتیهای مورد انتظار است. اگر این کتاب را برای خواندن انتخاب کردید مطمئن شوید که برنامهتان خالی است. این کتابی هولناک با بیش از 1000صفحه است.
4.توانمندیها: مارتا نوسبوم
مارتا نوسبوم، فیلسوفی در دانشگاه شیکاگو، خدمات شایانتوجهی به رشته فمنیسم و فلسفه باستان کرده است. اما احتمالا مهمترین اثر تأثیرگذار او رویکرد توانمندسازی او در ارزیابی رفاه بشر است. این رویکرد، رفاه را نه با معیارهای سنتی اقتصادی و مادی، بلکه با یک پرسش میسنجد: «هر فردی قادر است چه کارهایی انجام دهد یا ندهد؟»
این چارچوب فهمی تازهتری درباره رفاه ارائه میکند و تمرکزش روی فرصتها و آزادیای است که برای هر فردی در جامعه موجود است تا بتواند به کمک آنها به نهایت استعدادهایش جامعه عمل بپوشاند و این رویکرد بنیان شاخص توسعه انسانی است، که سازمان ملل از آن، به جای میزان پولی که هر فرد میتوان خرج کند، به عنوان معیاری برای میزان مطلوبیت حقیقی یک جامعه استفاده میکند.
دکتر نوسبوم در سال 2011، درباره رویکردش نسبت به نظریه توسعه عمیق میشود. اثر او با اثر دکتر سن مرتبط است، اما تفاوتهایی نیز با آن دارد. با اینکه اغلب متفکرانی که با این رویکرد مرتبط هستند، متفقالقول بر لزوم تمرکز روی عملکردهای ویژه ـ مثل اینکه آیا فردی به مراقبتهای بهداشتی مناسب دسترسی دارد یا خیر ـ به مثابه شاخصهای رفاه تأکید میکنند؛ اینکه این عملکردها چطور باید باشند اغلب محل مناقشه است.
دکتر نوسبوم در کتاب خود 10 توانمندی هستهای را فهرست میکند که برای شکوفایی انسانها لازم است و ایده خود را با متفکران مشابه مثل دکتر سن مقایسه میکند.
5.نظم قانوناساسی کنفوسیوسی: شیان کینگ
شیان کینگ یک اندیشمند کنفوسیوسی چینی است که در آکادمی یانگمینگ که خودش تأسیس کرده کار میکند. او که منتقد ایده مبتنی کردن دولت بر صرفا قانون مشروعیت است، به پرنفوذترین فیلسوفان چینی میپردازد تا از خلال نظریههای آنها بتواند ایده شکلی تازه از حکومت را بریزد که بتواند بر آنچه او به مثابه محدودیتهای موجود مدلهای لیبرالی و اقتدارگرا نام میبرد، فائق بیاید.
او در سال 2013 مدلی از حکمرانی را بر مبنای نقدهایش بر آنچه اغلب کنفوسیوسیم جدید مینامند، طرحریزی میکند. با توجه به اینکه این مکتب بیش از حد تحت تأثیر فلسفه غرب است، او یک مشروطیت کنفوسیوسی را بر اساس منابع متعدد مشروعیت - نه فقط حاکمیت مردمی - پیشنهاد می کند. عجیب این است که پارلمانهای متعددی را نشان میدهد که پایههای مختلف اقتدار را نمایندگی میکنند.