راهنماتو- عباس معروفی که بود؟ ساختارشکنی که ابتدا رودروی خانواده سنتیاش ایستاد تا به ادبیات پناه ببرد و شکوفا شود. بعد در جهت مخالف شنا کرد. با محمد محمد علی دست دوستی داد و با محمدعلی سپانلو و بعد هوشنگ گلشیری، از همین طریق آشنا شد. در همان دهه شصت بود که معروفی، قفل کانون را شکست تا همقطارانش را نجات دهد. جدای از زندگی او، باید به تخصصش و نوایی که لابهلای کتابهاش پیداست اشاره کنیم. کتابهایی مثل سمفونی مردگان که اگر خوانده شود، تصویرش هرگز از یادها نخواهد رفت. راهنماتو در این مقاله به معرفی آثار شاخصِ عباس معروفی میپردازد.
1. معرفی کتاب تماما مخصوص نوشته عباس معروفی
به گزارش راهنماتو، کتاب تماما مخصوص نگاهی کلی به زندگی خودِ عباس معروفی دارد. این کتاب که در سال 1388 توسط نشر ققنوس منتشر شده بود، پس از مهاجرت عباس معروفی، در نشر گردون نیز منتشر شد. اگر عباس معروفی و زندگی او و آثاری همچون سال بلوا و سمفونی مردگان برای ما جذاب باشد، میتوانیم ابتدا کتاب تماما مخصوص را بخوانیم که انگار مجموعی از تمام آنها است. این رمان مثل مهمترین اثر عباس معروفی، یعنی سمفونی مردگان، به شیوه جریان سیال ذهن نوشته شده است. قهرمان اصلی او مردی است به نام عباس ایرانی که سفر قهرمانانه خود را شروع میکند تا به قطب شمال برسد. لابهلای خطوط کتاب، معروفی، چنان از عشق و تبعید و تنهایی سخن به میان میآورد که دوست داریم تا ابد در جهان قصه او بمانیم.
بخشی از کتاب تماما مخصوص
زندگی یعنی سیرک، بچه شیرهایی کوچولو که شلاق بر تنشان میچسبد تا به حلقه آتش نگاه کنند، تکهای گوشت نیمپز آبدار، یک شلاق، حلقه آتش، مربی، گوشت، شلاق، نگاه، مربی، شلاق، اشک، و بعد اراده پریدن. بچهشیرها زود یاد میگیرند که از حلقه آتش بگذرند، روزی میرسید به زودی که شلاق بر تنشان فرود نمیآید، ولی حرکت شلاق در هوا و ترکیدنش بر زمین همه درد کودکی را باز میگرداند تا شیر خسته از حلقه بگذرد که شب بتواند تنهاییاش را مرور کند.
2. معرفی کتاب سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی
کتاب سمفونی مردگان، نقطه عطف زندگی هنری و ادبی عباس معروفی بود. اگرچه او پیشتر در سال 1359 کتاب روبهروی آفتاب را نوشته بود، اما این رمان سمفونی مردگان بود که او را به همه شناساند. رمان سمفونی مردگان، داستان برادرکشی هابیل و قابلیل را به شکلی معاصر و فراموشنشدنی تعریف میکند. زمان، به سالهای جنگ جهانی دوم بازمیگردد، آن هم در اردبیل. اورهان اورخانی در ابتدای رمان تصمیم میگیرد که در کولاک و یخبندان، برادرش را پیدا کند. اما، تمام سرگذشت خانواده او از پیش چشمهای ما میگذرد. معروفی، پدرسالاری را زیر سوال میبرد و سنتها را به پرسش میگیرد. به همین خاطر است که ما هرگز نمیتوانیم این رمان، شخصیتها و کنشها را که به شیوه جریان سیال ذهن نوشته شدهاند فراموش کنیم.
بخشی از کتاب سمفونی مردگان
مادر هرچه میخواست بگوید میگفت و مثل همیشه به صرافت غذا خوردن و ظرف شستنش میافتاد. و آیدین تا میآمد به پدر فکر کند که انگار همین دیروز با آن جسم کوچک از حجره به خانه برمیگشت، و با آن پاپاخ سیاه و پالتو طوسی رنگ، سنگین سنگین از پله بالا میرفت، ناگاه آن ابهت عجیب و آن حضور ماندنی، در خاطرهاش محو میشد و در گورستان قدیمی شهر، زیر خاک به چند تکه استخوان بدل می گشت.
3. کتاب سال بلوا نوشته عباس معروفی
کتاب سال بلوا نیز پدر سالاری را زیر سوال میبرد. عباس معروفی در این رمان تصویر پدر و دختری را ارائه میدهد که دلهایشان از هم دور است. پدر، نوشافرین را دختری زیبا و شایسته میداند که جایگاهش تنها ملکه ایران شدن است. اما، دلِ دختر در گرو کوزهگری است که عشق را در او بیدار کرده است. اما پدرِ نوشافرین، که سرهنگی شکستخورده است او را به پزشکی میدهد که نوشای شایسته را در هم میشکند. در رمان سال بلوا، همه چیز در تلاطم است. جریانهایی که از زبان نوشا روایت میشوند، مرزهای زمان را میشکنند. در این رمان، همه چیز در حال شکستن است؛ فقط در 144 صفحه!
بخشی از کتاب سال بلوا
میدانی اولین بوسهی جهان چطور کشف شد؟ دستهاش تا آرنج گلی بود، گفت که در زمانهای بسیار قدیم، زن و مردی پینه دوز یک روز به هنگام کار، بوسه را کشف کردند. مرد دستهاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بینداز. زن هم دستهاش به سوزن و وصله بود، آمد که نخ را از لب های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چه کار کنم. ناچار با لب برداشت، شیرین بود، ادامه دادند.
4. کتاب پیکر فرهاد نوشته عباس معروفی
عباس معروفی همواره بیان میکرد که به صادق هدایت ارادتی خاص دارد. بنابراین دست به قلم برد و رمان پیکر فرهاد را نوشت. رمانی متفاوت، خلاقانه و جنجالی که داستانِ زنان را در دورهها تاریخی متفاوت نشان میدهد. وقتی این رمان را میخوانیم متوجه میشویم که انگار نقش زنان در طول تاریخ، همانطور که بوده، باقی مانده و فقط به دورهای دیگر منتقل شده است. شخصیت روایت کننده، زنی است آلمانی به نام رالف اشپنلر - تاگ اشپیگل. اگر بوف کور را خوانده باشید متوجه خواهید شد که این زن، همان زنی است که روی قلمدان بوده. حالا این زن، از این قلمدان به آن تابلو و از آن تابلو به آن قلمدان میپرد.
بخشی از کتاب پیکر فرهاد
و من میلی به غذا نداشتم .لقمه از گلویم پایین نمیرفت .دلم کانادا میخواست که با هر لقمه یک جرعه بنوشم. از بوی پرتقالیاش خوشم میآمد، و گاه پدرم میخرید و من انتظار آمدنش را میکشیدم. حتی بعد از مرگش هم انتظار میکشیدم. انتظار که چیز بدی نیست روزنه امیدی است در ناامیدی مطلق. من انتظار را از خبر بد بیشتر دوست دارم.
5. کتاب فریدون سه پسر داشت نوشته عباس معروفی
نه، درواقع فریدون چهار پسر داشت، اما یکی از پسرهایش را اعدام کردند. او گفته بود که اگر سمت کارهای سیاسی بروند، هیچ کاری برای آنها نخواهد کرد. کتاب فریدون سه پسر داشت، روایتگر داستان ایرج، سعید، اسد، مجید است. بیشتر داستان از زبان مجید روایت میشود. همان پسری که به دلیل مشکلات روانی در تیمارستانی در آلمان بستری است. حال ایرج را اعدام میکنند. چرا؟ به دلیل فعالیتهای سیاسیاش. آن سه پسر دیگر هم از خشم پدر نترسیده بودند. مجید اعلام چاپ میکرد و پخش میکردند. این کتاب یکی از جذابترین کتابهایی است که میتواند ما را با وقایع پیش و پس از انقلاب 57 آشنا کند.
بخشی از کتاب فریدون سه پسر داشت
ما فرزندان انقلاب نبودیم، ما نان بودیم. نان داغی که لقمهی چپ سران حکومت شدیم. تکهپارهمان کردند و خوردند و پاشیدند. نه، چه میگویم؟ انگار که در این خلقت اضافه بودیم. ما را مصرف جامعهمان نکردند، ما را اسراف کردند، پخشمان کردند که بر سفرهی خودمان ننشسته باشیم، که هیچکداممان در ساختن آن مملکت نقش نداشته باشیم. شخصیت و هویتمان را به لجن کشیدند که حتا در اروپای مترقی هم نتوانیم مثل بقیهی مردم زندگی کنیم.