راهنماتو- «دست از تنبلی بردار! هرچیزی رو ننداز پشت گوش! خودت ضرر میکنیا!»
همیشه به دلیل تنبلی نیست که شما کارهایتان را به تعویق میاندازید! خیلی اوقات پیش میآید که انجام دادن کوچکترین کار هم برای شما سخت است، گاهی از خودتان شاکی و گله مند میشوید که چرا تا این حد تنبل و تن پرور شدهاید؟!
به گزارش راهنماتو، شاید زمانی همین کارها را و حتی در سطح وسیعتری را به راحتی انجام میدادید و خم به ابرویتان نمیآمد اما حالا قدم از قدم برداشتن هم برایتان دشوار است! مشکل جسمی در میان نیست و بدنتان سلامت است اما شما دوست دارید پا روی پا بیندازید و هیچ کاری نکنید! همین «هیچ کاری نکردن» هم از شما انرژی زیادی میگیرد. برایتان پیش آمده؟! احتمالا جواب هر کسی میتواند «بله» باشد. چون این نشانهها مربوط به تنبلی نیست! همه این مواد حاکی از خستگی ذهنی و روانی است. خستگی روانی به حدی از شما توان میگیرد که دوست ندارید به کارهای روزمرهتان هم بپردازید و دیگران شاید انگ تنبلی به شما بچسبانند! در حالیکه شما به هیچ وجه تنبل نیستید!
خستگی روانی چه نشانههایی دارد؟
- هیچ انگیزهای ندارید! برای کارهایی که در گذشته با ذوق و شوق آنها را انجام میدادید هم انرژی ندارید و همیشه یک بهانه برای انجام ندادن آنها دارید!
- هر کاری حتی خیلی کوچک هم برایتان بسیار سخت و دشوار است! بدنتان سنگین است و اراده حرکت کردن را از شما گرفته است! تمام کارهای دنیا از دید شما مشکل هستند و رفع این مشکلات در توان شما نیست!
- برای خودتان خیال پردازی میکنید که اگر یک اتفاق بزرگ و خوشحال کننده بیفتد حتما میتوانید از آن انرژی بگیرید و انگیزهی کار کردن به شما خواهد بخشید! با این تفکر مرتب رویاسازی میکنید اما واقعیت این است که اتفاق بزرگی قرار نیست بیفتد!
- ظرفیت شما بسیار پایین آمده است. نسبت به کوچکترین مسائل هم واکنش نشان میدهید. صبر و تحمل و قرار از کف شما رفته است و همه دیگر شما را به عنوان فردی عصبی و پرخاشگر به یاد میآورند!
- با خودتان فکر میکنید خستگی شما ناشی از خواب ناکافی و استراحت نکردن است. به اندازه لازم میخوابید ولی وقتی بیدار میشوید باز هم انرژی از دست دادهی شما برنگشته است و انگار کوهی از خستگی بر روی شانههای شما اضافه شده است.
- نسبت به کار و وظایف روزانه دچار حواس پرتی شدهاید. مسائل به راحتی از یادتان میرود و از این فراموشکاری و حواس پرتی که برایتان مشکلات زیادی ایجاد میکند به شدت شاکی هستید.
- کارهایتان هرچقدر هم مهم، درجه اعتبارشان را پیش شما از دست دادهاند. دوست دارید فقط دراز بکشید و هیچ کاری نکنید! حتی وقتی دیگران از شما گزارش کارهایتان را میپرسند فشار کلام آنها را تحمل میکنید ولی علاقه ای به انجام کارهای روزمره ندارید!
این موارد بالا اگر در شما وجود دارند یعنی شما به شدت به درجه خستگی روانی رسیدهاید! به احتمال زیاد آنقدر تحت تاثیر فشارهای مختلف روانی، جسمی و کاری بودهاید که انرژی اجتماعی و روانیتان تحلیل رفته است و دیگر آن را ندارید! منبع شما خالی شده است!
برای رفع خستگی روانی چه باید کرد؟
خستگی روانی وقتی به این مرحله میرسد با خواب و کار نکردن رفع نمیشود. شما یک منبع انرژی دارید که حالا خالی خالی شده است. با هر روشی هم که فکرش را بکنید نتوانستهاید آن را پر کنید. پس چه باید کرد؟
- حتما با یک مشاور فردی صحبت کنید. گاهی اوقات حرف زدن با فردی مطلع، آگاه، عالم و بدون تعصب بهترین کمک به شماست. هرآنچه در دل و فکرتان میگذرد بگویید تا آرامش بگیرید.
- سفرهای خاص یک روزه یا گروهی به شدت میتواند حال شما را عوض کند.
- آب معجزه میکند و در انرژی بخشیدن به شما نقش مهمی دارد. استخر و سونا رفتن را در برنامهتان بگذارید.
- خودتان را سرزنش نکنید و بپذیرید که هر انسانی میتواند خسته بشود و این کاملا طبیعی است. مدیتیشن کنید و خودتان را دوست داشته باشید.
- با دوست یا دوستان صمیمیتان قرار بگذارید. انگیزه دیدن یک دوست و صحبت کردن حال دیگری به شما میدهد. حتما حرفهایتان را با یک دوست صمیمی که خیلی به شما نزدیک است و هیچوقت از گفتن حرفهایتان به او احساس پشیمانی نکردهاید مطرح کنید.
- پیاده روی هر روزه را در برنامهتان قرار بدهید. خودتان را ملزم کنید که این کار را حتما انجام بدهید.
- انجام ورزش به صورت مرتب کمک بزرگی به شما خواهد بود. شاید بگویید انرژی هیچ کاری ندارید حتی ورزش کردن، اما واقعیت این است که خستگی شما جسمی نیست و جنبه روانی دارد پس اگر ورزش کردن را شروع کنید کم کم شاهد برگشت انرژیتان خواهید بود.
- کاری که همیشه دوست داشتید انجام بدهید و به شما حس خوب و مفید بودن میدهد شروع کنید. این کار میتواند وارد شدن به یک هنر جدید باشد، ثبت نام در یک کلاس نو باشد یا از این قبیل کارها که تا به امروز پشت گوش میانداختید اما شما را سرشار از حال خوب میکنند.