راهنماتو- تاکنون با شخصی ملاقات کردهاید که به نظر برسد در زندگی هیچ هدفی ندارد و بلاتکلیف است؟
به گزارش راهنماتو، دیدن چنین افرادی زیاد دور از انتظار نیست. حتی شاید خودمان یکی از آنها باشیم. اما نشانههای بیهدفی و بلاتکلیفی چیستند و چگونه میتوانیم با خودآگاهی به پیشرفت دست پیدا کنیم؟
1.شغلها یا اهداف نامسنجم و ناپیوسته
اگر با فردی مواجه شدهاید که مدام دارد شغل عوض میکند و علایقاش نوسانات شدید دارند یا به نظر میرسد که نمیتواند به مدت طولانی روی یک برنامه مشخص تمرکز کند، میتوانید آن را نشانهای از فقدان مسیر یا هدف بدانید. اصلا غیرمعمول نیست که افراد گاهی مسیرهای متفاوت شغلی و سرگرمی را دنبال کنند. اما وقتی این تغییر مسیرها تبدیل به رویهای ثابت میشود و به نظر میرسد که چرخه شروع هر کدام از این فعالیتها هرگز کامل نمیشود و بینتیجه رها میشود، میتوان آن را نشانهای از مشکلاتی عمیقتر دانست.
روانشناسی پیشنهاد میدهد که این عدم انسجام دائمی ناشی از فقدان اهداف و مسیرهای زمینهای است. به نظر میرسد این افراد مدام در جستجوی چیزی هستند که خودشان هم نمیدانند که چیست.
2.در زمینههای مختلف به دستاورهای زیاد از حد دست پیدا میکنند
شاید تعجب کنید اما کسب دستاوردهای متعدد در زمینههای مختلف و متنوع میتواند نشانه بیهدفی یا مسیر نامشخص باشد. به نظر میرسد که در بدو امر خلاف غریزه است، اما بگذارید کمی عمیقتر شویم. شخصی که در زمینههای متنوع پیشرفت میکند، ممکن است به نظر برسد که بسیار منسجم و کاربلد است. او مدام در حال یادگیری مهارتهای تازه، پیشرفت و عالی شدن در کار و تأثیرگذاری روی دیگران است. اما این امر میتواند نشانهای از فقدان هدف در زندگی باشد. این تلاش مداوم برای موفقیت در زمینههای متنوع میتواند ناشی از این باشد که فرد اشتیاق ندارد بلکه نامطمئن است. او ممکن است امیدوار باشد که روزی به آن چیزی که در زندگی میخواهد برسد. درحقیقت، این دستاوردهای زیادی، هیچ ربطی به علاقه برای کسب موفقیت ندارند بلکه ناشی از جستجوی رضایت هستند.
3.دشواری در تصمیمگیری
فردی که مسیر و هدف مشخصی در زندگی ندارد معمولا نمیتواند حتی تصمیمات پایهای زندگیاش را بگیرد. حتی در انتخاب غذای روزمره و نوع پوشش هم اشکال دارد، چه برسد به تصمیمات حیاتی و بزرگ در زندگی. این بیتصمیمی نشانهای روشن از بیهدفی و بیمسیری است. بیارادگی اغلب ناشی از ترس از انتخاب غلط است که میتواند شخص را دچار انفعال کند. این ترس در فقدان اهداف روشن و هدایتکنندههای هدفی که در فرایند تصمیمگیری کمککننده هستند، میتواند تشدید شود.
جالب است بدانید فردی که در زندگی هدفمند است، در تصمیمگیری نیز راحتتر عمل میکند. دلیلش آن است که هر انتخابی در برابر همراستایی ارزشهای ما با آن هدف سنجیده میشود.
4.فقدان انگیزه
هر فردی در برهههایی از زندگی دچار بیانگیزگی میشود. اما اگر متوجه شدهاید که مدام در کشمکش هستید تا نیروی پیشرانی برای لذت بردن از زندگی پیدا کنید، میتواند نشانهای از فقدان مسیر باشد. ممکن است به سختی بتوانید طرحریزی کنید، پروژه تازه شروع کنید یا حتی در فعالیتهایی که زمانی از آنها لذت میبردید، مشارکت کنید. این فقدان انگیزه به دلیل تنبلی یا فقدان همدلی نیست، بلکه به دلیل آن است که هدف و مسیرتان مشخص نیست.
شما انتخاب نمیکنید که اینطور زندگی کنید. هر فردی به دنبال هدف است زیرا هدف به زندگی معنا و مسیر میدهد. اما هنوز هدف مورد نظر را پیدا نکردهاید و این میتواند عمیقا آزاردهنده باشد.
5.اجتناب از تعهد
همه ما زمانهایی از تعهدات جدی خودداری میکنیم اما اشخاصی که مدام از تعهد دادن اجتناب میکنند، بیهدف و مسیر مشخص هستند. چه عدم اشتیاق به برقراری رابطه متعهدانه باشد، چه کار کردن وفادارانه برای جایی و چه متعهد ماندن به برنامههای دوستانه، این گریزها و اجتنابها میتوانند نشانهای از نامطمئن بودن فرد از مسیر زندگیاش باشند.
مثل ایستادن در لبه تخته پرش است که میدانید باید بپرید اما مطمئن نیستید که در زیر پایتان چه چیزی منتظرتان است. این نامطمئن بودن درباره آینده میتواند باعث شود که هر شکلی از تعهد به شما احساس فروپاشی و خستگی بدهد.
6.زیستن در لحظه
زیستن در لحظه اغلب یک ذهنیت مثبت شناخته میشود. اما، اگر تنها ذهنیتی باشد که دارید، میتواند نشانه بیهدفی و فقدان مسیر مشخص باشد. اشخاصی هستند که فقط در لحظه زندگی میکنند. آنها همیشه برای ماجراجویی آمادگی دارند و هرگز به نظر نمیرسد نگرانیای درباره آینده داشته باشند. به نظر میرسد این ذهن بیخیال بسیار جذاب و طراوتبخش است. اما کمکم متوجه میشوید افرادی که فقط چنین ذهنیتی دارند، هیچ ایدهای درباره آینده ندارند. آنها اهداف و برنامههای بلندمدت ندارند. نمیدانند در زندگی به کدام جهت در حال حرکت هستند و چه میخواهند بکنند. زندگیشان در اینجا و اکنون خلاصه میشود و هیچ ایدهای ندارند که چه چیزی در پیش رو انتظارشان را میکشد.
7.وابستگی به دیگران برای تأیید
همه ما خوشمان میآید که مورد تحسین و تشویق باشیم. اما فردی که مدام به دنبال تأییدات بیرونی است دچار بیهدفی است. تکیه به نظرات دیگران برای کسب احساس ارزشمندی نسبت به خود اصلا سالم نیست. اعتماد از درون به دست میآید، از اینکه ما میدانیم که هستیم و برای چه چیزی مبارزه میکنیم. اگر مدام به دنبال کسب تأیید دیگران هستیم، ممکن است ناشی از این است که هنوز هویت و هدفی نداریم.
8.فقدان رضایت شخصی
یکی از شناختهشدهترین نشانههای فقدان مسیر و هدف در زندگی، احساس عدم رضایت است. اصلا مهم نیست که در زندگی به چه موفقیتهایی رسیدهایم یا از نظر دیگران چگونه به نظر میرسیم، ممکن است اصلا راضی نباشیم.
این امر ارتباطی به موفقیت مادی یا استانداردهای اجتماعی ندارد. این مسئله درباره رضایت شخصی است که ناشی از آگاهی نسبت به این موضوع است که زندگی ما منطبق بر ارزشها، اشتیاقات و اهدافمان است. اگر احساس رضایت نداشته باشیم، مدام احساس تهی بودن و نارضایتی میکنیم. این امر میتواند نشانهای از تقلای دائمی ما برای کسب هدف و مسیر در زندگی باشد.
داشتن هدف یک موفقیت بیرونی نیست، بلکه رسیدن به صلح و آرامش درونی است.