خبرآنلاین نوشت: از دختر دلمرده، همیشه خسته و غرغرو متنفر هستم. میل دارم که همیشه بر زن تسلط داشته باشم. بتوانم راه و رمز عشق را نشان بدهم و از او حمایت کنم.
در تابستان ۱۳۵۱ یکی از خبرنگاران مجلهی «زن روز» نظرسنجی را از مردان جوان در مورد زن ایدهآل از نگاهشان انجام داد که خواندن آن و نظر به تفاوت این نگاه پس از پنج دهه خالی از لطف نیست. در ادامه برخی از پاسخها را به نقل از زن روز مورخ ۲۸ مرداد ۵۱ میخوانید:
خوشگل و عاقل باشد
ناصر س، دانشآموز سال دوم متوسطه: به نظر من زن باید هم خوشگل باشد هم عاقل، ولی بیشتر از خوشگلی، حرکات مناسب و موزون داشته باشد. دلم میخواهد موضوعهای مورد علاقهی مشترکی داشته باشیم تا لااقل صحبتهایمان مفهوم بهتری پیدا کند. من بر خلاف بسیاری از پسرها فکر نمیکنم که دختر و پسر فقط باید یک موضوع مورد علاقهی مشترک [رابطهی جنسی] داشته باشند. دلم میخواهد با همین دختری که الان مورد علاقهام است ازدواج کنم، زیرا دختری است که میتواند از هر لحاظ جوابگوی ایدهآلهای من باشد، زیباست، از طبقهی خود من است (در غیر این صورت مطمئنا اشکالات فراوانی در زندگی آینده به وجود میآید) و از همه مهمتر دوستم دارد. اهل کتاب و مطالعه و خواندن روزنامه و کنجکاوی کردن در احوال دنیا و زندگی است و معتقد است که انسان هرچه بیشتر بداند برای مقابله کردن با مشکلات زندگی آمادهتر است.
میل دارم همیشه بر زن تسلط داشته باشم
فرهاد ن ۱۸ ساله، ساکن تهران: من در یک دختر آرامش و عشق و عاطفه جستوجو میکنم. البته اگر زیبا باشد بهتر است ولی حوصلهی ناز و ادا و افاده را ندارم، دلم میخواهد در کنارش راحت باشم و او بتواند همیشه مرا خوشحال و سرحال نگاه دارد. از دختر دلمرده، همیشه خسته و غرغرو متنفر هستم. میل دارم که همیشه بر زن تسلط داشته باشم. بتوانم راه و رمز عشق را نشان بدهم و از او حمایت کنم.
از دخترهای مردنما بدم میآید
جمشید الف ۲۳ ساله متاهل و دانشجو: من ایدهآلی از نظر جسمانی به یک زن ندارم. زنهای فعال و فهمیده را دوست دارم. زنی که بشود با او صحبت کرد و رویش حساب کرد. از دخترهای لجباز و «مردنما» بدم میآید. من به این علت ازدواج کردم که از همسرم خوشم میآید، بنابراین فرق زیادی بین زن ایدهآل و همسر کنونیام نمیگذارم. در ضمن نکتهای را بگویم: ممکن است شما با زن ایدهآلتان ازدواج کنید ولی زندگیتان از جهنم تلختر باشد. به نظر من زناشویی عقل، صبر و نجابت لازم دارد.
ماجرای عشق جداست
علی. ج، ۲۳ ساله، عاشق: از شش سال پیش دختری را انتخاب کردهام و دوستش دارم. فکر نمیکنم از این شاخ به آن شاخ پریدن چندان به صلاح یک پسر ۲۳ ساله باشد. البته موقعیتی در این مورد برایم پیش نیامده تا از قبول آن خودداری کنم، ولی این امر هم خللی به عشق و علاقهی من نسبت به دختر مورد علاقهام نمیزند. حساب سکس و ماجراهای کم و بیش خوشایند جنسی، با عشق واقعی کاملا جداست.