دانشمندان نازی در سرزمین «تبت» چه ماموریتی را دنبال می‌کردند؟

اواخر دهه ۱۹۳۰، ارنست شافر، جانورشناس آلمانی، تیمی از دانشمندان اس‌اس را به تبت هدایت کرد تا مدارکی برای حمایت از آموزه‌های نژادی نازی جمع‌آوری کنند.

شناسه خبر: ۴۱۰۸۲۲
دانشمندان نازی در سرزمین «تبت» چه ماموریتی را دنبال می‌کردند؟

فرادید نوشت: اواخر دهه ۱۹۳۰، ارنست شافر، جانورشناس آلمانی، تیمی از دانشمندان اس‌اس را به تبت هدایت کرد تا مدارکی برای حمایت از آموزه‌های نژادی نازی جمع‌آوری کنند.

اواخر دهه ۱۹۳۰، ارنست شافر، جانورشناس آلمانی، تیمی از دانشمندان اس‌اس را به تبت هدایت کرد تا مدارکی برای حمایت از آموزه‌های نژادی نازی جمع‌آوری کنند.

دولت آلمان برای حمایت از نظامی‌سازی آلمان و موجه نشان دادن اقدامات نازی‌ها و باورهای آن‌ها، دست به کارزارهای تبلیغاتی افراطی زد تا اراده‌اش را بر مردم آلمان تحمیل کند. محور اصلی این تبلیغات، قوانین نژادی حزب نازی بود.

در همین زمان مأموریت‌های قوم‌نگاری برای ایجاد یک پشتوانه آکادمیک برای رویکرد نژادپرستانه نازی‌ها انجام می‌شد. ارنست شافر، جانورشناس، مهارت‌هایش را به این پویایی افزود و به تبت سفر کرد تا به دنبال شواهدی مبنی بر ارتباط آلمانی‌ها و تبتی‌ها به عنوان مردم «آریایی» بگردد. چیزی که آن‌ها یافتند شگفت‌زده‌شان کرد.

خاستگاه باورهای اسرارآمیز اس‌اس

1

نژاد آینده از ادوارد بولور لیتون

باورهای رده‌های بالای اس‌اس، به ویژه هاینریش هیملر و رودولف هِس، برای تصمیم اعزام به به تبت حیاتی بود. آن‌ها از نوشته‌های هرودوت نویسنده یونان باستان الهام گرفتند که درباره سرزمین‌های افسانه‌ای دور در شمال به نام هایپربوریا و تول نوشته بود.

منشاء این باورها را شاید بشود در برخی آثار تخیلی پیدا کرد که در آن زمان شهرت و محبوبیت زیادی پیدا کرده بودند. در کتاب «نژاد آینده» اثر ادوارد بولور لیتون، نژاد برتر انسان به نام Vril-ya قصد دارد با یک انرژی روانی به نام Vril جهان را تسخیر کند. ادوارد بولور لیتون که خود عضو انجمن چلیپای گلگون بود، رمان‌هایی نوشت که طبقات بالای اروپا با آن ارتباط برقرار می‌کردند، زمانی که علوم غیبی و ماوراءطبیعی به ویژه مد بودند.

نویسنده فرانسوی، لوئی ژاکولیو در نوشته‌هایش این عقاید را بسط داد و بر باورهای شبه‌علمی در اروپا افزود. او در مورد مردمی نوشت که در اعماق زیرزمینی تول می‌زیستند و آن‌ها را به قدرت Vril ربط داد.

این داستان‌ها تخیل مردم آلمان را تسخیر کرد. آن‌ها مرکزی در اس‌اس پیدا کردند که با الهام از فلسفه فردریش نیچه و ایده ابرانسان، بر این ایده‌ها افزود.

آلمانی‌ها با تفسیرهای نژادی از تفاوت‌های انسانی که دانشمندانی مانند ژوزف آرتور دو گوبینو که ریشه نظریه نژاد آریایی را به او نسبت می‌دهند، شرح داده می‌شد، نه تنها باور کردند یک نژاد برتر هستند، بلکه از نوادگان وریل هستند.

انجمن تول و انجمن وریل

1

نماد Deutsches Ahnenerbe/دویچِس آننربه

انجمن تول که سال ۱۹۱۰ تأسیس شد و به برتری نژادی اعتقاد داشت. الهامات آموزه‌های موجود در باورهای جامعه تول گسترده و متنوع بود و از منابعی مانند شوالیه‌های معبد، یسوعی‌ها و سازمان پگاه زرین نشأت می‌گرفت. از انجمن تول، حزب نازی تکامل یافت. این حزب سال ۱۹۱۹ به عنوان حزب کارگران آلمان ایجاد شد و چندی پس از ایجاد آن، آدولف هیتلر جوان به انجمن پیوست و در نهایت رهبر حزب کارگران آلمان شد.

دیتریش اکارت که هیتلر را با انجمن تول و حزب کارگران آلمان معرفی کرد، شاگردش را درباره مهار قدرت وریل و خلق نژادی از ابرمردان آریایی آگاه کرد.

در این ترکیب، انجمن وریل نیز وجود داشت که سال ۱۹۱۸ توسط کارل هاوس‌هفر در برلین تأسیس شد. هاوس‌هفر یکی از نمایندگان مشتاق باور به ابر موجودات باستانی بود که زیر زمین زندگی می‌کردند. او شیفته تبت بود و مدعی منشأ آسیای مرکزی نژاد «آریایی» بود. هاوس‌هفر تأثیر زیادی بر آدولف هیتلر گذاشت و زمانی که هیتلر پس از کودتای نافرجام بیر هال در زندان لندسبرگ زندانی بود، او را راهنمایی می‌کرد.

این باورها منجر به تشکیل آننربه SS (انجمن میراث اجدادی SS) شد که متشکل از محققان و دانشمندانی بود که برای ترویج عقاید و ایدئولوژی‌های نژادی هیتلر تلاش می‌کردند. برای این منظور، باستان‌شناسی و تحقیق درباره ریشه‌های ماقبل تاریخ نژاد آریایی دنبال شد. به این ترتیب، ایده اعزام باستان‌شناسان به نقاط دورافتاده جهان مطرح شد.

تأمین بودجه سفر اعزامی

1

هاینریش هیملر

هاینریش هیملر در تلاش برای یافتن منبع نژاد آریایی، به دنبال تجربه دانشمند و کاشف ارنست شافر بود که دو سفر به تبت را رهبری کرده بود، اولی از ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۲ و دومی از ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۶. شافر که قدر آزادی علمی‌اش را می‌دانست، از احتمال انجام تحقیقات اجبارشده از سوی اس‌اس بر او، شوق و ذوقی نداشت، اما حمایت و تأمین مالی مسائلی بود که باید به آن‌ها رسیدگی میشد. شافر و تیمش تحت فشار اراده سیاسی موظف شدند قبل از آغاز هرگونه سفر اعزامی به اس‌اس بپیوندند.

بحث‌هایی بر سر این که بودجه این سفر اعزامی از کجا تامین شد، وجود داشته است. ایسرون انگلهارت استدلال می‌کند که شافر خودش این سرمایه را جمع‌آوری کرد که بخش عمده‌ای از آن از طریق روابط عمومی و شورای تبلیغات صنعت آلمان، Deutsche Forschungsgemeinschaft (بنیاد پژوهش آلمان) و طبیعت‌شناس آمریکایی، بروک دولان دوم تامین شد. مقدار بسیار کمی از این بودجه مالی از اس‌اس یا هاینریش هیملر دریافت شد.

موانع

1

ارنست شافر

رسیدن به تبت کار آسانی نبود. شافر می‌خواست از رودخانه یانگ تسه برای رسیدن به تبت استفاده کند، اما سال ۱۹۳۷، ژاپن به منچوری حمله کرد و شافر باید یک مسیر جایگزین پیدا میکرد. مسیر بعدی از راه هند بود، اما این امر مستلزم کسب اجازه از دولت بریتانیا بود که هند را کنترل می‌کرد. شافر به لندن پرواز کرد، اما درخواست او به این دلیل رد شد که بریتانیا انتظار داشت در آینده نزدیک با آلمان وارد جنگ شود.

شافر که از جستجوی مسیرهای جایگزین برای رسیدن تبت خسته شده بود، از هیملر پرسید که آیا امکان دارد او و تیمش بدون گرفتن مجوز از بریتانیا از طریق هند وارد تبت شوند. هیملر با این نقشه موافقت کرد و شروع به تماس گرفتن با افرادی کرد که می‌توانستند این امکان را برای آن‌ها فراهم کنند.

آغاز سفر اعزامی

1

ادموند گیر در تبت

این سفر با فراهم شدن بودجه، در آوریل ۱۹۳۸ از جنوای ایتالیا آغاز شد. کارل وینرت، زمین‌شناس تیم و ادموند گیر، سازمان‌دهنده فنی سفر، شافر را همراهی کردند. ارنست کراوس وظایف فیلم‌برداری و حشره‌شناسی را بر عهده داست و برونو بگر انسان‌شناس گروه اعزامی بود.

با این حال، انگلیسی‌ها توسط یک روزنامه آلمانی به نام Völkischer Beobachter که اهداف گروه را گزارش کرده بود، از موضوع باخبر شدند. هیملر با دریاسالار بَری دامویل، حامی نازی‌ها و رئیس سابق اطلاعات نیروی دریایی بریتانیا تماس گرفت و او نیز به نوبه خود با نِویل چَمبِرلین تماس گرفت. نخست وزیر این درخواست را پذیرفت و به تیم اجازه داد از طریق منطقه سیگیم در شمال هند سفر کنند.

1

برونو بگر در حال اندازه‌گیری جمجمه

آن‌ها از طریق هند به سیگیم در کوهپایه‌های هیمالیا راه یافتند. آنجا، کاروانی متشکل از ۵۰ قاطر جمع کردند و در امتداد دره رود تیستا سفر کردند و حین حرکت نمونه‌برداری کردند. برونو بگر از مردم محلی اجازه گرفت تا در ازای دریافت تجهیزات پزشکی، جمجمه آن‌ها را اندازه‌گیری کند.

تیم به گانگتوک، پایتخت سیگیم بازگشت، جایی که شافر متوجه شد که به مقام هاوپت‌اشتورم‌فورر اس‌اس ارتقا یافته در حالی که باقی تیم او به مقام اوبراشتورم‌فورر اس‌اس ارتقا یافته‌اند.

در انتظار مجوز

1

قیصر بهادو تاپو

در همین حال، شفر به دنبال راهی برای ورود به تبت بود. این فرصت به شکل مردی فراهم شد که نماینده پسر یک پادشاه سابق (ترینگ راجا) بود که توسط بریتانیا تبعید شده بود. شافر تلاش کرد این مرد را متقاعد کند تا برای ورود تیم تحقیقاتی به تبت از آن‌ها دعوت رسمی کند.

این مرد توضیح داد که در کاخ او در آن سوی مرز، دسترسی به سبزیجات سخت است، به همین دلیل شافر مقدار قابل‌توجهی از ذخایر فراوان خود، از جمله ۸۰ کیلوگرم سیب‌زمینی و تعدادی غذای لذیذ آلمانی را به او داد. مرد نزد پادشاه خود بازگشت و با اجازه رسمی بازگشت.

روز ۳۰ ژوئیه، شافر از مرز گذشت، اما کل تیم را با خود نبرد، چون نمی‌خواست انگلیسی‌ها شک کنند. در این سفر، شافر به شدت بیمار شد و قیصر بهادر تاپا، مترجم اعزامی، سلامتی را به او بازگرداند.

آن‌ها به کاخ راجا رسیدند و به خوبی از آن‌ها استقبال شد. راجا نامه‌ای به لهاسا ارسال کرد و گروه کاری جز صبر کردن به مدت چندین ماه برای دریافت پاسخ نداشت. وقتی در ماه دسامبر پاسخ دریافت شد، آن‌ها مجاز شدند ۱۴ روز را در لهاسا بگذرانند.

بریتانیایی‌ها از جسارت شافر خشمگین شدند اما نتوانستند هیچ محدودیتی را اعمال کنند. آن‌ها او را از بردن تجهیزات علمی‌اش منع کردند، اما این دستور به سادگی نادیده گرفته شد.

تبت

1

کاخ پوتالا در لهاسا

تیم در راه خود به لهاسا، به کارش ادامه داد، کاری که شامل اندازه‌گیری ویژگی‌های فیزیکی افراد محلی بِگِر میشد. وینرت ایستگاه‌های هندسه راه‌اندازی کرد و قیصر برای جستجوی دانه‌های جو و گندم محلی فرستاده شد، چون هیملر از شافر خواسته بود این دانه‌ها را جمع کند. هیملر به تحقیق درباره گزینه‌های کشاورزی جدید برای رایش علاقه داشت.

در راه، آن‌ها با فرماندهان یک پادگان انگلیسی ملاقات کردند و به اتفاق آن‌ها یک ناهار بسیار ناخوشایند خوردند. بر اساس گزارش‌های خبری، جنگ قریب‌الوقوع به نظر می‌رسید و فرمانده بریتانیایی تمایلی به ابراز عقایدش درباره این موضوع نداشت.

1

کاخ پوتالا در لهاسا، ژوئیه ۱۹۳۹

تیم روز ۱۹ ژانویه ۱۹۳۹ به لهاسا رسیدند و به گرمی از آن‌ها استقبال شد، اما واضح بود انگلیسی‌ها از نفوذشان برای کمتر کردن احترام به آلمانی‌ها استفاده کرده بودند. آلمانی‌ها منتظر یک استقبال دیپلماتیک پرسروصدا بودند، اما در عوض، یک مقام پایین‌رتبه از آن‌ها استقبال کرد و به اقامتگاه‌های کوچک و غیربهداشتی راهنمایی شدند.

آلمانی‌ها به دور از شهر پر زرق و برق که خیالش را کرده بودند، با این شگفتی ناخوشایند متوجه شدند که بیشتر لهاسا مکانی کثیف و بدون زهکشی بود. گداها و روسپی‌های تشنه‌ی پول و تجارت به دنبال تازه‌واردها راه افتاده بودند.

1

جَمفِل یشه گیالتسِن، نایب السلطنه تبت

تیم که توانستند مجوزهایشان را تمدید کنند، دو ماه را در لهاسا گذراندند، جایی که اطلاعات مربوط به فرهنگ، کشاورزی و رسوم مذهبی را جمع‌آوری کردند. دولت تبت به سفر اعزامی آن‌ها علاقه خاصی پیدا کرد. وزرا و سایر افراد مهم وابسته به دولت از نزدیک با تیم همکاری می‌کردند و برخوردها خوب و دوستانه بود. شفر در چندین موقعیت حتی با رتینگ رینپوچه، نایب‌السلطنه تبت ملاقات کرد.

1

جَمفِل یشه گیالتسِن، نایب‌السلطنه تبت

تیم از لهاسا به سمت غرب و شهر گیانتسه حرکت کردند، جایی که بقایای پایتخت متروکه باستانی جالونگ فودرنگ را مشاهده کردند. سپس به شیگاتسه رفتند، جایی که جمعیتی از مردم محلی به استقبال آن‌ها رفتند. تیم آنجا تحقیقات بیشتری را قبل از بازگشت به گیانتسه انجام دادند، جایی که شافر با مقامات محلی بریتانیا ملاقات کرد و در مورد بازگشت از طریق خاک بریتانیا مذاکره کرد.

شافر بخاطر خطر قریب‌الوقوع جنگ در اروپا، تصمیم گرفت به خانه بازگردد. او می‌ترسید اگر آن‌ها بخواهند از طریق هند سفر کنند، انگلیسی‌ها آن‌ها را دستگیر و زندانی کنند. آن‌ها تبت را در آگوست ۱۹۳۹، درست چند هفته قبل از شروع جنگ ترک کردند و به سلامت به خانه بازگشتند.

گنجینه علمی

1

ارنست کراوس در تبت

در طول ماه‌های سفر، کاوشگران هر چیزی را که مورد علاقه‌شان بود جمع کردند. حیوانات و گیاهان از جمله نمونه‌های زنده بازگردانده شدند. دانه‌های غلاتی که آن‌ها به دست آوردند در مؤسسه ژنتیک گیاهی اس‌اس در لانِک در اتریش ذخیره شد و تحت سرپرستی گیاه‌شناس اس‌اس هاینز بروکر بود که امید داشت این غلات سازگار با اروپای شرقی را آزمایش کند، جایی که آلمانی‌ها قصد داشتند لبنسرام (به معنای فضای حیاتی یا زیستگاه) را گسترش دهند.

وینر داده‌های ژئومغناطیسی را نیز جمع‌آوری کرد، در حالی که کراوس تعداد زیادی زنبور تبتی را مطالعه کرد. داده‌های قوم‌نگاری جمع‌آوری‌شده از اهمیت خاصی برخوردار بودند. آیین‌ها و جشن‌ها مشاهده و مطالعه شدند، در حالی که بگر اندازه‌گیری‌های ۳۷۶ نفر را ثبت کرد که شامل گچ‌گیری از ویژگی‌های سر و صورت میشد.

برای به دست آوردن این نمونه‌های زیاد، بگر خود را پزشک جا زد و بیماری‌های مردم محلی، از جمله راهبان مبتلا به بیماری‌های مقاربتی را درمان کرد. در واقع، او خاطرنشان کرد این شهر به طور خاص گرفتار بیماری‌های مقاربتی است و به نظر می‌رسد تقریباً همه مردم شهر از این بیماری رنج می‌برند.

کار بگر به عنوان یک درمانگر در لهاسا موجب جلب توجه و احترام باورنکردنی مردم محلی شد. آن‌ها با وجود فقرشان، هدایای زیادی به آلمانی‌ها دادند.

شافر و تیمش همراه با هزاران عکس و انبوه گزارش، گنجینه‌ای از مصنوعات و داده‌های علمی را جمع‌آوری کرده بودند. شافر و تیمش در تلاش برای مطالعه تبت به موفقیت رسیدند، اما توجه آلمان به زودی به چیزهای دیگری معطوف شد. نوشته‌های شفر سال ۱۹۵۰ منتشر شدند.

نظرات
پربازدیدترین خبرها