دهه ۶۰ میلادی که با نام عصر جت هم شناخته میشود، شاهد پیشرفتهای بسیار گستردهای در زمینه هوافضا بود. مهندسان کشورهای قدرتمند نهتنها هواپیماهای سریعتری میساختند بلکه آنها را بزرگتر هم میکردند. یکی از این پرندههای غولآسا، لاکهید «C-۵ گلکسی» بود. با این وجود بسیاری بر این باور بودند که توسعه پیشرانهها، بهبود آیرودینامیکی و مواد اولیه بهتر میتواند زمینه را برای تولید نمونههای بزرگتری هم ایجاد کند.
هدف اصلی تمام این توسعهها هم رقابت شوروی و ایالاتمتحده بود. این دو کشور برای دسترسی، جاسوسی و بمبباران هر نقطهای از زمین که رقابت در آن باشد آماده میشدند. شوروی که بهلطف مرزهای بزرگ و قدرت سیاسی بالا، تاثیر زیادی بر کشورهای آسیا داشت، بر برتری جغرافیایی خود تکیه زده بود. در سوی دیگر، ایالاتمتحده هم تصمیم گرفت تا با همکاری کشورهای اطراف، آن را محاصره کند. غربیها فناوری خود را توسعه دادند و برای پاسخ هوایی بهموقع، ناوهای هواپیمابر را ساختند تا بتوانند در هر نقطه از زمین، یک پایگاه نظامی متحرک داشته باشند.
با آغاز دهه ۶۰ میلادی و افزایش نفوذ شوروی، ایالاتمتحده از شرکتهایش مانند لاکهیدمارتین خواست تا فناوری را تا آنها که ممکن است توسعه دهند. نتیجه این دستورات، توسعه پرندگان خشمگینی چون «F-۱۰۴ استارفایتر»، «U-۲ دراگونلیدی»، سریعترین پرنده جهان، «SR-۷۱ بلکبرد» و… بود. در میان این پروژههای محرمانه، یک پروژه عظیم و غیرمعمول هم وجود داشت که از فاصله نوکبال ۳۴۰ متری سود میبرد. این هواپیماهای غولپیکر میتوانست نقش بمبافکن و یک ناو هواپیمابر هوایی را بازی کند اما بعدها کنارگذاشته شد و هیچ اثری از آن باقی نماند!
نام این هواپیمابر، CL-۱۲۰۱ بود؛ هواپیمایی با قدرت حمل ۱ میلیون کیلوگرم بار! مهندسان لاکهید برای توسعه این غول، سناریو نظامی را طراحی کرده بودند که درصورت اجرای برنامه شوروی برای تسلط بر دریای مدیترانه، راه ناوهای آبی آمریکا بسته میشد پس این کشور برای پاسخگویی چندساعته به شرایط، به راهحلی نوین نیاز داشت. CL-۱۲۰۱ قابلیت ارسال ۲۴ جنگنده بههمراه چندین موشک دوربر را به آمریکا میداد؛ این هواپیما، نقش فرماندهی واحدهای دیگر را برعهده میگرفت.
نوع دیگر این هواپیما که با کد LSA شناخته میشد هم با تکیهبر حمل ۴۰۰ نیروی مسلح، ۴۷۲ نیروی ویژه هواپیما و بیشاز هزار تن تجهیزات نظامی برای ۳۰ روز نبرد، فرمانده را همراهی میکرد.
از آنجا که CL-۱۲۰۱ برای پرواز و فرود به مسیر پروازی بسیار بلند نیاز داشت، مهندسان بالها و نوک آن را به جتهای قدرتمندی مجهز کرده بودند که توان تولید ۳۷ هزار کیلوگرم نیروی پیشران را داشتند. چهار توربین جت بالای هواپیما هم قدرت پیشرانی معادل ۲۷۲ هزار کیلوگرم نیرو را برای CL-۱۲۰۱ فراهم میکردند تا این هیولای نظامی بتواند با سرعت جتهای مدرن امروزی پرواز کند.
ناگفته نماند که این واحد میبایست برای پرواز مداوم تا ۳۰ روز آماده میشد؛ بنابراین مهندسان لاکهید تصمیم گرفتند تا در قلب هر فروند CL-۱۲۰۱ یک راکتور هستهای ۱,۸۳۰ یا ۲,۳۹۰ مگاواتی را قرار دهند که مانند راکتورهای موجود در زیردریاییهای هستهای عمل میکرد و تنها پس از پرواز و در ارتفاع بالاتر از ۴.۸ کیلومتری از سطح دریا استفاده میشد.
درطول ماموریت، هواپیماهای نظامی حمل بار دیگری موسومبه «MIT» به واحد LSA میپیوندند و پس از انجام جابهجایی لازم با هواپیمای مادر، به کابلهای مخصوصی به بال CL-۱۲۰۱ متصل میشوند و حالت آماده-به-خدمت باقی میمانند. نقلوانتقالات بارها از طریق درگاه روی بال CL-۱۲۰۱ انجام میشد. در شرایط جنگی، جنگندههای متصل به CL-۱۲۰۱ مرز هوایی را باز کرده و حریم هوایی را برای MIT ها و نیروهای حملشده توسط هواپیمای مادر آماده میکردند. نهایتا نیروی هوایی به نیروهای زمینی ایالاتمتحده میپیوستند تا شرایط را برای ورود نیروهای دریایی باز آماده کنند و کنترل دریای مدیترانه را به دست بگیرند.
از آنجا که CL-۱۲۰۱ نهایتا در ارتفاع ۹.۱ کیلومتری از سطح دریا و با سرعت پرواز میکرد، هیچ دشمنی نمیتوانست بهصورت مخفیانه به آن نزدیک شود؛ اگر هم حمله مستقیم صورت میگرفت، نیروی دشمن با مجموعهای از پدافندهای دوربرد و کوتاهبرد و سلاحهای لیزری مواجه میشد.
اما فارغ از اینکه چه بلایی سر این پروژه آمد (که خود یک سوال بزرگ به شمار میرود)، سوالات مهندسی و فلسفی زیادی CL-۱۲۰۱ را همراهی میکردند؛ مثلا اینکه فرایند اعزام جنگندهها چه شکل انجام میشد؟ یا برگشت آنها و مقابلهشان با جریان باد دورانی جتهای CL-۱۲۰۱ چطور مدیریت میشد؟ پاسخ این دسته از سوالات بدون گزارشهای لاکهید ناممکن است.
CL-۱۲۰۱ تنها پروژه مخوف لاکهیدمارتین و شرکتهای هوافضای آمریکایی نبود؛ بلکه تنها یکی از صدها پروژهای محسوب میشد که برای پوشیدن جامه حقیقت مبارزه کرد و مسکوت ماند. نظر شما درباره لاکهید CL-۱۲۰۱ چیست؟