اسرار شعر حافظ در مقاله روزنامه انگلیسی‌زبان «گاردین»

«احساساتی که مدت‌های طولانی دفن‌شان کرده بودیم دوباره برانگیخته می‌شوند، خاطراتی که مدت‌های طولانی فراموش کرده بودیم دوباره زنده می‌شوند و حقایقی که مدت‌هاست گم‌شان کرده‌ایم دوباره پیدا می‌شوند. تنها چیزی که برایمان باقی مانده است، خواندن آنهاست.» این عبارات بخشی از مقاله‌ روزنامه گاردین در توصیف اشعار حافظ است.

شناسه خبر: ۴۱۶۵۲۲
اسرار شعر حافظ در مقاله روزنامه انگلیسی‌زبان «گاردین»

راهنماتو-روزنامه انگلیسی گاردین، روز 22سپتامبر مقاله‌ای را به شاعر بزرگ ایرانی، حافظ، اختصاص داده و می‌گوید: «اخلاق، زیبایی و فلسفه همگی در اشعار حافظ با هم پیوند خورده‌اند و کلام او به ما کمک می‌کند تا حقیقت گمشده‌مان را پیدا کنیم.»

به گزارش راهنماتو، این مقاله که به قلم «علی حمود» نوشته شده است، خوانندگان خود را تشویق کرده که با شاعر بزرگ ایرانی آشنا شوند. مقاله‌ای که در ادامه می‌خوانید بخشی از یادداشت گاردین است که در ادامه یکی از معروف‌ترین اشعار حافظ را در سه لایه رمزگشایی می‌کند.

«در دنیا سنت‌های شعری اندکی وجود دارد که توانسته‌اند همچون سنت‌های شعری پارسی در جامعه مربوطه‌شان عمیقاً ریشه بدوانند. این حضور، صرفاً به مباحثی که در حلقه ادیبان و شعرا در می‌گیرد یا لحظات ستایش عمومی، محدود نمی‌شود. همچنین، این اشعار صرفاً منابع زیبایی زیبایی‌شناختی محسوب نمی‌شوند. در درون جوامع فارسی‌زبان، مردم از همه اقشار جامعه، برای دستورالعمل‌های روحانی یا کسب راهنمایی برای تصمیم‌گیری درباره مسائل زندگی، با شعر همنشین می‌شوند. این مورد، به خصوص درباره حافظ بسیار ویژه است.

در میان شاعران فارسی، شاید هیچکدام به اندازه حافظ ستایش‌شده و مورد احترام نباشند و این بی‌دلیل نیست. خواندن اشعار حافظ لحظات پراکنده‌ای را ایجاد می‌کند که در آن شخص بین روح و بدن نوسان می‌کند؛ درحقیقت، ویلر تکستون، شرق‌شناس برجسته، درباره حافظ می‌نویسد:

«ترکیبی نادر از انسانیت، عرفان و عشق را آنقدر متوازن، سهم‌بندی‌شده و هنرمندانه در هم آمیخته که جدا کردن هر یک از دیگری در اشعارش امکان‌ناپذیر است.»

در درون این خطوط شعری، سطوح و لایه‌هایی وجود دارد که هر کدام به صورت همزمان در درون خواننده و بر صفحه رمزگشایی می‌شوند. اخلاق، زیبایی و فلسفه در هم تنیده شده است و همه معانی ممکن به طور همزمان در زیر سطح در حال جوشیدن هستند.

«من با شعر فارسی زمانی آشنا شدن که داشتم برای دریافت درجه دکترا فارسی یاد می‌گرفتم. زبان فارسی، به جز اینکه ابزاری برای تحقیقاتم بود، به من امکان داد تا آثار شعری فارسی را بخوانم که الهام‌بخش شادی و تفکر معنوی عمیق برایم بودند. با اتکا به نظرات مفسران شناخته‌شده، تحلیلی از یکی از ابیات چندلایه حافظ را برایتان آورده‌ام به این امید که شما هم در هر مرحله‌ای از زندگی که هستید، با خواندن آن الهام بگیرید؛ همانطور که ایرانیان نسل اندر نسل با خواندن حافظ الهام گرفته‌اند.»

hafezieh-shiraz2

برگردان شعر به انگلیسی:

In Shiraz I am famous for my love’s lively ways

My eyes have not been polluted with an evil gaze

ترجمه به فارسی:

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن     منم که دیده نیالودم به بد دیدن

در خوانش اولیه، معنای شهر – به زبان فارسی- کاملاً هویداست. حافظ به خاطر عشق پرشورش  در شیراز معروف – شاید هم بدنام- است و نگاهش را خرج دیدن گناه دیگران نمی‌کند. این ویژگی بسیار تحسین‌برانگیز است. درواقع توصیه می‌شود که به جای دیدن خطاهای دیگران، باید خطاهای خودمان را ببینیم. این نوع جهان‌بینی شامل عشق پرشور، تعصب نداشتن روی باورهای خود، پوشاندن خطاهای دیگران، پشتکار با وجود انتقادات و تمسخر دیگران و تلاش دائمی علیه خود-محوری است.

اما معنای دوم یک گام عمیق‌تر است. «نگاه بد» را همچنین می‌توان به نگاه آمیخته به میل» تفسیر کرد؛ میل نه به معنای میل، بلکه میلی که انگیزه آن فریب و دورویی باشد که در بخش‌های سطحی‌تر روح انسان نفوذ کرده و به دنبال ایجاد شر و فتنه است.

حافظ به ما اطلاع می‌دهد که امیدوار است با چنین طرز نگاه فریبکارانه‌ای به دیگران نگاه نکند بلکه به دیگران با نگاهی حاکی از مراقبت و دلسوزی بنگرد.

اما در سطح سوم، معنا عمیق‌تر هم می‌شود. در این سطح، بازتاب‌دهنده رویکردی است که به ما پیشنهاد می‌دهد درباره رابطه بین خدا و مخلوق به شکلی عمیق‌تر تفکر کنیم.

در بیت اول شعر، آنجا که حافظ می‌گوید در شیراز به دلیل ابراز شورمندانه عشق‌اش بدنام است، درواقع این عقیده را بیان می‌کند که عشق هرگز نمی‌تواند پنهان بماند. عاشق ممکن است بتواند برای مدت کوتاهی عشق‌اش را مخفی نگه دارد اما اگر این عشق حقیقی باشد، نهایتاً سر باز می‌کند؛ هر نگاه درخشان و حرکت کوچکی آوازهای عشق آن‌ها را می‌خواند. در این مورد، عاشق خدا را بازتاب می‌دهد، که حتی خدا هم نتوانست عشق خود را پنهان کند و آن را در تار و پود هستی در هم تنید.  

خط دوم پیامد بیان کردن عشق به این شیوه را توضیح می‌دهد. عاشق نمی‌تواند چشمانش را با دیدن بدی آلوده کند زیرا عاشق فقط زیبایی را در جهان هستی می‌بیند. نگاهی که با عشق، پاکی و خلوص درهم‌تنیده شده، اصلاً نمی‌تواند شر و بدی را در جهان ببیند. در هر آنچه که می‌بیند، زیبایی جهان به جلوی نظر می‌آید و از عادی‌ترین و پیش‌پا افتاده‌ترین امور زیبایی مانند نور تراوش می‌کند.

دستان پنهان خداوند آشکار می‌شود، هنر و هنرمند یکی می‌شود و آیه قرآن که می‌گوید "و از آن خداست مشرق و مغرب: و هر کجا روی کنید، آنجا نیز وجه خداست" در برابر چشمان فرد تجلی می‌یابد.

حمود در انتها می‌گوید:

"هدف از این نوشتار این نیست که همه را متقاعد کنم که خوانش من از حافظ درست است اما می‌خواهم منبع الهامی‌ باشم که دیگران نیز در ادبیات فارسی عمیق‌تر شوند. واژگان قدرت شبه-عرفانی دارند و در دستان استادان شعر فارسی، می‌توانند تحولات بزرگی را ایجاد کنند: احساساتی که مدت‌های طولانی دفن‌شان کرده بودیم دوباره برانگیخته می‌شوند، خاطراتی که مدت‌های طولانی فراموش کرده بودیم دوباره زنده می‌شوند و حقایقی که مدت‌هاست گم‌شان کرده‌ایم دوباره پیدا می‌شوند. تنها چیزی که برایمان باقی مانده است، خواندن آنهاست.»

*علی حمود، دانشجوی دکترا در دانشگاه سیدنی است. 

 

نظرات
پربازدیدترین خبرها