باستانشناسان در شهر یانگچوان چین مقبرهای پیدا کردند که مربوط به ۷۰۰ سال پیش و دوران حکومت نوادگان چنگیز خان بر چین است.
هرچند هیچ اسکلت انسانی داخل این مقبره پیدا نشده، اما محققان به این نتیجه رسیدند که این مقبره متعلق به یک زن و شوهر بوده است. تصویری از این زوج در شمالیترین دیوار مقبره دیده میشود.
میتوان تصور کرد زندگی تحت سلطه نوادگان چنگیز خان آسان نبوده است. چینیها بالاخره توانستند سال ۱۳۶۸ قلمرو خود را دوباره بدست آورند و این مقبره نمایی از زندگی در دوران حکومت مغولها در چین است. این مقبره هشتضلعی منحصر به فرد سقفی شبیه هرم دارد و دیوارهای آن با نقاشیهایی از خورشید، ماه و ستارهها تزئین شده است.
سقف گنبدی-هشتضلعی مقبره
به نظر میرسد این نقاشیها زندگی و ارزشها در چین تحت سلطه مغولها را نشان میدهند، از جمله یک گروه موسیقی، تهیه چای و اسبها و شترهایی که افراد و کالاها را حمل میکنند. اما همه نقاشیها چنین تصاویر خوشایندی را به نمایش نمیگذارند. برخی از آنها جنبههای ترسناکی از زندگی تحت سلطه مغولها را نشان میدهند.
در یکی از نقاشیها یکی از داستانها رایج آن زمان روایت شده است؛ داستان والدینی که تصمیم میگیرند پسر جوان خود را زنده به گور کنند تا بتوانند از مادر در حال مرگ خود مراقبت کنند.
این نقاشی داستان زوجی را نشان میدهد که برای زنده نگه داشتن مادر بیمارشان، پسر خود را قربانی کردند
افسانهها حاکی از آنست که گو ژو و همسرش مجبور شدند بین مراقبت از مادر بیمار و پسر جوانشان یکی را انتخاب کنند. آنها در نهایت تصمیم گرفتند پسرشان را زنده دفن کنند تا بتوانند منابع کافی برای مراقبت از مادرشان را تأمین کنند.
خوشبختانه این داستان پایان خوشی دارد. وقتی والدین شروع به حفر گودال برای دفن پسرشان کردند، سکههای طلا پیدا کردند و آن را پاداشی از طرف خدا برای مراقبت از مادرشان دانستند. حالا که آنها پول کافی برای مراقبت از مادر و پسر خود داشتند، نیازی به قربانی کردن پسرشان نبود. این داستان اگرچه پایان خوشی دارد، اما در واقع نشانهای از فقر گسترده در چین آن دوران است که منجر به شکلگیری چنین قصههایی دربارۀ فقر و آرزوهای دور از دسترس شده بود.
در نقاشی دیگری، داستان مشابهی از فداکاری به تصویر کشیده شده است. این نقاشی داستان یک خانواده با فرزند جوانی به نام یوآن جو را روایت میکند که در یک قحطی بزرگ به سر میبردند. پدر تصمیم میگیرد پدربزرگ را به جنگل ببرد و آنجا رهایش کند تا بقیه خانواده شانس بیشتری برای بقاء داشته باشند. اما یوآن جو اعتراض میکند و به پدرش میگوید وقتی به سن پدر بزرگ برسی، همان کار را با تو خواهم کرد. پدر در برابر تهدید جو تسلیم میشود و کل خانواده به طرز معجزهآسایی از قحطی نجات پیدا میکنند.
داستان یوآن جو درباره اهمیت احترام به بزرگترها است
هر دو داستان اهمیت احترام به والدین در فرهنگ چین را نشان میدهند. محققان علاوه بر این نقاشیها، شواهدی از جداسازی اجتماعی در چین تحت سلطه مغولها را هم یافتند. برخی صحنهها شخصیتهایی را نشان میدهند که لباسهای مغولی به تن دارند، نه لباسهای رایج چینی. یکی از مردان در نقاشیها کلاه نرم چهارگوشی به سر دارد که کلاه سنتی قبایل بدوی شمالی از زمانهای قدیم بوده است.
به نظر میرسد تفاوت در نوع پوشش ناشی از جداسازی اجتماعی بوده است. به گفته باستانشناسان:
«حاکمان مغول سال ۱۳۱۴ یک قانون پوشش برای جداسازی نژادی صادر کردند: مقامات چینی هان لباسهای یقهگرد و کلاههای تاشده میپوشیدند، در حالی که مقامات مغولی لباسهایی مانند ژاکتهای بلند و کلاههای نرم با چهار لبه میپوشیدند.»
این نقاشیها سختیها، قوانین و ارزشهای این دوره از تاریخ طولانی چین را به نمایش میگذارند.