سایه برخی از شخصیتها بر تاریخ چنان سنگین میافتد که گویی نه تنها روایتگرِ لحظههای گذشتهاند، بلکه خود به نمادی از معنا و جوهره آن بدل میشوند. بیتردید، صادق هدایت یکی از این ستارههاست؛ مردی که نه تنها ادبیات معاصر ایران را دگرگون کرد، بلکه عواطف و اندیشههای ما را نیز به چالش کشید.
صادق هدایت، زاده ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در خانوادهای ریشهدار و نامآشنا در تهران، میراثدار خاندانی از رجال عصر قاجار بود. پدرش، هدایتقلیخان اعتضادالملک، از شخصیتهای برجسته دوره ناصری و مادرش زیورالملوک، نمادی از پیوند گذشته و آینده بود. این ریشههای عمیق در فرهنگ و تاریخ، درخشش او را در آثارش نمایانتر میکند.
هدایت، با اشتیاقی پرشور برای دانش، در ۱۳۰۵ رهسپار بلژیک شد تا ریاضیات محض بخواند، اما روح سرکش و ناآرامش او را به دنیای ادبیات و هنر کشاند. او در اروپا مقالاتی در مجلات آلمانی و فرانسوی منتشر کرد که گواهی از وسعت نگاه و توانمندی او در تحلیل موضوعات پیچیده بودند، اما سفر او به اروپا، فراتر از تجربه تحصیل بود؛ جایی که عشقها، اندوهها و شکستهایش زخمهایی بر روح او نهادند و سرانجام در ۲۷ سالگی، تلاش نافرجامش برای پایان دادن به زندگی در رودخانه مارن، چهرهای از شکنندگی درونیاش را آشکار کرد.
بازگشت هدایت به ایران در ۱۳۰۹، آغازگر دورانی تازه در زندگی او بود. او در کنار کار اداری، قلمش را به خدمت خلق آثار جاودانهای، چون «زندهبهگور» و «پروین دختر ساسان» گرفت. سالهای بعد، داستانهای کوتاه بسیاری خلق کرد که هر یک آینهای از رنجها، آرزوها و دغدغههای انسانی بودند، اما شاید هیچیک از آثارش به اندازه «بوف کور» درخششی جهانی نیافت؛ شاهکاری که در هند به چاپ رسید و با جملهای تلخ و گزنده آغاز شد: «طبع و فروش در ایران ممنوع».
بوف کور، نه تنها اثری ادبی، بلکه پژواکی از زخمهای روحی و دغدغههای فلسفی هدایت بود. این اثر، فرهنگ ایرانی را با زبان مدرن بازآفرید و بسیاری از نویسندگان پس از او، از جمله جلال آل احمد و هوشنگ گلشیری، سایه سنگین آن را در آثار خود احساس کردند. هدایت با دقتی وسواسگونه، نمادها و اسطورههای فراموششده ایران را زنده کرد و آنها را به بطن زندگی معاصر بازگرداند. او، با نگاهی تیزبین و قلمی بیرحم، کاوشگر زخمهای تاریخ و فرهنگ شد.
ادبیات معاصر ایران، بیصادق هدایت، بیگمان رنگ و بویی دیگر داشت. او نه تنها راه را برای نویسندگان پس از خود هموار کرد، بلکه با کاوش در ژرفای فرهنگ و روان ایرانی، تصویری تازه از آن به جهان نشان داد. هدایت، با همه تناقضها و پیچیدگیهایش، در تاریخ ما باقی خواهد ماند؛ همچون آینهای که در آن، سرگذشت روح ایرانی را میتوان دید.
سال ۱۳۲۶، صادق هدایت و صادق چوبک در میگون (اطراف تهران)