
بیتردید یکی از مشهورترین بخشهای جنگ تروا، ماجرای پایان آن است؛ داستانی که با نیرنگی به نام اسب تروا گره خورده است. برپایه این افسانه باستانی، یونانیان پس از ده سال محاصره بینتیجه شهر تروا، تندیس چوبی بزرگی از یک اسب ساختند که درون آن برای پنهان شدن سربازان یونانی فضای خالی تعبیه شده بود.
ترواییها، بیخبر از تهدید پنهان درون این تندیس، آن را به داخل شهر خود آوردند. این نیرنگ موجب شد یونانیان جنگ را ببرند و تروا را به آتش بکشند.
نخستین شواهد تاریخی از اسب تروا
نمیتوان با قطعیت گفت نخستین اشاره به اسب تروا چه زمانی بوده است. شاید بسیاری گمان کنند توصیف هومر در ادیسه نخستین اشاره به این داستان باشد، اما شواهد نشان میدهند ادیسه احتمالاً حدود سال ۶۵۰ پیش از میلاد یا اندکی پس از آن نوشته شده است. در مقابل، گلدانی که در میکونوس کشف شده و به حدود ۶۷۵ پیش از میلاد برمیگردد، تصویری روشن و بیابهام از اسب تروا را نشان میدهد؛ اسبی بزرگ با چرخهایی زیر پاها و پنجرههایی در بدنه که در آنها سربازان دیده میشوند.
حتی پیش از آن هم، سنجاقسینهای برنزی در تبای یونان کشف شده که قدمتش به حدود ۷۰۰ پیش از میلاد بازمیگردد. هرچند بخشی از آن سالم نیست، اما انگار روی لبه این شیء، تصویری از یک اسب چرخدار دیده میشود که به نقاشی روی گلدان میکونوس شباهت دارد. این اثر شاید قدیمیترین تصویر بازمانده از اسب تروا باشد.
اسب تروا در روایت هومر
نقشبرجستهای مرمرین از اودیسئوس و پریهای دریایی
شناختهشدهترین روایت اولیه از اسب تروا در جهان یونان باستان در ادیسهی هومر آمده است. برپایه پژوهشها، این اثر اندکی پس از سال ۶۵۰ پیش از میلاد نگاشته شده است. یکی از دلایل این تاریخگذاری، هماهنگی زمانی با نقشهای روی سفالهای یونانی از سده ۷ پیش از میلاد است. جالب اینست که در ایلیاد، هیچ اشارهای به اسب تروا نشده و از آنجا که همواره پذیرفته شده ادیسه پس از ایلیاد نوشته شده، احتمال دارد داستان اسب تروا بعدها اضافه شده باشد.
ادیسه، داستان پیامدهای پس از جنگ تروا را روایت میکند، اما در دو بخش از آن، به چگونگی پایان یافتن جنگ تروا به وسیله این نیرنگ اشاره شده است. در یکی از این بخشها، منلائوس شرح میدهد که اودیسئوس کسی بود که ایدهی زیرکانهی اسب تروا را برای فریب ترواییها و پیروزی در جنگ پیشنهاد کرد. هرچند این بخش چندان طولانی یا پرجزئیات نیست، اما تصویری روشن از روایت اصلی ماجرا ارائه میدهد.
اسب چوبی، برگرفته از کتاب نور و سایههای تاریخ اروپا نوشتهی اس. جی. گودریچ، منتشر شده در سال ۱۸۸۴.
منلائوس چنین میگوید:
«با چشمان خویش، هرگز ندیدهام دلی چون دلِ استوار و عزیز اودیسئوس را. چه کار شگرفی بود آنچه آن مرد دلیر، با جسارت، بدان دست زد و به انجام رسانید، در درونِ آن اسبِ صیقلیشده، جایی که ما برترین مردان آرگیوز نشسته بودیم، حامل مرگ و تباهی برای ترواییان.»
در بخشی دیگر، اودیسئوس به کسی میگوید:
«سرود ساز و نیرنگ اسب چوبین را بخوان، آنکه اپئوس با یاری آتنا ساخت و اودیسئوسِ الهامگرفته، آن را به بلندای دژ آورد و پر کرد از مردانی که ایلیون را به ویرانی کشاندند.»
آنگاه خواننده چنین سرود که گروهی از یونانیان با کشتیهای خود شهر را ترک کردند، در حالی که دیگران همراه اودیسئوس درون اسب چوبین پنهان شدند. سپس ترواییها اسب را به درون شهر کشیدند و به گفتگو نشستند که با آن چه کنند. اما پیش از آنکه به تصمیمی برسند، یونانیان از دل اسب بیرون ریختند و شهر را به تاراج بردند. در این بخش به روشنی گفته نشده که این رخداد در شب اتفاق افتاده، اما با توجه به شرایط، منطقی است چنین بوده باشد.
اسب تروا در «انئید» ویرژیل
برگی از نسخه مصور «انئید»، حدود ۱۴۷۰
اگرچه هومر دادههایی درباره اسب تروا ارائه میدهد، اما کاملترین روایت از این نیرنگ در انئید، اثر شاعر رومی ویرژیل در قرن ۱ پیش از میلاد آمده است. این اثر به سفارش امپراتور آگوستوس نوشته شده و داستان ائنیاس، شاهزاده تروا را در سفرش به ایتالیا پس از جنگ روایت میکند.
ویرژیل جزییاتی را افزوده که در آثار پیشین دیده نمیشوند. در این روایت، سربازان داخل اسب با قرعهکشی انتخاب میشوند و اسب به عنوان هدیهای مقدس برای خدایان معرفی میشود. ترواییها که گمان میکردند پیروز شدهاند و یونانیان عقبنشینی کردهاند، اسب را به شهر میبرند. برای این کار، بخشی از دیوار شهر را تخریب میکنند، زیرا اسب از دروازه رد نمیشد.
تندوس، جایی که بیشتر سربازان یونانی پنهان شده بود و منتظر بودند نیرنگ اسب تروا به نتیجه برسد
پس از آن، شادی گستردهای در شهر بهپا میشود. دختران و پسران جوان آوازهای مقدس میخوانند و معابد با شاخههای سبز تزیین میشود. اسب در بالاترین نقطه شهر قرار میگیرد. اما همگان فریب نمیخورند. کاساندرا که از سوی خدایان از آینده آگاه بود هشدار داد، ولی کسی سخنش را باور نکرد. شبهنگام، یونانیان از اسب بیرون آمدند، نگهبانان را کشتند و دروازهها را گشودند. ویرژیل در توصیف هرج ومرج پس از آن چنین نوشت:
«آنها به شهری هجوم میبرند که غرق خواب و مستی است، نگهبانان را به قتل میرسانند، یاران خود را در دروازههای گشوده خوشآمد میگویند و صفوف پنهان خود را به هم میپیوندند.»
باقیماندهی ارتش یونان در جزیرهی نزدیک تندوس مخفی شده بودند. آنها رسیدند و کار شهر را یکسره کردند، ساکنان تروا را کشتند و شهر را به آتش کشیدند. بدینسان، جنگ تروا به پایان رسید.
چگونه اسب تروا به نماد نیرنگ و فریب تبدیل شد
تصویری خیالی از کامپیوتری که توسط نرمافزار ضدویروس محافظت میشود
داستان اسب تروا از دوران باستان تا به امروز شهرت داشته است. حضور آن در نخستین آثار هنری مرتبط با جنگ تروا اثبات همین موضوع است. ادبیات کلاسیکی مانند ادیسه و انئید به جاودانه شدن این نماد کمک کردهاند.
امروزه «اسب تروا» اصطلاحی است که برای هر چیز بهظاهر بیخطر ولی درواقع تهدیدآمیز به کار میرود. این اصطلاح در سیاست برای توصیف برنامههای فریبکارانه استفاده میشود، اما بیشترین کاربرد آن در فناوری اطلاعات است؛ برای نمونه فایلی در یک ایمیل که ظاهراً بیخطر است، اما در واقع ویروسی مخرب در خود دارد.
منشأ تاریخی اسب تروا
دژکوب آشوری با پوشش پوست اسب، خرابههای نمرود، حدود ۸۶۰ پیش از میلاد
آیا اسب تروا ریشه در واقعیت تاریخی دارد؟ برخی معتقدند واژه «اسب» به اشتباه برای واژهای بهمعنای «کشتی» ترجمه شده است. اما از آنجا که در ادیسه، یونانیان هم در کشتی بودند و هم در اسب، این نظریه پذیرفته نیست.
فرضیهای دیگر، آن را الهامگرفته از ماشینهای جنگی باستانی میداند. آشوریان برای محافظت دژکوبها از آتش، آنها را با پوست مرطوب اسب میپوشاندند. شاید اخبار تحریفشدهای از چنین تجهیزاتی موجب خلق اسطوره اسب تروا شده باشد. با این حال، هنوز نظریهای معتبرتر از روایت خود هومر وجود ندارد.
رژه اسب تروا در شهر تروا، نقاشی از جیووانی دومنیکو تیپولو، حدود ۱۷۶۰