راهنماتو- چه چیزی پادشاهی را پادشاه میکند؟ قدرت بر مردم؟ قدرت و اختیار بر سرزمین؟ یا ترکیبی از هر دو؟ شاید پاسخ فقط بر سر گذاشتن یک تاج یا از آن هم سادهتر یک عنوان باشد؟
به گزارش راهنماتو، اینها پرسشهایی هستند که در هنگام ارزیابی هر نوع سلطنتی در تاریخ با آنها مواجه میشویم. درعینِ حال، اینها همان پرسشهایی هستند که اغلب شناسایی نخستین پادشاهِ هر اقلیمی را پیچیدهتر میکنند. و وقتی به موردی مثلِ انگلستان نظر میاندازیم، متوجه چرایی آن میشویم.
ایتلستن در سال 925بعدازمیلاد به عنوان پادشاه آنگلو-ساکسون تاجگذاری کرد و اندیشمندان متفقالقول میگویند که او نخستین پادشاه حقیقی انگلستان بوده است.
اما، وقتی مدعیان دیگر این عنوان را میشناسیم و با تاریخ سرزمینی که تبدیل به انگلستان میشود، آشنا میشویم، لایههایی از پیچیدگی به پرسشِ سادهای مثلِ «چه کسی نخستین پادشاه انگلستان بود؟» افزوده میشود.
پرتره ای از اتلستن.
داستان با اَنگِلها شروع میشود
اگر بخواهیم واقعاً نخستین پادشاه انگلستان را شناسایی کنیم باید از اَنگِلها شروع کنیم. هر چه باشد، اسمِ انگلستان برگرفته از واژه ِانگلالند به انگلیسی قدیم است که معنای تحتالفظی آن «سرزمینِ اَنگِلها» میشود. اَنگِلها قبایلی ژرمانیک بودند که در قرن پنجم میلادی واردِ استانِ بریتانیا (Britannia) شدند که پیشازآن، استانی رومی بود. اَنگِلها در قرن ششم میلادی، در کنارِ جوتها، ساکسونها و فریزیها، سکونتگاهی در جنوبشرقی و شرقِ انگلستان ساختند.
با گذر زمان، زبان و فرهنگِ ژرمانی با آدابورسوم و مناسکِ رومی-بریتانیایی تلفیق شد. تا سال 600میلادی، پادشاهیهای مجزایی در سراسر جزیرههای بریتانیایی شکل گرفت. این پادشاهیهای ژرمانیک، بر اساسِ شیوه زندگیِ مردمان در همان ناحیه شکل میگرفتند و ارتباطی با مرزهای فیزیکی نداشتند. با گذر زمان پادشاهیهای کوچکتر با هم متحد شدند و پادشاهی بزرگتری موسوم به هِپتاکی [حکومت هفتنفره] را تشکیل دادند.
هپتاکی که سادهسازیِ شدیدِ یک محیطِ پیچیده اجتماعی، سیاسی و مذهبی بود، از هفت قلمرو پادشاهی شاملِ وِسِکس، کِنت، ساسِکس، مِرسیا، آنگلیایِ شرقی، نورثامبریا و اِسِکس تشکیل شده بود. هر قلمروِ بزرگِ پادشاهی از زیرقلمروهای کوچکتر پادشاهی تشکیل شده بود که رهبرانِ خودشان را داشتند و بسیاری از آنها به دنبال نفوذ و قدرت بیشتر با هم در رقابت بودند. قوانین از طریق روابط دوجانبه بر اساسِ وفاداری و مراقبت و همینطور یک سیستم مشروط به حقوق و خدماتِ هماهنگ وضع و از آنها محافظت میشد.
نقشِ مرسیا و برتوالدا
قلمروهای بزرگِ پادشاهی در انگلستان برای برتری یافتن بر سایرین با هم رقابت میکردند و این رقابتها نهایتاً به کشمکشی منجر شد که باعث شد مِرسیا در بیشتر سالهای قرن هشتم بر سایر قلمروها برتری پیدا کند. مثلِ این بود که پادشاهی به مردمی خارج از قلمرو خودش تسلط داشته باشد. برتوالدا، اصطلاحی بود که در قرن نهم توسطِ کتابی در زمینه تاریخنگاریِ آنگلو-ساکسون ابداع شد تا به پادشاهانِ آنگلو-ساکسونیای اطلاق شود که از اواخر قرن پنجم بر انگلستان حکومت میکردند.
برتریِ مرسیا در زمانِ حکومتِ پادشاه اِغبرت از وِسکس (802-839میلادی) واژگون شد. وسکس در زمانی پادشاه اغبرت، توانست اهالی مرسیا را در جنگِ اِلندون در سال 825میلادی شکست دهد و بعد از آن بود که سایر پادشاهان قدرت و برتری اغبرت را به رسمت شناختند. تاریخنگاریِ آنگلو-ساکسون، این بار پادشاه اغبرت را به عنوانِ برتوالدا معرفی کرد که همین باعث میشود او را نامزدی برای نخستین پادشاه انگلستان در نظر بگیرند. درحالیکه مِرسیا همیشه در زمان تعیین جانشینها از طریقی صلحآمیز با مشکل مواجه بود، ِوسکس در این زمینه بسیار موفقیتآمیز عمل کرد. بعد از مرگِ اغبرت، پسر او اتلولف (850میلادی) به حکومت رسید. اینکه پسری بعد از مرگِ پدرش به پادشاهی رسید، این اصل را تزریق کرد که سلطنت باید موروثی باشد. بعد از مرگِ اتلوف، سه پسرِ او پادشاه وسکس شدند و نهایتاً پادشاهی در سال 871 به چهارمین پسر او رسید. او آلفرد بود، که یکی دیگر از مدعیانِ نخستین پادشاهِ انگلستان است.
اتلستن دستور داد تا انجیل را به زبان آنگلو-ساکسونی ترجمه کنند.
آلفرد، پادشاه بعید و ارتشِ بزرگ کفار
آلفرد هرگز قرار نبود که بر وسکس فرمانروایی کند. وقتی برادر بزرگش در جنگ علیه غارتگرانِ اسکاندیناوی مرد، آلفرد پادشاه شد. آلفرد به عنوان پادشاه وسکس دفاع از قلمرو پادشاهیاش را در مقابلِ آنچه «ارتشِ بزرگِ کفار» نامیده میشد، ادامه داد. ارتشِ بزرگِ کفار که متشکل از دانمارکیها، نروژیها و سوئدیها بود، در سال 865میلادی وارد شرقِ آنگلیا شد و ظرف یکدهه، تنها پادشاهی که همچنان در برابر آنها مقاومت میکرد، پادشاهِ وسکس بود. آلفرد بعد از شکستدادنِ اسکاندیناویاییها در نبردِ اِدینگتون در سال 878بعدازمیلاد، پیماننامه صلح را با رهبرِ آنها امضا کرد و بین قلمرو وسکس و نواحیای که توسطِ وایکینگها اداره میشد، مرز تعیین کرد. اما اسکاندیناویاییها در شمال حضور دائمی داشتند و واکینگها هم مدام حمله میکردند که باعث شد آلفرد اقدامهای بعدی را برای حفظ امنیتِ قلمرو پادشاهیاش در پیش بگیرد. آلفرد، ارتش را اصلاح کرد، پایگاههای دفاعی و ارتشِ نیروی دریایی را برای دفاع از سواحلِ وسکس در برابر حملات تأسیس کرد. در کنار همه این اقدامات پادشاهِ وسکس، فعالیتهای روشنفکرانه نیز برای کمک به ایجاد هویتِ فرهنگی و سیاسی انگلستان انجام میداد. همه این اقدامات ـ و نامگذاری آلفرد به عنوانِ «پادشاه آنگلوساکسون» در منشورهای منسوب به او ـ دلیل محکمی برای نامزدی او به عنوان نخستین پادشاه انگلستان است.
ایتلستن، نخستین پادشاه انگلستان
آلفرد در سال 899میلادی درگذشت و پسرِ او ادواردِ ارشد، تاجگذاری کرد. ادوارد تا سال 924 حکومت کرد و بعد از مرگِ او، پسرش ایتلستن در سال 925تاجگذاری کرد. ایتلستن هم مانند پدربزرگ و پدرش، به عنوان پادشاه آنگلو-ساکسون خدمت را آغاز کرد. قلمرو او، بهخصوص بعد از نبردِ برونابور در سال 937 بسیار وسیعتر شد.
ایتلستن در میزانِ اختیاراتِ خود هرگز رقیبی نداشت و ده سال بعد از رسیدن به پادشاهی یورک و نورثامبریا را نیز تحتِ کنترل خود درآورد. ایتلستن قلمرو خود را تا اسکاتلند و ولز گسترش داد. او همچنین حکومت خود در سراسر انگلستان را مستحکم کرد. از نظر بسیاری او نخستین پادشاهِ واقعی انگلستان است. زیرا از نظر آنها ایتلستن بود که به یورک رفت، واکینگها را شکست داد و شمال را تحتِ حکومتِ انگلستان درآورد. او تا پایانِ دوران حکومت خود، بیشتر از هر پادشاه دیگری مرکزگراییِ اداری و دولتی را در انگلستان ایجاد کرده بود.