راهنماتو- ژنها بسیار شگفتانگیزند. اما در چند دهه اخیر، قدرتی که به آنها نسبت دادهایم قدری از کنترلمان خارج شده است.
به گزارش راهنماتو، این باعث شده که به نوعی جبرگرایی ژنتیکی یا زیستی برسیم. بر اساس این عقیده، آرایش زیستی ما (بر خلاف فرهنگ، محیط زیست یا تصمیمهای فردی)، علت اصلی و جبری تعیینکننده رفتارهای ماست.
امروز وکلا با استناد به وجود ژنی با عنوان «ژن جنگجو» از موکلانشان که به جرائم خشن متهم شدهاند دفاع میکنند. (یک کاریکاتور وکیلی را به تصویر کشیده است که در دفاع از موکل مجرم خودش میگوید: «او به استناد به جبرگرایی ژنتیکی بیگناه است عالیجناب.)
حداقل یک شرکت در آمریکا وجود دارد که ژنوم شما (یا شریک احتمالی زندگیتان) را برای یافتن «ژن خیانت» بررسی میکند. این ژن نشان میدهد که احتمال خیانت در یک رابطه رمانتیک وجود دارد. همه این آزمایش را میتوانید با کمتر از 149دلار آمریکا انجام دهید. همین شرکت به شما کمک میکند کشف کنید آیا آدمهای خطرپذیر یا خطرگریزی هستید؛ در واقع آیا «ژن عشق سفر» در خونتان هست یا نه.
اما هر چه بیشتر درباره ژنها میآموزیم، این نکته که ژنها عوامل کنترلکننده رفتارهایمان هستند، کم و کمتر اقناعکننده به نظر میرسد.
ما امروز میدانیم ژنها نهتنها خصلتهای رفتاری ما ( مثل مهربانی) را کدگذاری نمیکنند بلکه بسیاری از خصلتهای فیزیکی ما (مثل رنگ مو) را هم کدگذاری نمیکنند.
بعضی از سوء برداشتهای ما از نقش ژنها احتمالا به درسهای دوران مدرسه درباره ژنتیک مندل باز میگردد. احتمالا نخودهای مندل و مفاهیم ژن غالب و مغلوب را یادتان هست. در این درسهای ابتدایی، لقاح دو گیاه متفاوت نخود که نخودهایی با پوست صاف (ژن غالب) دارند به نوادگانی منجر میشود که سهچهارمشان نخودهایی با پوست صاف (غالب) و یکچهارمشان نخودهایی با پوست چروکیده (ژن مغلوب) هستند.
اما امروز ما میدانیم خصلتهایی که در روش ساده مندلی به ارث میرسند درواقع استثناء هستند نه قانون. در انسانها این اتفاق به شدت نادر است. مثالهای انسانی وراثت مندلی از بیماریها (مثل آنمی داسیشکل، کیست فیبروم و بیماری هانتینگتون) استنباط شده است.
حتی خصلتهایی مثل رنگ چشم که زمانی تصور میکردیم با همین الگوی ساده به ارث میرسند هم امروز بسیار پیچیدهتر از اینها درک میشوند. درحقیقت ژنها پروتئینها را کدگذاری میکنند. پروتئینها ماشینهای مولکولیای هستند که بدن ما را میسازند و باعث میشوند بدن ما به نرمی کار کند. بعضی پروتئینها با عفونتها مبارزه میکنند و به آنها آنتیبادی گفته میشود. بعضی دیگر ساختار به وجود میآورند یا امکان کشسانی ماهیچهای (پروتئین تیتین) را فراهم میآورند. بقیه پیامها را از طریق خون منتقل میکنند که به سادگی به آنها هورمون میگوییم.
انسانها چند نوع پروتئین متفاوت در بدنشان دارند؟ هیچکسی مطمئن نیست.
برخی کارشناسان تخمین زدهاند که ژنهای ما بین چندصد تا هزاران تا چندین میلیارد نوع پروتئین تولید میکنند.
هرچه درک ما از ژنتیک عمیقتر شده است، حمایت از جبرگرایی ژنتیکی نیز کمرنگتر شده است. ما فهمیدهایم که ژنها حقیقتا عواملی نیستند که خودبهخود عمل کنند. آنها به کمک فاکتورهای رونوشت تنظیم (خاموش یا روشن) میشوند. این فاکتورهای رونویسی به نوبه خود توسط محیط فعال میشوند ـ این صدای ناقوس مرگ برای جبرگرایی ژنتیکی است.
رابرت ساپولسکی، عصب-غددشناس میگوید:
«معنی ندارد بپرسیم که ژنها چه میکنند، باید بپرسیم ژنها در محیط چه میکنند.»
ساپولسکی روی «محیط» تأکید میکند. ممکن است منظور محیط درونسلولی، بیرونسلولی یا جهان بیرون از بدن باشد.
برخی دانشمندان این فرضیه را مطرح کردهاند که ژنها روی خصلتهای ما ـ رفتاری و فیزیکی ـ اثر دارند اما اینکه چطور این اتفاق میفتد بسیار پیچیده و غیرمستقیم است.
نمونههای بسیار کمی در انسان وجود دارد که در آن یک سویه ژنتیکی شناختهشده از نظر کمی با یک پاسخ رفتاری مرتبط باشد. حتی زمانی که سویه ژنتیکیای را پیدا میکنیم که میتواند به صورت کمی با یک خصلت رفتاری مرتبط باشد، این تخمینها خیلی نادقیق هستند.
بنابراین ژنها رفتارهای ما شکل میدهند و روی آنها اثر میگذارند اما آنها را به شکل جبری تعیین نمیکنند. به بیان دیگر، هیچ ژنی برای خودخواهی یا خشونتطلبی وجود ندارد؛ همانطور که ژنی برای مهربانی یا همکاری وجود ندارد.
واضح است که ژنها در رفتارهای ما نقش دارند. اما هر روز بیشتر متوجه میشویم که واقعیت روانشناسی انسان از جبرگرایی رفتاری ژنتیکی فاصله زیادی دارد.