راز بقا نوشت: کالاشها از اصیلترین مردمان آریایی هستند. فرهنگ مردم کالاش بسیار منحصر بفرد و کاملاً متفاوت از اقوام همسایه ایشان است و به همین جهت این قوم بسیار مورد توجه مردمشناسان قرار گرفتهاند.
شهرستان «چترال» منطقه زیبا، دیدنی و تاریخی در ایالت «خیبرپختونخوا» در شمال غرب پاکستان است که بیشتر جمعیت آن را قبیلهای با نام «کالاش» تشکیل میدهد.
به گزارش راز بقا، «چترال» یکی از زیباترین مناطق شمال غربی پاکستان در ایالت «خیبرپختوخوا» است که مردم قبیله کالاش در این منطقه زیبا به زبان «داردی» یکی از شاخههای زبان قدیمی هندی- ایرانی صحبت میکنند. کالاشها اقلیتی قومی و مذهبی و آخرین جامعهای هستند که کیش کهن آریایی را زنده نگه داشتهاند.
کالاشها از اصیلترین مردمان آریایی هستند. فرهنگ مردم کالاش بسیار منحصر بفرد و کاملاً متفاوت از اقوام همسایه ایشان است و به همین جهت این قوم بسیار مورد توجه مردمشناسان قرار گرفتهاند.
کالاشها چندخداباور هستند و طبیعت نقش معنوی مهمی در زندگی ایشان دارد. نورستانیها که همسایگان شرقی کالاشها هستند و در ولایت نورستان افغانستان سکونت دارند نیز در گذشته مذهبی مشابه با کالاشها داشتند. جمعیت آنها حدود ۶ هزار نفر برآورد میشود.
اما در اواخر قرن نوزدهم این منطقه -که تا آن هنگام کافرستان نامیده میشد- به تصرف حکومت افغانستان درآمد و مذهب ایشان به اسلام تغییر یافت. پس از آن نیز سالها جنگهای پیاپی در منطقه نورستان موجب مرگ بسیاری از بومیان نورستانی و مهاجرت مردم مناطق همسایه به این منطقه شده و نورستانیها را با اقوام دیگر تلفیق کردهاست. اما کالاشهای چترال همچنان سنتهای فرهنگی خود را حفظ کرده و تأثیر بسیار کمی از دنیای خارج گرفتهاند.
ظاهر و اعتقادات کالاشها کاملاً با مردم اطرافشان فرق میکند؛ موهای بور، چشمانی به رنگ روشن و البته مذهبی که رنگ و بوی مذاهب اولیه آریایی را دارد.
برخی از کالاشها خود را از نسل سپاه اسکندر مقدونی میدانند. برخی دیگر ادعا میکنند آنها باقی مانده قبایل گمشده اسلاوی هستند که مسیر خود را در کوههای کالاش گم کرده اند. نظریه دیگر این است که آنها تبار اصیل آریایی دارند؛ بنابراین هیچ کس نمیتواند به طور دقیق منشا آنها را تایید کند. اما درباره اینکه مردم کالاش از مکانی بسیار دور به این نقطه از پاکستان مهاجرت کرده اند شکی نیست.
مردم کالاش در مقابل فشار مداوم همسایگان مسلمان خود که در تمام طول تاریخ آنها را کافر نامیدهاند مقاومت کردند و آیین اسلام را نپذیرند.
گفته میشود مذهب آنها پیش از پیدایش زرتشت و هندویسم (دوران ودایی و پیشازرتشتی) از مذاهب مهم منطقه بوده است.
کالاشها رسوم ویژه خود را دارند. آنها چندخداباورند و خدایان مونث و مذکری را پرستش میکنند. کالاشیها از این جهت به مذاهب یونانی شباهت دارند.
همزمان در آیینها و پوشش زرتشتی و کالاشی شباهتهایی وجود دارد.
کالاشها از قرن هیجدهم میلادی به بعد زیر نظر حکومت مهتر چترال قرار داشته و رابطه خوبی با دیگر گروههای قومی چترال داشتند. علاقه کالاشها به مجسمههای آراستهٔ چوبین، شراب و حیوانات همواره موجب پیدایش اختلاف میان آنان و همسایگان مسلمان آنها بودهاست.
اقتصاد کالاشها به کشاورزی سنتی و حیوانات اهلی (به ویژه بز) متکی است.
جامه زنان کالاش ردای بلند مشکی با لبههای گلدوزیشدهٔ رنگارنگ است. در میان کالاشها برخلاف دیگر اقوام ساکن پاکستان جدایی جنسیتی معمول نیست و ارتباط زن و مرد هم ممنوع نیست، اما زنان در دوران قاعدگی ناپاک شمرده میشوند و به دهکدهای به نام «باشالنی» میروند. دهکده زنانهای که تولد فرزندان نیز در آن صورت میپذیرد. پس از زایمان مراسمی برای پاک شدن نمادین مادر نیز انجام میگیرد که شوهر نقش مهمی در آن دارد.
زنان در این جامعه هر موقع که میخواستند میتوانستند شریک زندگی خود را عوض کنند. این تغییر همسر نیازمند مناسک خاصی نیست؛ اما گاهی زن طی نامهای تصمیمش را به شوهر اطلاع میدهد. عموما جشنها موقعیت رسمی اعلام این تصمیم است.
بااینحال ساختار خانواده چندهمسری زنانه نیست و وقتی افراد درون رابطهای هستند، در یک چارچوب تعهد قرار میگیرند. ازدواج در این جامعه برونهمسری است؛ یعنی افراد عموما با کسانی خارج از دره خود پیمان زناشویی میبندند. بهطورکلی در چنین مواردی اجتماع سختگیری اعمال نمیکند.
ازدواج به وسیله فرار زن و شوهر زیاد اتفاق میافتد و حتی زنان شوهردار را نیز در بر میگیرد. این امر ممکن است به دشمنی خانوادهها بینجامد که معمولاً با میانجیگری دیگران خاتمه میپذیرد. سن ازدواج دختران معمولاً پائین است و طلاق نیز رایج است.
زن برای جدایی از همسرش و ازدواج با مردی دیگر میبایست در نامهای به او مبلغی را که شوهرش برای ازدواج با او پرداخته بوده بنویسد. این بدان جهت است که آن مرد باید برای ازدواج با او دو برابر آن مال را به شوهر قبلی زن بپردازد.
در کالاش خشونت علیه زنان بسیار کم بود و تنبیه بدنی زنان از سوی پدران و همسران زشت شمرده میشد.