طبق روایت مرکز آمار ایران ۲ میلیون و ۸۲۳ هزار نفر هستند؛ کسانی که نه درس میخوانند و نه کار میکنند؛ جمعیتی با هدف نامعلوم که ۲۵.۶ درصد بازه سنی ۱۵تا ۲۴ سالگی را تشکیل میدهند. اسمشان هم «نیت» است؛ دارودستهای که مشابه جهانی هم دارند و پدیده نوظهور قرن بیستویکم بین نوجوانان و جوانان هستند. نیمنگاهی به تحلیلهای جامعهشناسان و اقتصاددانها در سالهای اخیر، حول محور این پدیده نوظهور نشان میدهد که هر کسی از ظن خود دست به تعریف و تفسیر آنها زده است.
بعضی قرارگرفتن جوانها در این دسته را حاصل فضای کار جدید آنها و علاقه به کارهای غیررسمی میدانند و برخی هم آنها را دستپرورده حمایتهای افراطی والدین معرفی میکنند. چرایی گسترش این جمعیت در جامعه ایرانی یک معمای حل نشده است و بهراحتی نمیتوان یک نقطه را برای دلیل انتخاب این جمعیت نشانهگذاری کرد تا شاید از این طریق راهحلی پیش روی این جمعیت اثرگذار در آینده کشور گذاشت.
این جمعیت فقط محدود به ایران نیست؛ تا جایی که نامگذاری آنها هم براساس یک اصطلاح انگلیسی به نام «نیت» است. طبق تعریف جهانی، نیت (Neet) را باید به جوانان و نوجوانانی منگنه کرد که مشغول به کار، تحصیل یا آموزش مهارت نیستند. آمار و ارقام رو به رشد نیتها در جهان، این جمعیت را به یک بمب ساعتی در کشورهای مختلف تبدیل کرده و هر کشوری تلاش میکند با سیاستهای آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و… مسیر را برای خروج جوانان و نوجوانها از این تعریف مهیا کنند.
طبق گزارش دادههای مرکز آمار ایران، نزدیک به ۲۶ درصد از جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله کشور، نه مشغول تحصیل هستند، نه دنبال مهارتآموزی و نه دنبال شغل. همچنین از جمعیت ۲میلیون و ۸۲۳ هزار نفری نیتها، حدود ۹۲۸ هزار نفر از آنان را مردان تشکیل داده و یکم یلیون و ۸۹۵ هزار نفر دیگرشان زن هستند.
جمعیت نیتها در دنیا رو به افزایش است و هر کشوری با توجه به مختصات اقتصادی و اجتماعی ریشه این موضوع را موشکافی میکند؛ ایران هم از این موضوع مستثنا نیست و تحلیلهای مختلفی در مورد این دسته از جوانان و نوجوانها وجود دارد:
در سالهای اخیر شغلهای مختلفی در بستر فضای مجازی و اینترنت شکل گرفته که چندان در تعریف آمارهای رسمی اشتغال جایی ندارند؛ به همین دلیل افراد فعال در این حوزهها که اغلب نوجوانها هستند بهعنوان نیت شناخته میشوند. فعالیتهایی مانند تجارت رمزارز، تولید محتوا در یوتیوب، بلاگری و… را میتوان بهعنوان برخی از فضاهای کاری نسل جدید یاد کرد.
در کنار تمام تحلیلها، حسین راغفر بهعنوان یک چهره اقتصادی دست به واکاوی این جمعیت زده است. از نظر او این گروه را باید به ۲دسته تقسیم کرد؛ اول افرادی که فرصت تحصیل از آنان سلب شده و نهتنها فرصتی برای یادگیری مهارت نداشتهاند، بلکه نتوانستهاند وارد حوزه آموزش تکمیلی و عالی شوند که در نتیجه فاقد شغل هستند و دوم آنهایی که در نقطه مقابل دسته اول قرار دارند و بهدلیل زندگی در رفاه کامل، حاضر به تحصیل و اشتغال نیستند؛ موضوعی که راغفر آن را اینگونه تشریح میکند: «عدهای هم هستند که در رفاه کامل قرار دارند و بهدلیل رفاه بیش از حد، نیازی به درس خواندن یا آموختن مهارت و شغل احساس نمیکنند. این افراد، فرصت زندگی پر از رفاه را در اختیار دارند.»