روزیاتو نوشت؛ با افزایش احساس ناامیدی و خستگی مخاطبان از آثار ابرقهرمانی، حدس و گمان منصفانهای وجود دارد که اقتباس از بازی های ویدیویی جای آنها را بگیرد. بر همین اساس، ما در این مطلب میخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا اقتباس از بازی های ویدیویی ترند بعدی سینمای جهان است؟! برای یافتن جواب این پرسش با ما همراه باشید.
افول ژانر ابرقهرمانی و ظهور یک سبک دیگر
علیرغم گفتههای کوین فایگی پیرامون همراهی بالای مخاطب با آثار ابرقهرمانی، اما ناامیدی و خستگی از تماشای این جنس آثار در حال تبدیل شدن به یک نگرانی واقعی برای مخاطبان فعلی است. با وجود جریانی بیوقفه از محتوای ابرقهرمانی که تقریباً در همه جا ارائه میشود، به نظر دیگر این آثار آن شور و حال سابق را چه در گیشه و چه در بحثهای سینمایی مخاطبان ندارند. دلیل این امر میتواند شکست مارول در بازسازی جادوی ساختن و اجرای چیزی در همان سطح باشد که توانست در پایان فاز سوم خودش انجام دهد.
از دید خیلی از کارشناسان کیفیت محتوا در آثار جدید مارول کاهش یافته است و همانطور که در قسمت سوم مرد مورچهای نشان داده شد، این اثر با استقبال ضعیف منتقدان و اعداد ناچیز باکس آفیس به کار خود پایان داد. این عدم استقبال سابق از آثار ابرقهرمانی ممکن است به این دلیل باشد که مخاطبان اکنون به چیزی متفاوت نیاز دارند. بنابر همین اتفاق کارگردان و نویسندهای چون جیمز گان، که در حال حاضر مسئول برنامهریزی و خلق تمام فیلمهای آینده دیسی است، به نظر میرسد از مشکلات کنونی گریبانگیر این ژانر آگاه است و امیدوار است که آن را زنده نگه دارد، اما آیا این کافی خواهد بود؟!
سخت است بگوییم که فیلمهای ابرقهرمانی در چشمانداز کنونی فیلمسازی چه میشوند، اما موفقیت شگفتانگیز اقتباسهای اخیر بازی های ویدیویی ممکن است نشانهای از آینده باشد. در دنیایی که به نظر میرسد استودیوها عمدتاً به ویژگیهای اثباتشده علاقهمند هستند و طرفداران هیجانانگیزی که از قبل مایل به پرداخت هزینه پذیرش آن هستند، تصور اینکه اقتباسهای بازی های ویدیویی تبدیل به ژانر جدید ابرقهرمانی شوند، سخت نیست. در اینجا شواهدی وجود دارد که در آینده نزدیک به واقعیت تبدیل میشود. اما چرا؟ چون به نظر میرسد که هالیوود وارد دوران طلایی بازسازی بازی های ویدیویی شده است.
اما قدمت اقتباس از بازی های ویدیویی کوتاه است و حتی شکستهای گذشته نیز ترسناک؛ پس چه چیزی در این میان تغییر کرده؟ چگونه هالیوود از دیدن بازی های ویدیویی به عنوان یک منطقه ممنوعه به سرمایه گذاری در محتوای بازی های ویدیویی تبدیل شد؟!
نقطه عطفی به نام سونیک در دوران کرونا
جالب است بدانید هالیوود لحن خود را در مورد اقتباس از بازی ویدیویی با شیوع بیماری همهگیر COVID-19 تغییر داد. چرا؟ چون در حالی که صنعت فیلم در چرخه اقتصادی خودش به طور ناگهانی متوقف شده بود، نمیتوانست چیزی تولید کند یا درآمد کسب کند، اما در مقابل صنعت بازی های ویدیویی از قرنطینه دو ساله نسبتاً سالم عبور کرد. شرکتهای بازی با دستور اجباری ماندن در خانه شاهد افزایش تعداد کاربران خود بودند.
با تبدیل شدن بازیها به مکانی برای معاشرت افراد در ایمنی خانههایشان، در یک آمار کل مصرفکنندگان بازیها در ایالات متحده از حدود ۲۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ به بیش از ۵۰ میلیارد دلار تا پایان سال ۲۰۲۰ افزایش یافت. شرکتهای تولید کننده بازی های ویدیویی میتوانند در پیشرفت فناوری، ایجاد بازیهای جدید و بهبود تجربه کاربر سرمایهگذاری کنند، که همه اینها میتوانند تحت کدهای ایمنی در قرنطینه انجام شوند. از این گذشته، برای ایجاد یک بازی ویدیویی، نیازی به تعداد زیادی از افراد ندارید که به صورت فیزیکی در یک اتاق باشند.
با این حال، موفقیت صنعت بازیهای ویدیویی به اندازه کافی برای تشویق شکاکان هالیوود به این سمت کافی نبود. بنابراین، فشار واقعی به سمت تولید فیلم و اقتباس از بازی ویدیویی زمانی اتفاق افتاد که یک جوجه تیغی آبی کوچک به صفحههای نقرهای برخورد کرد. فیلم «Sonic the Hedgehog» در سال 2020، درست پس از شروع قرنطینه کرونا در ایالات متحده، اکران شد و به موفقیتی فوری دست یافت و همه سینماهای در حال مرگ را نجات داد.
این فیلم در همان شروع نمایش خود 37 میلیون دلار از ایالات متحده و چیزی بیش از 70 میلیون دلار در سطح بینالمللی به دست آورد که مجموعاً 141 میلیون دلار در سطح جهانی است. با بودجه 90 میلیون دلاری، پارامونت پیکچرز از موفقیت بزرگ خود بسیار خوشحال بود. نه تنها این، بلکه فیلم با 63 درصد امتیاز در راتن تومیتوز و نمره A در سینما از سوی تماشاگران تحسین منتقدان را دریافت کرد و این تصورات پیشفرضشده را از بین برد که فیلم اقتباس شده از بازی ویدیویی هرگز نمیتواند فیلم خوبی باشد.
بنابراین شاید سوال شود که سونیک برای این موفقیت چه کاری را متفاوت انجام داد؟ برای شروع، زمانی که تیم سازنده اثر تصمیم گرفت نسخه جدیدی از سونیک را برای صفحه نقرهای به جای کنسول بازی های ویدئویی طراحی کند، آنها به واکنشهای تماشاگران گوش دادند، حتی به قیمت کاهش سرعت تولید. زمانی که تریلرهای فیلم منتشر شد، تماشاگران با وحشت به چهره سونیک واکنش منفی نشان دادند.
در واقع در آن نمایش خاص سونیک هیچ شباهتی به توپ خز دوست داشتنی نداشت که همه آن را میشناختند و دوست داشتند. در نتیجه پارامونت فوراً پاسخ داد و سونیک را بازسازی کرد تا او را به نسخه اصلی وفادارتر کند. این بهترین کاری بود که تیم تولید میتوانست انجام دهد. در حالی که طراحی فیزیکی سونیک به شمایل بازی وفادار بود، سازندگان سونیک تعادل مناسبی بین وفادار ماندن به شخصیتهای بازی و ساختن آنها برای عملکرد در یک محیط فیلم پیدا کردند.
این فیلم به بررسی ریشههای سونیک میپردازد؛ این که چگونه او شروع به کار کرد و به جوجه تیغی وظیفه شناس تبدیل شد که همه ما میشناسیم و دوستش داریم. به عبارت دیگر، او تبدیل به یک سونیک شد که میتوانست دستخوش توسعه شخصیت شود، اما همچنان به هسته سونیک، همانطور که سازنده یوجی ناکا بیان کرد، به عنوان مظهر «صلح، اعتماد و خونسردی» وفادار بود. در نتیجه معلوم شد با تولید سونیک بالاخره هالیوود فرمول اقتباس قابل قبول از بازی ویدیویی را شکست.
موفقیت مهم سریال The Last of Us از HBO
با موفقیت سونیک، دیگران در صنعت فیلم به سرعت به پتانسیل اقتباسهای بازی های ویدیویی پی بردند. مجموعه تلویزیونی The Last of Us با اجتناب از اشتباهات اجداد خود در فیلمهای برآمده از بازی ویدیویی، مطمئن شد که سازنده اصلی بازی، نیل دراکمن، در ساخت این سریال نقش داشته باشد. در نتیجه HBO بودجه هنگفتی را برای داشتن یک طراحی صحنه واقع گرایانه اختصاص داد تا مطمئن شود دنیای جوئل و الی واقع بینانه به نظر میرسد. با انجام این کار، The Last of Us موفق شد ثابت کند که هنوز هم امکان ساخت یک سریال تلویزیونی جذاب با استفاده از یک بازی به عنوان منبع اصلی وجود دارد.
همه میدانید «The Last of Us» یک بازی ویدیویی مشهور بود و اکنون به یک سریال تلویزیونی تحسین شده تبدیل شده است. مجموعه برآمده از HBO که در حال حاضر توسط بسیاری به عنوان بهترین اقتباس از بازی های ویدیویی مورد استقبال قرار میگیرد، موفقیت بزرگی هم برای طرفداران این بازی و هم برای کسانی است که هرگز آن را بازی نکردهاند. مهمتر از آن، این اقتباس به بازی های ویدیویی به عنوان فضایی برای روایتهای معنادار مشروعیت بخشیده است.
بازیهای ویدیویی اغلب طی سالهای اخیر کمتر از هر رسانه خلاق دیگری، چون یک اسباببازی بیبییودا یا یک فیلم اکشن بیمعنا یا حتی یک کارتون کودکانه دیده شدهاند. البته این عدم پذیرش در گذشته بی اساس نیست، اما همین نظر در حال حاضر در مورد بسیاری از بازی های ویدیویی صادق نیست و مدتی است که چنین نبوده است. شاید چنین حرفی کماکان یک استدلال دشوار برای کسانی است که بازی های ویدیویی انجام نمیدهند و درک خوبی از رشد این صنعت به عنوان یک شکل هنری منحصر به فرد با قابلیتهای روایی متمایز ندارند.
اما اکنون نمایش سریال The Last of Us بهترین استدلال از طرف بازی های ویدیویی است که این صنعت نیز میتواند حرفهای جالب و قابل توجهی در بدنه جریان اصلی سینما داشته باشد. چرا؟ چون زیرا این سریال بسیار شبیه به یک برنامه تلویزیونی معتبر بود. با نگاهی کلی به این سریال متوجه خواهیم شد که این یک داستان خوب نوشته شده با شخصیتهای کاملاً انسانی است که در موقعیت بسیار دراماتیکی قرار میگیرند که برای اقتباس تلویزیونی یک به یک کاملاً کار میکند.
اکنون که این سریال در قامت یک برنامه تلویزیونی معتبر است، بسیاری متوجه شدهاند که بازی های ویدیویی داستانهای واقعی دارند و استودیوها با دیدن این موضوع متوجه خواهند شد که چگونه میتوانند با استخراج بیشتر از ثروت داستان بازی های ویدیویی سود ببرند. با توجه به اینکه فصل یا احتمالا فصول دیگری از سریال در راه است، مطمئناً اقتباسهای با پرستیژ دیگری از سایر بازی های ویدیویی نیز در کنار آن وجود خواهد داشت.
موفقیت مالی فیلم The Super Mario Bros
در حالی که پاسخهای مثبت مخاطبان و منتقدان برای استودیوها مهم است، اما زمانی که تصمیم میگیرند چه پروژههایی را تامین مالی کنند، پول همیشه با صدای بلندتری برای مدیران صحبت میکند. موفقیت و رکوردشکنی فیلم برادران سوپر ماریو از ایلومینیشن باید توجه تصمیم گیرندگان اصلی هالیوود را به بررسی فیلمهایی که باید در آینده بسازند برانگیخته باشد. با نگاهی به موفقیت این فیلم از جهان طلسم شده نینتندو، به راحتی میتوان متوجه شد که نینتندو باید همان برندی باشد که نمایندگی میشود.
بدون شک میدانید که نقدها برای این فیلم خیره کننده نبودند و بسیاری از طرفداران دقیقاً از انتخاب بازیگران برای این لوله کش معروف راضی نبودند، با این حال به نظر میرسد موفقیت در گیشه نشان دهنده این است که همه در جایگاه خود خوب ظاهر شدهاند. این موفقیت مطمئناً دنبالههای بیشماری را برای ماریو و دوستانش به همراه خواهد داشت، اما همچنین فیلمهای بیشتری از بازیهای محبوب مشابه را برای استودیوهایی که مقداری از آن پول ماریو را میخواهند، به همراه خواهد داشت. سخت است بگوییم که آیا بازی دیگری میتواند جمعیتی مشابه سوپر ماریو نینتندو را جذب کند یا خیر، اما مطمئناً در آینده نزدیک متوجه میشویم.
اقتباسهای آینده از جهان بازی های ویدیویی
سریال «The Last of Us» و دو فیلم «سونیک» و «برادران سوپر ماریو» که همگی اخیراً اتفاق افتاده است، بدون شک به آینده این صنعت جلوه دیگری دادهاند که شاید تأثیر واقعی آنها بر دنیای فیلم و سینما را در چند سال آینده مشاهده کنیم، اما ممکن است هم اکنون نیز بازی های ویدیویی در حال تبدیل شدن به ژانر ابرقهرمانی جدید باشند.
با اقتباسهای فراوان در راه شامل کار جیمز وان و جیسون بلوم در اقتباس از بازی ترسناک چند نفره محبوب «Dead by Daylight» یا اقتباس چاد استاهلسکی کارگردان جان ویک از ماجراجویی سامورایی پلیاستیشن یعنی «Ghost of Tsushima» در یک فیلم اکشن جدید و حتی اقتباس در حال ساخت آمازون از مجموعه محبوب پسا آخرالزمان «Fallout» در یک سریال تلویزیونی، همگی باید آماده ترند شدن اقتباس از بازی های ویدیویی در سینما باشیم.
این رخداد و توجه مخاطب، ممکن است شروع موج جدیدی از فیلمهای مبتنی بر بازیهای ویدیویی باشد که بر سالنهای سینما و پخش محتوا تسلط دارند تا به رسانههای غالب جدید تبدیل شوند. امیدواریم که ما به عنوان مخاطب شاهد نباشیم که این اقتباسها مانند فیلمهای ابرقهرمانی که با تولید زیاد آنها را در بازار بیش از حد اشباع کردهاند، به راه کج بروند. فراموش نکنید چه آثار اورجینال و چه اقتباسی، زمانی که ما به عنوان مخاطب آن ها را دوست داشته باشیم باقی خواهند ماند و این چیزی است که سینما را غنی میکند.
اما اکنون به نظر میرسد، هالیوود با شکستن کد، سرمایه گذاری بسیار بیشتری را در بازار اقتباس بازی های ویدیویی انجام خواهد داد. این فرصت خلاقانه تری را به همراه دارد زیرا یک چشم انداز کامل از جهانهای تثبیت شده که تا به حال قفل شده بود در نهایت برای سرمایه گذاری باز است. این همچنین میتواند ارتباطات جدیدی را بین دو بخش از صنعت سرگرمی ایجاد کند که زمانی بسیار تقسیم شده بودند. فراموش نکنید بازیهای ویدیویی نیز بیشتر شبیه فیلمها به نظر میرسند و عمل میکنند و داستانها و قوسهای شخصیتی و همچنین بازیگری مبتنی بر CGI را در خود جای دادهاند.
در مجموع، پس از گذشت 30 سال، بالاخره اقتباس از بازی ویدیویی در کانون توجه قرار گرفت؛ بنابراین کی میدونه بعدش چی میشه؟!