راهنماتو- در طول تاریخ سینمای جهان، بارها شاهد بودهایم که بازیگران درخشانی با ارائه بازیهای ماندگار، از چشم آکادمی اسکار دور ماندهاند. این موضوع نه تنها برای خود بازیگران، بلکه برای سینما دوستان نیز ناراحتکننده و عجیب است. چرا بازیگرانی که با تمام وجود خود را وقف هنر بازیگری کردهاند، باید به دلایل مختلف نادیده گرفته شوند؟
به گزارش راهنماتو_ گاهی اوقات، آکادمی اسکار تحت تأثیر مد روز و جریانهای خاص قرار میگیرد و بازیگران مستعدی که خارج از این چارچوب عمل میکنند، نادیده گرفته میشوند. همچنین بازیگران با حمایت مالی قویتر و کمپینهای تبلیغاتی گستردهتر، شانس بیشتری برای دریافت جایزه اسکار دارند. در ادامه راهنماتو درباره بازیگرانی که بازی بسیار درخشانی داشتند اما توسط اسکار نادیده گرفته شدند میگوید.
ویلم دفو - بیچارگان-Poor things
برای لحظه ای خاص، به خصوص پس از «پروژه فلوریدا» و «در دروازه ابدیت»، احساس می شد لحظه ای بود که در نهایت صنعت سینما تشخیص داد که ویلم دافو یکی از بزرگترین بازیگرانی است که امروز کار میکند و اغلب آنقدر که شایستهاش است، دیده نمیشود.
از آن زمان تاکنون او را برای "فانوس دریایی" و امسال برای "چیزهای بیچاره" نادیده گرفتند. مارک روفالو مطمئناً یک نقش بسیار درخشانتر داشت، اما دفو اساساً قلب فیلم است، آخرین صحنه او دلخراش است و به طور کلی به یک شخصیت پدرانه گرم برای بلای اما استون تبدیل میشود.
دافو علیرغم اینکه در گریم و ماسک پوشیده شده است، این شخصیت را بسیار طبیعی بازی میکند. او اغلب آنقدر عالی است که گاهی اوقات به نظر میرسد تماشاگران او را بدیهی میدانند. در همان سال، او در یک بخش کاملا متفاوت دیگر در فیلمی به نام «درون» باورنکردنی بود. دافو نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب و انجمن بازیگران سینما شده است، اما غیبت او در فهرست نهایی بفتا نشان داد که اشتیاق کافی برای بازی او وجود ندارد که این موضوع مایه شرمساری است.
اندرو اسکات - همه ما غریبه ها- all of us strangers
عجیب است که «همه ما غریبه ها» در هیچ بخشی نامزدی دریافت نکرد. چیزی که آن را عجیبتر میکند این است که در بفتا، جایی که فیلم شهرت بیشتری داشت، اندرو اسکات بازیگر اصلی فیلم همچنان مورد بیاعتنایی قرار گرفت. این یک فیلم خارقالعاده و شاعرانه در مورد خاطره، گذشته، عشق، آسیب ها و در مورد بسیاری از چیزهای دیگر است. چیزی که در مورد فیلم بسیار خاص است این است که خود را توضیح نمی دهد، به اندازه کافی به مخاطب اعتماد دارد. AMPAS معروف است که بیشتر فیلمهای هنری را نادیده میگیرد، اما فیلم آنقدر طنین احساسی قوی و سکانسهای دلخراش زیادی دارد که درک اینکه چرا با داوران ارتباط برقرار نکرد، سخت است. شاید فقط موضوع یک کمپین ضعیف باشد که باعث شد رای دهندگان کمتری آن را ببینند.
کل بازیگران درخشان هستند و پل مسکال، جیمی بل، و به خصوص کلر فوی همگی شایسته نامزدی هستند، اما بازی غنی اندرو اسکات در اینجا چیزی است که فیلم را کنار هم نگه میدارد. او تقریباً در تمام سکانسهای فیلم حضور دارد و در هر صحنه، راه جدیدی برای تحت تأثیر قرار دادن پیدا میکند. این نوعی نمایش است که با آرای پرشور در رده بازیگران اصلی، مشابه ویلم دفو در «در دروازه ابدیت» وارد میشود. او در حال حاضر یک بازیگر محترم با شهرت خاصی است، اما این فیلم احتمالاً نگاه بسیاری را به او تغییر خواهد داد زیرا او هرگز نقشی به این روحیه، ثروتمند و چالش برانگیز نداشته است.
این نه تنها یکی از بهترین اجراهای سال است، بلکه ممکن است بهترین اجرای مرد سال نیز باشد. این فیلم یک مطالعه بسیار زیبا در مورد عشق، از دست دادن و اندوه است و بازی اسکات تمام آنها را کاملاً مجسم میکند.
نیکلاس کیج – سناریوی رویایی-dream scenario
کیج از اوایل دهه 80 تا اواسط دهه 90 یکی از تحسینشدهترین بازیگران بود، سپس خود را به عنوان یک ستاره بزرگ سینمای تجاری معرفی کرد که هنوز با نویسندگان کار میکند. در مقطعی از زندگی حرفهایاش، به دلیل مشکلات مالی و نبود پیشنهادهای خوب، شروع به ساختن پروژههای بیکیفیت پشت سر هم و صحنههای خارج از متن از فیلمهای اولیهاش کرد.
کیج اکنون بازگشته است. او در «رنفیلد» مثل یک شوخی دراکولا را بازی نکرد، در «وزن تحمل ناپذیر استعداد عظیم» از میمها بالاتر رفت و بار دیگر نقش مردی را بازی کرد که همه او را در خواب می بینند و همه فکر می کنند او را می شناسند اما نمی شناسند. درست مانند کسانی که کیج را با میم میشناسند، نمیدانند بدنه کار او چقدر قوی است.
و اما بالاخره کیج دوباره نامزد گلدن گلوب شد، چیزی که از زمان «اقتباس» به آن دست نیافته بود. با پروژه هایی مانند «خوک»، بدیهی است که کیج در حال بازسازی خود است و بار دیگر به نسل جوان یادآوری می کند که چقدر می تواند عالی باشد. او در فیلم به عنوان کسی که قبلاً هرگز به تصویر کشیده نشده بود عالی است و بار دیگر خود را به عنوان هنرمندی که دائماً تماشاگران را غافلگیر میکند ثابت کرد.
ریچل مک آدامز - خدایا آنجایی؟ منم، مارگارت-Are You There God? It's Me, Margaret
افتضاح است که این فیلم زیبا که صریح دوران نوجوانی و سردرگمی مذهب و جنسیت در آن سن را برای دختران به تصویر میکشد نادیده گرفته شود. دلایل مختلفی پشت آن وجود دارد؛ فیلم خیلی زود اکران شد و همانطور که راجر ایبرت یک بار شکایت کرد، رای دهندگان آکادمی معمولاً آنچه را که در پاییز منتشر نشده است را نادیده میگیرند.
او در فیلم بسیار خوب است، بسیار ناتورالیستی است، و در یک مونولوگ خاص، او دلخراش است. مک آدامز برای مدت طولانی در فیلم ها حضوری ناتورالیستی داشت. او همیشه پروژههای بزرگی را انتخاب میکند، بنابراین آیا امکان دارد که روزی نامزدی دیگری به دست آورد و حتی ممکن است برنده شود؟ چه کسی می داند؟ همچنین، او باید برای فیلم «نافرمانی» نیز نامزد می شد.
کوجی یاکوشو – روزهای عالی-Perfect days
بازی کوجی یاکوشو در فیلم روزهای عالی (Perfect Days) واقعاً ستودنی و یکی از برجستهترین اجراهای سینمایی سالهای اخیر بوده است. او با ظرافت و عمقی بینظیر، نقش یک سرایدار توالتهای عمومی در ژاپن را ایفا کرده که زندگی ساده و روزمرهاش، مملو از زیباییهای پنهان است.
احتمالاً این بهترین مقایسه نیست، اما از جهاتی مقایسه کردن منطقی است: آدام درایور در فیلمی در مورد زندگی روزمره در «پترسون» نقشی مشابه داشت و جذابیت زیادی نداشت. برای یک غیرآمریکایی در یک فیلم خارجی حتی سختتر است، اما بازی یاکوشو فوق العاده است. او مهربانی و صمیمیت زیادی را به ما نشان میدهد و برای اینکه شخصیت دیالوگهای زیادی ندارد، این به حالات چهره و ظرافت های کلی او بستگی دارد که دنیای درونی شخصیتش را به ما نشان دهد.
هر بازیگری در کلوزآپ عالی نیست، گاهی اوقات آنها را بیش از حد خودآگاه میکند، وحشت میکنند اما یاکوشو نه. او چالش ایجاد عملکرد آرام و جذاب را به خوبی مدیریت می کند. کوجی یاکوشو توجه برخی از منتقدان را دریافت کرد. مانند تورنتو و سیاتل، اما در نهایت به نتیجهای نرسید.