در فصل اول، آن شخصیت ند استارک با بازی شان بین بود که در آن زمان مشهورترین ستاره سریال به شمار می رفت. با این وجود، پایان فصل اول بازی تاج و تخت با قرار گرفتن سر ند استارک بر نیزه به پایان رسید و طرفدارانی که با رمانهای جورج آر آر مارتین علاقهمند نبودند، طعم سرنوشت بیرحمانهای را که بسیاری از شخصیتهای گات متحمل می شدند، چشیدند.
با این حال، اگر مرگ ند استارک بزرگترین شوک اولیه سریال بود، قسمت نهم از فصل سوم، با عنوان «بارانهای کاستامر»، پایانی وحشتناکتر و غیرمنتظرهتر داشت. این اپیزود از فصلی از از بخش A Storm of Swords کتاب جورج آر.آر. مارتین اقتباس شده بود، زمانی که او سکانسی چنان دردناک را نوشت که نوشتن آن را تا نزدیک شدن به آخرین مهلت تکمیل کتابش به تعویق انداخت. مارتین دانش آموخته تاریخ است و اغلب از رویدادهای تاریخی واقعی برای نزدیک شدن به تراژدی های اغلب تکان دهنده ای که بر سر شخصیت هایش می آید، استفاده می کند. در مورد فصلی که در نهایت به سکانس «عروسی سرخ» در اپیزود «بارانهای کاستامر» تبدیل شد، این الهام به معنای اقتباس از دو داستان تلخ تاریخی بود که معمولاً با نامهای «قتل عام گلنکو» و «شام سیاه» شناخته میشوند.
باران های کاستامر تماشاگران را شوکه کرد
ابتدا، اجازه دهید در مورد خود اپیزود بازی تاج و تخت صحبت کنیم، اپیزود ماقبل آخر فصل ۳ که راب استارک (ریچارد مدن) شروع به طرح ادعای خود به عنوان وارث توانمند تاج و تخت آهنین می کند. در آن نقطه در روایت بازی تاج و تخت، راب ارتش خود را در سراسر قلمرو وستروس درگیر کرده بود، در نبردهای سرنوشتسازی پیروز میشد و مشتاق بود تا انتقام سر بریده پدرش را بگیرد- و البته لنیسترها را از موقعیت قدرتشان خلع کند. در آن زمان، راب عشق زندگی خود را در تالیسا استارک (اونا چاپلین) پیدا کرده بود، عروسی که او علیرغم قول نامزدی با یکی از دختران والدر فری، برای خود انتخاب کرده بود. مادر راب، کاتلین استارک (میشل فیرلی)، به او هشدار داده بود که در معامله خانوادگی با والدر فری، ارباب به ظاهر سادیست فری ها، که با توجه به نامزدی توافق شده، یکی از متحدان کلیدی استارک ها به نظر می رسید، خیانت نکند.
هنگامی که پس از خیانت راب به معامله بین دو طرف، والدر فری استارک ها را در قلعه خود پذیرفت تا میزبانی از ازدواج راب استارک با عروس بی نام و نشانش باشد، تماشاگران بازی تاج و تخت نمی توانستند باور نکنند که خیانت راب از جانب والدر فری بخشوده و نادیده گرفته شده است – البته به لطف سبک داستان پردازی خوش ساخت و خلاقانه دیوید بنیوف و دی بی وایس به عنوان خالقان سریال. زمانی که مادر راب با احتیاط آستین یکی از پرچمدارانش، روس بولتون را کمی عقب می کشد تا زره زنجیری را که پنهان کرده بود، آشکار شود، مشخص شد که اشتباه فکر کردیم والدر فری خیانت راب را بخشیده است. کاتلین استارک فوراً متوجه شد که این موضوع نشان از خیانت است – اما دیگر خیلی دیر شده بود – پس از آن راب، عروسش و ارتش مات و مبهوت استارک ها غافلگیر شده و به طرز وحشیانه ای قتل عام شدند، از جمله ضربات هولناک چاقو به کودک متولد نشده تالیسا در شکمش.
جورج آر آر مارتین همیشه در کشتن شخصیت های کلیدی مشکل داشت
واکنش طرفداران GoT به این اپیزود تکان دهنده مانند هیچ یک از اپیزودهای سریالی برجسته تاریخ تلویزیون نبود که تا به آن زمان ساخته شده بودند، و این سکانس با چنان حیرت زدگی دسته جمعی مواجه شد که یوتیوب مملو از ویدیوهایی از واکنش های وحشتناک طرفداران به این قتل عام وحشیانه گردید. مارتین بعداً توضیح داد که نوشتن منبع اصلی برای سکانس عروسی سرخ برای او نیز سخت بوده، و در مصاحبهای در این باره گفت: «عروسی سرخ سختترین چیزی بود که من تا به حال نوشته ام. نوشتن [عروسی جافری] آسان و سرگرمکننده بود، زیرا همه دوست داشتند که مردن این کوچولو را ببینند، من روی این شخصیتها سرمایهگذاری زیادی میکنم. به همین خاطر کمی شبیه کشتن بخشی از خود یا خفه کردن یکی از فرزندان خود است». در واقع، این ارزش شوک بخشی از چیزی بود که سریال HBO را بسیار محبوب کرد، و مارتین این واقعیت را به وقایع تاریخی که الهامبخش اتفاقات این فصل و قسمت بودند نسبت میدهد و معتقد بود حقیقت ماجرا عجیب تر از داستان است.
با توجه به هیاهو و جنجالی که پیرامون این اپیزود وجود داشت، ارزش آن را دارد که به الهامات تاریخی مارتین برای چنین سرنوشت وحشیانه ای برای برخی از محبوب ترین شخصیت های بازی تاج و تخت بپردازیم. اولین مورد با عنوان کشتار گلنکو شناخته می شد، یک قتل عام دسته جمعی در قرن هفدهم در ارتفاعات اسکاتلند که طی آن ۳۰ نفر از اعضای قبیله مک دونالد از گلنکو قتل عام شدند. در آن روزها، قلمرو سلطنتی بریتانیا در مناطق اسکاتلند همیشه شاهد تغییر اتحادها و وفاداری ها بود، زیرا اسکاتلندیهای آن زمان غالباً با اربابان انگلیسی خود که از دور بر آن ها حکومت میکردند، مشکل داشتند.
حادثه تاریخی هولناکی که الهام بخش عروسی سرخ شد
در سال ۱۶۹۲، اعضای قبیله ژاکوبی های اسکاتلند، وفاداران کاتولیکی که امیدوار بودند جیمز دوم را به تاج و تخت بریتانیا بازگردانند و حاکمان پروتستان وقت، ویلیام و مری را سرنگون کنند، با سرنوشتی بی رحمانه مواجه شدند که بی شباهت به سرنوشت استارک ها در عروسی سرخ نبود. با وجود وفاداری دولت اسکاتلند به ویلیام و مری، چهار قبیله شورشی اسکاتلندی، از جمله مک دونالدها، در برابر پذیرش آن ها مقاومت می کردند. زمانی که آنها سرانجام پذیرفتند که به پادشاه ویلیام سوگند وفاداری بخورند، مهلت انجام این کار به تازگی به پایان رسیده بود، و زمانی که یک هنگ ارتش اسکاتلند مکدونالدها را در گلن کو ملاقات کرد، ویلیام به این نتیجه رسیده بود که مجازات همچنان ضروری است. هنگ ارتش اسکاتلند دستکم ۳۰ نفر از اعضای قبیله مک دونالد را پس از اینکه آنها را فریب داد تا فکر کنند وفاداری آنها توسط پادشاه پذیرفته شده است، به قتل رساند.
دیگر ماجرای الهامبخش عمده برای عروسی سرخ، اتفاقی موسوم به شام سیاه بود، ماجرای دیگری که ناشی از تغییر وفاداری اسکاتلندی ها به تاج و تخت انگلیس بود. در سال ۱۴۴۰، زمانی که پادشاه جیمز قبلی، جیمز دوم اسکاتلند، دو عضو قبیله داگلاس (در آن زمان برجستهترین خانواده در سرزمین های پست اسکاتلند) را در قلعه ادینبورگ به حضور پذیرفت، قصد او گمراهکننده بود. بر اساس روایت ها، هنگامی که دو عضو نوجوان قبیله داگلاس با پسر عموی خود، پادشاه جوان جیمز دوم، شام خوردند، یک سر گاو بریده شده که نماد مرگ بود، روی میز مقابل آنها کوبیده شد. از آنجایی که جیمز دوم اسکاتلند تنها ۱۰ سال داشت، نایبهای او از شورش قبیله داگلاس میترسیدند و تصمیم گرفتند پسران این خانواده را به قلعه هیل بکشانند، جایی که آنها به شکل صوری و ناعادلانه محاکمه شده و سپس گردن زده شدند. این یک اتفاق وحشیانه دیگر در تاریخ سرکوب قبایل اسکاتلندی توسط تاج و تخت انگلیس و الهام دیگری برای سکانس بسیار دراماتیک عروسی سرخ در سریال بازی تاج و تخت بود.