بلاکباسترها امروزه داستانهایی ارائه میکنند که آشنا بهنظر میرسند. فیلمهای پرخرج سعی میکنند که خلاقیت زیادی به خرج ندهند و به فرمولهای اثبات شده وفادار بمانند. با این وجود، آثاری هم وجود دارند که دقیقاً مسیر برعکس را رفتهاند و از این سنت تبعیت نمیکنند؛ فیلمهای بزرگی وجود دارند که بینندهی خود را کاملاً متحیر میسازند و برای فهم آنها میبایست بیش از یکبار فیلم را دید. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا نگاهی به این فیلمها داشته باشیم.
اگر فیلمی موفق شود که یک داستان پیچیده و مغزآبکن را به شکلی خوب به نمایش بگذارد، خیلی راحت میتواند در فرهنگ عامه قدرتمند ظاهر شود و از رقبایش پیشی بگیرد. در ادامه به معرفی لیستی از فیلمهای پیچیده میاندازیم که ذهن بینندگان را برای درک خود به چالش میکشند. تقریباً در هر سبکی آثار این مدلی وجود دارد؛ از فیلمهای علمی-تخیلی گرفته تا تریلرهای رازآلود، این فیلمها پر از پیچ و خم داستانی هستند و توانستهاند میراثی بزرگ بر جای بگذارند. برای درک فیلمهایی که در ادامه معرفی میشود، شاید میبایست چندین بار به تماشای آنها نشست.
Enter the Void
فیلم Enter the Void کار گسپار نوئه، کارگردان معروف و خلاقیست که همیشه با موضوعات اکستریم فیلمسازی میکند. این فیلم سفری بیش از حد سنگین و احتمالاً طاقتفرسا به دنیای پس از مرگ است که از نظر بصری زیباست و ایدههای پرمغزی در آن جریان دارد که برای بار اول دیدنش میتواند سنگین باشد. داستان دربارهی یک دلال مواد مخدر آمریکاییست که در توکیو زندگی میکند؛ او پس از یک معاملهی اشتباه خشونت را تجربه میکند و سپس راهی سفری به دنیای پس از مرگ میشود؛ دنیایی که شبیه به کلابهای شبانهی توکیو و نورهای نئونی آن است!
این فیلم را میتوان به مثابهی سفر سایکدلیک با اسید توصیف کرد! به احتمال زیاد Enter the Void را نمیشود برای بار اول درک و هضم کرد؛ این فیلم بیننده را به گردابی هیپنوتیزمکننده داخل میکند که بیش از هر چیز حیرتآور است. در حالی که کلیت فیلم ساده و قابل ارتباط میباشد اما شدت استفاده از استایل فیلم و ظرایفی که در گفتمانهای روحانی آن وجود دارد باعث میشود این فیلم را چندین بار دید تا بتوان کاملاً آن را فهمید.
Solaris
زمانی که دربارهی فیلمهای تفکربرانگیز صحبت میکنیم که نیاز است برای فهمیدن آنها چندین بازبینی را گذراند، احتمالاً هیچ فیلمسازی خبرهتر از آندری تارکوفسکی وجود ندارد! فیلم علمی تخیلی او یعنی Solaris در سال ۱۹۷۲ عرضه شد و داستان یک روانشناس را دنبال میکند که به فضا فرستاده میشود تا بفهمد چرا خدمهی یک ایستگاه فضایی همگی وارد اپیسودهایی از زوال ذهنی و احساسی شدهاند. پس از رفتن به آنجا، خود دکتر هم خیلی زود وارد اپیسودهای روانی مشابهی میشود!
این فیلم مثالی خاص از سینمای هنریست که در قالبی علمی تخیلی مضامین بسیار عمیقی از وضعیت بشری را مورد بررسی قرار میدهد. فیلم Solaris با اتمفسر بسیار گیرایی که دارد میتواند بینندگان را مبهوت خود کنند، حتی اگر از نظر روایی خیلیها در نگاه اول متوجه آن نشوند. گیرا، تفکربرانگیز، زیبا و پر از معما، این فیلم یک تجربهی دیداری بسیار خاص را فراهم میکند که برای دستیابی به عمق رازها و ایدههای آن باید بارها تماشایش کرد.
The Seventh Seal
این فیلم یکی از آثار مهم اینگمار برگمان است که در ظاهر ساده بهنظر میرسد اما عمیقاً پیچیده میباشد و میتواند هر بینندهای را به چالش بکشد. داستان دربارهی شوالیهایست که از جنگهای صلیبی بازگشته و در مسیرش با شخصیتی به نام مرگ ملاقات میکند؛ مرگ او را به شطرنج دعوت میکند؛ شطرنجی برای زنده ماندن! شوالیه که از نظر وجودی به بحران رسیده و ایمانش به دین مورد چالش قرار گرفته، مسابقه را به آرامی پیش میبرد و گاه آن را به تأخیر میاندازد. در طول این فیلم شاهد سفری به سوئد در قرون وسطا هستیم که شخصیتهای بسیاری در برابر پرسش اصل زندگانی قرار گرفتهاند.
برگمان نگاهی دقیق به مفاهیمی چون ایمان و فناپذیری دارد؛ شاید به همین دلیل است که فیلم The Seventh Seal پس از هفتاد سال هنوز هم تازه و قابل ارتباط است. اثری پر از مفاهیم فلسفی و پرسشهایی عمیق دربارهی زندگی و مرگ، درک آن در نگاه اول سخت است و شاید نیاز باشد چندین بار با دقت مورد بازبینی قرار بگیرد تا تماماً درک شود.
Blade Runner
ریدلی اسکات در این فیلم توانسته اوج ژانر علمی تخیلی را به نمایش بگذارد و این موفقیت نه فقط بخاطر داستان بلکه بخاطر زیبایی بصری و هنری Blade Runner است. داستان در آیندهی دیستوپیایی رخ میدهد که رباتهای شبهانسان در سیارههای استعمار شده خارج از زمین مشغول به کار هستند و شخصیتی به نام ریک دکارد را دنبال میکنیم که یک بلید رانر محسوب میشود. بلید رانرها افسرهای پلیسی هستند که وظیفهشان روبرو شدن با جرائم مربوط به رباتهاست. دکارد نیز مأموریت دارد گروهی از اندرویدهای شورشی که به زمین برگشتهاند را دستگیر کند.
این فیلم به همان اندازه که بر روی شخصیت اصلی تمرکز دارد، به رباتها هم میپردازد و نشان میدهد که خواست آنها برای مدت زمان زندگی بیشتر و رفاه بهتر به همان اندازه موضوعیت دارد. در حالی که داستان کلی Blade Runner را در همان اولین مشاهده میتوان متوجه شد، اما دوباره دیدن آن مطمئناً میتواند تجربهای روشناییبخش باشد، چرا که این فیلم پر از جزئیات عمیق و فلسفیست و بیننده را به تفکر دربارهی مسائل مهم وجودی دعوت میکند.
Vertigo
آلفرد هیچکاک را به عنوان استاد سینمای تعلیق میشناسیم. او با نبوغ خود موفق شده فیلمهای پیچیدهی متعددی بسازد که شخصیتها در وضعیتهای روانی بغرنجی قرار دارند و باید با مسئلهای پر از تنش روبرو بشوند. سینمای او ساده و شستهرُفته است، به همین دلیل خیلی از آثارش را با همان تماشای اول میتوان به خوبی متوجه شد. با این حال شاید فیلم Vertigo یک استثنا باشد؛ این فیلم کلاسیک مضامینی چون خیانت، فریب، از دست دادن و مرگ را به شکلی درهمتنیده به نمایش میگذارد که دیدن دوبارهاش را واجب میکند!
داستان دربارهی یک بازجوی شخصی به نام اسکاتی فرگوسن است که به درخواست یک آشنای قدیمی، زنی را مورد تعقیب و آنالیز قرار میدهد. رفتار عجیب این زن، باعث شیفتگی اسکاتی میشود و سپس داستانی پیچیده از رمنس، ترس و رازآلودگی را با مضامین عمیق روانشناختی شاهد هستیم. این فیلم را میتوان یکی از برترین و عمیقترین فیلمهای هیچکاک به حساب آورد.
Cloud Atlas
واچووسکیها به خاطر آثار پیچیدهی خود معروف هستند. فیلم Cloud Atlas شاید به اندازهای که لایقش بود ستوده نشد، اما یکی از بهترین کارهای این دو نفر محسوب میشود. این فیلم اقتباسی از رمان دیوید میچل با همین نام است و داستان شش شخصیت در دوران تاریخی متفاوتی را دنبال میکند. این افراد با وجود تفاوتهای مکانی و زمانی با یکدیگر ارتباط روحی دارند.
برای هر کدام از این شش داستان از بازیگران مشابه استفاده شده است و نقشهای مثبت و منفی همگی با هم قاطی شدهاند؛ این فیلم اصلاً سعی در ساده کردن خودش برای بینندگان نداشت. سکانسهای فیلم بدون مقدمهسازی خاصی به یکباره از جزایر اقیانوس آرام در قرن نوزده به دنیای امروز میروند یا سپس به آیندهای دور جهش میزنیم که جامعهی بشری در حال سقوط است. این فیلم در دید منتقدان باعث ایجاد دو دستگی شد؛ برخی آن را بهخاطر مقیاس بلندپروازانهاش ستودند، در حالی که دیگران آن را زیادی و بیش از حد پیچیده تصور کردند. مطمئناً حق با هر دوی آنهاست!
Donnie Darko
فیلم Donnie Darko دیگر تبدیل به یک اثر کلاسیک شده است؛ این فیلم علمی تخیلی تعلیقآمیز که مضامین روانشناختی دارد داستان سفر شخصیتی با همین نام را دنبال میکند. یک تینایجر با مشکلات روانی که در حومهی شهر سکونت دارد. او خوابهایی عجیب میبیند که در آن خرگوش عظیمی به نام فرانک در مرکزیت آنهاست. دونی دستوراتی که از فرانک میشنود را دنبال میکند و این دستورها به اتفاقاتی عجیب و ناجور ختم میشوند. او به مرور میفهمد که شاید در یک واقعیت جایگزین در حال زندگیست و ویژنهای او نشانههایی از یک فاجعهی ناگزیر هستند.
این فیلم بسیار ستوده شد و منتقدان آن را بخاطر داشتن داستان تفکربرانگیز و جستجوی مضامینی چون سفر در زمان و جهانهای موازی، پسندیدند. با اتمسفر گیرا و روایت شمردهای که این فیلم دارد هر بینندهای به آن جذب خواهد شد و احساس ترس از ناشناخته خواهد داشت. پلات غیرخطی دونی دارکو و پایانبندی آن باعث میشود که در ردهی پیچیدهترین فیلمهایی قرار بگیرد که باید آنها را برای چند بار دید.
Inception
فیلم Inception در میان آثار کریستوفر نولان خاص است و یکی از محبوبترینهای او محسوب میشود. این فیلم داستان فردی به نام دام کاب را روایت میکند؛ دزدی با استعداد که برای رهایی خودش باید غیرممکن را ممکن کند. او میبایست یک ایده را از طریق دسترسی به آگاهی فردی دیگر، در او نهادینه کند. کاب و گروهش برای رسیدن به این هدف، قصد دارند که به رویاهای هدفشان دسترسی پیدا کنند و برای این کار از جدیدترین تکنولوژیها بهره میبرند. همینطور که با این شخصیتها و ورود آنها به اعماق روان هدف، همراه میشویم متوجه میشویم که آنها در اینجا میبایست با گناهان و بدبختیهای خودشان هم روبرو بشوند.
این فیلم خیلی زود تبدیل به یک موفقیت کامل شد و آن را مدیون سکانسهای اکشن جذابش، خاص بودن و پیچیدگی پلاتش است. جلوههای ویژه و طراحی صدا هم شگفتانگیز است و به خوبی با دیگر اجزای فیلم هماهنگی دارد. برای درک ابعادی که فیلم تلقین در بطن خود دارد، باید آن را چندین بار دید؛ ذات واقعیت و قدرت ذهن، منطق رویاها و… همگی با روایتی غیرخطی به نمایش گذاشته شدهاند که برای یک بار دیدن مسلماً سنگین است.
Synecdoche, New York
اولین فیلمی که چارلی کافمن در رزومهی خود به کارگردانی پرداخت و قدرت داستانسرایی مبهم خود را در آن به نمایش کشاند، فیلم Synechdoche, New York بود که میتوان آن را تنها به صورت تماماً سورئال تعریف کرد. این فیلم برای کسانی که دوست دارند با محتوای زیادی هنگام تماشا روبرو شوند، بسیار مناسب است. داستان دربارهی یک کارگردان تئاتر با بازی فیلیپ سیمور هافمن میباشد که از گروهی از بازیگران میخواهد که در یک نسخهی جایگزین و تئاتری نیویورک سیتی ایفای نقش کنند.
هافمن و عملکرد او در این فیلم میدرخشد و در کنار دیگر بازیگران، کمک کرده تا بیننده به چنین فضای سورئال و پلات غیرطبیعی آن وارد شود. نهایتاً باید گفت که این فیلم را میتوان چندین بار دید تا بتوان به معنای درونی آن پی برد.
Jacob’s Ladder
این فیلم سفری تراژیک و ترسناک به ذهن مختل مردیست که دارد انحطاط ذهنی تجربه میکند؛ بطور کلی Jacob’s Ladder را میتوان یک تجربهی تکاندهنده نامید. داستان دربارهی یکی از پیشکسوتان جنگ ویتنام به نام جیکوب سینگر است که به مرور ارتباطش با واقعیت را از دست میدهد؛ او وارد توهم، فلشبک و تجارب گذشتهاش میشود؛ تجاربی که شامل جنگ، خاطرات فرزند مردهاش و ازدواج اولش میشود.
این داستان پارانوید و ترسناک قابلیت این را دارد که ذهن بیننده را مدتها درگیر خود کند و آن را میتوان به قدرتش برای ارتباط با تجارب جیکوب ربط داد. برای فهمیدن این فیلم اعصابخردکن روانشناختی باید آن را چندین بار ببینید. با این وجود آنقدر کریپی و تکاندهنده است که شاید خیلیها همان دفعهی اول هم نتوانند، تمامش کنند.
Hidden
میشل هانکه کارگردان اتریشیست که اصلاً با ساختن فیلمهای درگیرکننده دراماتیک که میتوانند بینندگان خود را مختل کنند، غریبه نیست. او در سال ۲۰۰۵ یک فیلم به زبان فرانسوی با نام Hidden ساخت که از بهترین کارهایش محسوب میشود. این فیلم رازآلود و پر از تعلیق، دربارهی یک خانوادهی پاریسی میباشد که توسط یک فرد مهاجم ناشناس مورد حملهی ذهنی قرار میگیرد؛ او ویدیوهایی برای آنها ضبط میکند و روی ایوان قرار میدهد که گاه نقاشیهای تکاندهنده نیز در کنارشان است.
این فیلم بینندگان را به روبرو شدن با ترسهایش سوق میدهد؛ با اتمسفر سنگین و ترسناک، عذابهای روانی و مضامین فلسفی در پس زمینه، این فیلم برای فهمیده شدن نیازمند توجه کامل بینندهی خود میباشد و به همین دلیل میبایست آن را بارها مشاهده کرد!
Shutter Island
چهارمین همکاری بین مارتین اسکورسیزی و لئوناردو دیکاپریو، باعث بوجود آمدن یک اثر تعلیقآمیز رازآلود پیچیده شده است که یکی از به یاد ماندنیترین پلاتتوییستها را هم دارد. در این فیلم تدی دنیلز به بیمارستان روانی در یک جزیرهی دورافتاده سر میزند تا گم شدن یک بیمار را مورد بررسی قرار بدهد؛ کسی که او باور دارد مقصر اصلی مرگ همسرش نیز هست. با این حال، پیدا کردن مدرک برای اثبات این ادعا، بسیار سخت است.
فیلم Shutter Island واقعاً جذاب است و با داشتن یک اتمسفر غنی که اجازهی ابراز به ترس و تنش میدهد و بازیگران همگی در آن میدرخشند. برای فهمیدن پایان ماندگار این فیلم که متوجه نمیشویم دقیقاً چه کسی زندانی گمشده است، میبایست فیلم را دوباره نگاه کنید تا به عمق آن دست پیدا کنیم.
8 ½
فدریکو فلینی، فیلمساز ایتالیایی یکی از تأثیرگذارترین کارگردانهای تاریخ سینماست و فیلم 8 ½ هم یکی از ماندگارترین فیلمهاییست که سینمای اروپا به خود دیده است. این فیلم یکی از شاهکارهای تفکربرانگیز سینماست که داستان کارگردانی به نام گایدو آنسلمی را دنبال میکند؛ او در وضعیتی پیچیده میان واقعیت پر زرق و برقش، خاطرات رویاگونهاش و خواستههای عجیبش قرار دارد و در تلاش است تا یک منبع الهام برای ساختن فیلم جدیدش پیدا کند.
محتوای فیلم زیاد و سنگین است و به همین دلیل بینندگان عادی به احتمال زیاد نمیتوانند آن را با یکبار دیدن هضم کنند؛ استایل کار و سینماتوگرافی دیدنی جیانی دی ونانزو، تماشای آن را برای بارها دیدن هم ساده میکند. نه تنها این فیلم آدم را به فکر فرو میبرد، بلکه یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای ساخته شده تا به امروز است که بر خیلی از فیلمهای دیگر پس از خود اثر گذاشت.
Waking Life
این انیمیشن ساخته شده توسط ریچارد لینکلیتر به سبک روتوسکوپی، داستان مرد جوانی را به نمایش میگذارد که با دیگر شخصیتها به گفتگو میپردازد و در وضعیتی رویاگونه ایدههای فلسفی، سیاسی و وجودی را مورد بررسی خود قرار میدهد. این فیلم مضامینی چون ذات واقعیت، ارادهی فردی، هویت و وضعیت بشری را در خود گنجانده است.
Waking Life به لطف سبک خاص خود اتمسفری بینظیر ایجاد کرده است که باعث ایجاد احساس عدم واقعیت میشود که با مضامین وجودگرایانهی آن کاملاً تطابق دارد و تجربهای سنگین ایجاد کرده که برای فهم آن میبایست چند بار دیده شود!
Memento
فیلم Memento فیلمی بود که کریستوفر نولان را به عنوان یکی از کارگردانهای خلاق به هالیوود معرفی کرد و راه موفقیتاش را هموار کرد. این فیلم با روایتی پیچیده اما در عین حال جذاب توانست تجربهای ایجاد کند که در واقع سنگ بنای سبک نولان در آثار بعدیاش هم محسوب میشود. این فیلم که بر محوریت انتقام فردی به نام لنرد شلبی ساخته شده است، با روایت برعکس از انتها به ابتدا میرود و در این مسیر پرده از قتل همسرش برداشته میشود. این فیلم نمود سبک کریستوفر نولان است و با بازی کردن با زمان و فیلمنامهای دقیق، اثری پیچیده است که میتوان بارها به تماشایش نشست و هر بار نکتهای جدید متوجه شد.
The Sixth Sense
این فیلم احتمالاً یکی از چالشبرانگیزترین پلاتها در تاریخ سینما را دارد؛ درامایی جذاب دربارهی کودکی به نام هیلی جوئل اوسمنت که مردگان را ملاقات کرد. پایانبندی فیلم The Sixth Sense به صورتی بود که شیامالان را به عنوان یکی از استاتید پلات توئیست به سینما معرفی کرد و بینندگان را مجبور به بازبینی دوباره این فیلم نمود.
افرادی که در سینما ماهر هستند، میگویند برای سنجش یک توییست خوب، زمانی که فیلم را دوباره میبینید خود نشانهها با شما سخن میگویند و راهنماییتان میکنند. این فیلم از این قاعده مسثتنی نیست و زمانی که بار دوم آن را مشاهده میکنید همه چیز رنگ و بوی متفاوتی به خود میگیرد.
The Fountain
احتمالاً عجیبترین و شگفتانگیزترین فیلم ساخته شده توسط درن ارونوفسکی همین The Fountain باشد که تلاشی بلندپروازانه برای نمایش عشق میباشد و در به چالش کشیدن بینندگانش ذرهای تعلل نمیکند. داستان دربارهی سه شخصیت است که در آنها تمهای مشابهی دنبال میشود؛ یک دانشمند مدرن که به سختی در تلاش میباشد تا راهی برای درمان تومور ذهن همسرش پیدا کند، یک فرد ماجراجوی اسپانیایی که به دنبال چشمهی جوانی میگردد و مسافری در آینده که در حال مراقبت از یک مسیر درختیست که به قلب یک ستارهی در حال مرگ منتهی میشود.
با وجود اینکه منتقدان آنقدرها این فیلم را تحویل نگرفتند ولی توانست تبدیل به یک اثر کالت کلاسیک شود. از مهمترین نکات The Fountain استعارهها و سمبلهاییست که به کار میبرد تا داستانسرایی موثر داشته باشد. در حالی که شاید دو بار دیدن هم برای درک کلی فیلم کافی نباشد، اما با هر بار مشاهده میتوان فهمید که مأموریت یافتن زندگی ابدی نزدیکتر و نزدیکتر میشود.
Arrival
دنیس ویلنوو با ساختن چندین فیلم یکی از افراد مهم سبک علمی تخیلی در حال حاضر محسوب میشود؛ چرا که قادر به ساختن چندین فیلم جذاب در این سبک در سالهای اخیر بوده است. فیلم Arrival نقطهای بود که سبک کاری او تا حدی تغییر کرد و عمیقاً تمرکزش را بر روی آثار علمی تخیلی برد. در این فیلم ایمی آدامز در نقش یک پروفسور زبانشناسی ظاهر شده است که وظیفه دارد تا با سازههای بیگانه که بر روی زمین سر و کلهشان پیدا شده ارتباط برقرار کند. با دیدن این فیلم برای اولین بار میتوان متوجه شد که ذات خاطرات افراد به یکباره چیز دیگریست، اما برای درک کامل آن مشخصاً نیازمند تماشای دوباره است.
Pulp Fiction
اگر تارانتیو توانست با فیلم Reservoir Dogs خودش را به همگان معرفی کند، در فیلم Pulp Fiction بود که کاملاً متوجه شدیم با یک کارگردان و داستانسرای بزرگ روبرو هستیم. این فیلم یک درامای جنایی و کمدی بود که چندین شخصیت و داستان که با هم ارتباط داشتند را در دنیای زیرزمینی لس آنجلس به تصویر میکشید.
با جهش و جابجایی بین شخصیتها و تصاویر شدیداً خشن که محشر و خندهدار هم گاهی هستند، داستان محتوای زیادی را برای بینندگان به تصویر میکشد. فیلم پالپ فیکشن با روایت منقطع خود، زمان را عقب و جلو میکند و دیدن آن برای چندین بار از واجبات است! مطمئن باشید نگاهی که هنگام یکبار دیدن این فیلم دارید با زمانی که فیلم را برای بار دوم و سوم دیدید، متفاوت خواهد بود.
2001: A Space Odyssey
شاهکار جاودانهی استنلی کوبریک یعنی 2001: A Space Odyssey نه تنها در تاریخ سینما ماندگار است، بلکه یکی از پر مباحثهترین فیلمهای ساخته شده نیز هست. پس از نشان دادن اولین قدمهای انسان در فرگشت و رمز و رازهای آن، شاهد یک مأموریت به ماه هستیم. همچنین مهمترین بخش آن سفینهی بدنام Hal 9000 میباشد که خدمهی آن برای کشف ژوپیتر به فضا سفر میکنند. با وجود واکنشهای متفاوت هنگام عرضه، این فیلم توانست به جایگاهی قابل احترام دست پیدا کند و هنوز هم در فضاهای سینمایی از آثار مهم قابل گفتگو میباشد. همانند دیگر آثار کوبریک این فیلم سوالهای متعددی میپرسد و جوابهای کمی میدهد؛ نتیجهی به دست آمده یک سفر بسیار جذاب در فضاست که لایق نامش میباشد: ادیسهی فضایی.
جمع بندی
فیلمهای پیچیده یکی از جذابیتهای سینما هستند. گاهی اوقات برخی فیلمها آنقدر خوشساخت هستند و آنقدر با مسائل مهم و فلسفی درگیر میشوند که بیننده راهی جز حیرتزده شدن ندارد. در طول فهرستی که خواندید سعی کردیم ۲۰ تا از فیلمهای پیچیده که ذهن بیننده را به چالش میکشند معرفی کنیم. نظر شما چیست؟ کدامیک از این فیلمها را دیدهاید؟ کدامیک شما را عمیقاً به چالش کشیدهاند؟