ویجیاتو نوشت؛ آیا میدانید «سندرم استکهلم» چیست و بهترین فیلمهای مبتلا به سندرم استکهلم کدامند؟! با ویجیاتو همراه باشید تا با تمام آن چیزی که در مورد این عاشقانه عجیب و غریب نیاز دارید، آشنا شوید.
سندرم استکهلم جدا از اینکه یک پدیده روانشناختی بحث برانگیز است، منبع الهام بسیاری از فیلمها نیز هست. این مقاله شما را با آنچه سندرم استکهلم نامیده میشود و نحوه نمایش و جذابیت آن بر روی پرده نقرهای سینما آشنا میکند، بنابراین به سمت پایین پیمایش کنید!
«سندرم استکهلم» چیست؟ سندرم استکهلم یک دگرگونی روانی است؛ زمانی که فردی ربوده میشود و با وجود نداشتن رابطه قبلی و خطری که اسیر متحمل میشود، شروع به همدردی و اتحاد با اسیرکننده خود میکند، در این زمان چنین سندرمی شکل میگیرد. در واقع سندرم استکهلم یک وضعیت روانی است که عمدتاً در موقعیتهای گروگانگیری رخ میدهد که در آن قربانی و متجاوز باهم دیگر پیوند عاطفی غیرقابل توضیحی را ایجاد میکنند.
این سندرم به دلیل سرقت از بانک در استکهلم سوئد در سال 1973، زمانی که مردی به نام یان-اریک اولسون، چهار کارمند را ربود تا خواستار آزادی دوستش شود، به سندرم استکهلم معروف شد. اما نکته این گروگانگیری آن بود که هر چهار نفر از اسرا پس از 6 روز به دست گروگانگیر آزاد شدند اما همه آنها از شهادت علیه او در دادگاه خودداری کردند و حتی برای حمایت از آن فرد و همراهانش پول جمع آوری کردند. با گذشت چیزی نزدیک به 50 سال از این پرونده، سندرم استکهلم همچنان موضوعی قابل بحث در میان روانشناسان است، زیرا آن را یک پدیده روانشناختی غیرمنطقی میدانند. در اینجا لیستی از 10 فیلم معروف مبتلا به سندرم استکهلم وجود دارد که نمیتوانید تماشای آنها را از دست بدهید.
«Highway»
این جواهر بالیوودی برای عاشقان سینمای هند نیازی به معرفی ندارد. رندیپ هودا و آلیا بات در این فیلم به کارگردانی «امتیاز علی» نه تنها با اجرای خود، بلکه با روایتی تلخ و غم انگیز، تماشاگران را مجذوب خود کردند. فیلم با ربوده شدن ویرا (آلیا) توسط یک گانگستر محلی مهابیر (رندیپ) در خلال یک شب بیرون رفتن با همسر آیندهاش شروع میشود. ویرا تمام تلاشش را میکند تا فرار کند اما نقشههایش نقش بر آب میشود. و هنگامی که او واقعاً نه تنها فرصتی برای فرار، بلکه به دام انداختن مهابیر را به دست میآورد، به شکل عجیبی به آن عمل نمیکند و اقدامات خود را زیر سوال میبرد.
با پیشروی روایت، ویرا در همراهی مهابیر آرامش مییابد و از زندگی کم عمقی که در غیر این صورت میتوانست انجام دهد، رهایی مییابد. زمانی که ویرا رازی دلخراش از دوران کودکی خود را فاش میکند، مهابیر در سکوت در آنجا حضور دارد و به او آرامش میدهد. اما اوج پایانی فیلم باعث میشود که برای سرنوشت ویرا و مهابیر به اندازه یک سطل گریه کنید. بالیوود ممکن است با موفقیت یک یا تعداد زیادی فیلم درباره سندرم استکهلم بسازد، اما این تنها فیلمی است که من میشناسم و از نظر سینمایی زیبا میدانم.
«Beauty and the Beast»
این فیلم فیلم فانتزی و عاشقانه در نگاهی سطحی، ممکن است شبیه یک افسانه معمولی کودکانه به نظر برسد، اما در سطح عمیقتر، یکی از بهترین فیلمهای با موضوع سندروم استکهلم است. بل، یک دختر روستایی ساده و سرخوش، زمانی که پدرش توسط یک جانور خونسرد ربوده میشود، راه یافتن پدرش را میگیرد. بعداً مشخص میشود که این جانور شاهزاده نفرین شدهای است که منتظر عشق واقعی خود است تا او و تمام کارکنان قصرش را از یک طلسم آزاد کند.
پس از گیر افتادن بل در قصر، با گذراندن زمان بیشتری در آن مکان، او متوجه میشود که جانور روح نرمی است که مشتاق عشق و مراقبت است. به زودی، دختر مضطرب ما به دنبال اسیر کنندهاش راه میافتد و او را همراهی میکند. در این لایو اکشن، اما واتسون با دن استیونز که نقش این جانور را تا حد کمال خوب بازی میکند، جای بل را میگیرد. انیمیشن اورجینال این اثر به نام «دیو و دلبر» که در سال 1991 به نمایش درآمد نیز با چنین محتوایی گزینهای عالی برای تماشا است.
«V For Vendetta»
فیلم «V for Vendetta» نه تنها بهعنوان معیاری در فیلمهای هیجانانگیز سیاسی در نظر گرفته میشود، بلکه یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از متون ادبی است که من با آن مواجه شدهام. این فیلم با یک دوره دیستوپیایی بریتانیایی در پسزمینه، یکی از پیچیدهترین اختلالات روانشناختی را به نمایش میگذارد، به گونهای که درک اینکه چرا ایوی شروع به دفاع از روشهای وب میکند برای ما سخت نیست. در بریتانیای دیستوپیایی با یک «حکومت توتالیتر»، یک مراقب نقابدار از تاکتیکهای تروریستی استفاده میکند تا دولت حاکم را به سقوط بکشاند تا یک دولت جدید، یا همان دولتی غیرفاسد تشکیل شود.
این فیلم با بازی ایوی (ناتالی پورتمن) در نقش قربانی آسیب دیده و وی (هوگو ویوینگ) ضدقهرمان، موضوع سندروم استکهلم را تا حد کمال بازی میکند. شخصیت وی، ایوی را پس از نجات او از دست پلیس تحت کنترل دولت، اسیر نگه میدارد. در این بین او به عنوان اسیرکننده قصد دارد به ایوی بیاموزد که بدون ترس زندگی کند. هنگامی که ایوی حقیقت پشت وی را میفهمد، به میل خودش در آخرین مأموریت او به این شخصیت نقابدار میپیوندد و به آرامی عاشق او میشود. در انتها، وی مشعلدار یک انقلاب جدید و ایوی، مجری آن میشود.
«Out of Sight»
این کمدی جنایی با بازی جورج کلونی فوق ستاره هالیوود در نقش یک سارق بانک (جک فولی) و جنیفر لوپز خواننده-بازیگر در نقش مارشال ایالات متحده (کارن سیسکو)، اثری با رویکرد اکشن جنایی است که به نسبت دیگر آثار این لیست، کمی کمتر با ذهن شما بازی میکند. جک پس از فرار از زندان، دوباره از دوستش کمک میگیرد تا از یک زندانی ثروتمند سابق که مخفیانه الماسهای تراش نخورده دارد، سرقت کند. با این حال، مانند بسیاری از فیلمهای سرقتی که بدون گروگان و گروگانگیر ناقص هستند، این یکی نیز چنین محتوایی دارد.
اما گروگان کسی نیست جز شخص مارشال ایالات متحده؛ اما یک شب عاشقانه با کارن زندگی و ماموریت جک را پیچیده میکند. در ادامه داستان کارن یک نقطه نرم برای دزد خوش تیپ ایجاد میکند و در پایان، به نوعی از فکر اینکه دوباره با او متحد شود خوشحال میشود.
«A Perfect World»
با حضور بزرگان هالیوودی مانند کوین کاستنر، کلینت ایستوود، و لورا درن، این داستان دلخراش دیگری است که بهطور بینقص سندرم استکهلم را به تصویر میکشد. کاستنر، یک محکوم فراری (بوچ) به همراه پیو، یک محکوم دیگر برای فرار از دست مقامات وارد خانهای میشوند در آن یک مادر مجرد و سه فرزند از حضور آنها دچار شوک و وحشت شدهاند. این دو با گروگان گیری یکی از پسرها به نام فیلیپ 11 ساله فرار میکنند. پس از اینکه پیو سعی میکند به فیلیپ آسیب برساند، بوچ او را میکشد و با پسر جوان به سمت بزرگراه تگزاس حرکت میکند تا از دست پلیس فرار کند.
زمان با هم بودن آنها به فیلیپ کمک میکند تا آزادی را تجربه کرده و از زندگی جدیدی که بوچ به او اجازه میدهد تجربه کند لذت ببرد. بوچ برای او مانند یک شخصیت پدری میشود، نقشی که محکوم از ایفای آن خوشحال است. با این حال، فیلم افسانهای نیست و فیلیپ قربانی سندرم استکهلم ما میشود، با اوج دلخراشی که اشک شما را رها نمیکند. ایستوود با کارگردانی عالی خود، به طرز ماهرانهای فرآیندهای عاطفی در ذهن یک کودک کوچک را در زمان استرس شدید نشان داد و اینکه چگونه کمی مهربانی و درک باعث شد که پسر با آدم ربا دوست شود و او چقدر حاضر است به بوچ کمک کند تا به آلاسکا فرار کنند.
«The Transporter»
در این فیلم اکشن خوشساخت به کارگردانی لوئیز لتریه فرانسوی، جیسون استاتهام در نقش یک ترانسپورتر یا مامور انتقال به نام فرانک مارتین، با یک کت و شلوار مشکی اتو کشیده که با تحویل بستهها برای مشتریانش درآمد کسب میکند، به ایفای نقش میپردازد. اما زندگی این فرد وقتی یکی از قوانین خود را زیر پا میگذارد تغییر غیرمنتظرهای پیدا میکند.
اما این قانون چیست؟! قانون این است که تحت هیچ شرایطی «هرگز بسته را باز نکنید». اما بسته باز شده در این مورد، اتفاقاً یک دختر ربوده شده است که شخصیت فرانک یا همان راننده بعداً او را نجات میدهد و با همان موضوع سندرم استکهلم به او علاقهمند میشود. با این حال، هنگامی که دختر یک افشاگری شگفت انگیز در مورد گذشته خود میکند، مامور انتقال مجبور میشود اقدامات خود را زیر سوال ببرد، و وارد یک بازی مرگ و زندگی با قاچاقچیان انسان شود.
«Stockholm»
فیلم «استکهلم» به معنای واقعی کلمه درباره سندرم استکهلم و شروع این ماجرای عجیب است. در واقع، این فیلم بر اساس شکلگیری ماجرای واقعی یک پرونده آدم ربایی در استکهلم در سال 1973 است، زمانی که گروگانگیر شروع به ایجاد پیوند عجیبی با یکی از کارمندان زنی کرد که میزبان یا همان قربانی او بود. با توجه به آنچه پیرامون این ماجرا خواندهام، میتوانم بگویم این اثر بازگویی نسبتاً دقیق و جالبی از ماجرای سرقت/گروگان گیری بانک استکهلم در سال 1973 است، اگرچه آشکارا برای تبدیل شدن به یک فیلم دراماتیزه شده است.
به نظر میرسد در دل این ماجرا و بر مبنای داستان درون این فیلم، گروگانها تا حدودی بیشتر از دولت و پلیس به سلامتی خود از سوی ربایندگان اعتماد داشتند. بنابراین اولین حادثه مورد بحث ما درباره ابراز همدردی گروگانها با اسیرکنندگانشان این گونه شکل گرفته است. جالب است بدانید هر دو سارق پس از گذراندن دوران محکومیت خود یا جلسات دادگاه، به شکل جزئی به سابقه جرم و جنایت خود ادامه دادند. داستان این فیلم سرگرم کننده و جذاب است، و باید بگویم که من بیشتر تحت تاثیر اعمال و احساسات شخصیتهای درگیر گروگانگیری بودم.
«King Kong»
حماسی ترین تحقق این سندرم در داستان یک میمون غول پیکر از جزیره جمجمه به نمایش گذاشته شد که عجیب نیست؛ چرا که این فیلم توسط پیتر جکسون کارگردانی شده است. داستان این اثر ماجراجویی اکشن در دهه 1930 و در دوران رکود بزرگ در نیویورک رخ میدهد. فیلمساز کارل دنهام (جک بلک) میخواهد فیلم ماجراجویی رویایی خود را کارگردانی کند و با گروهش از جمله بازیگر بیکار آن درو (نائومی واتس) و مسافر فیلمنامهنویس جک دریسکول (آدرین برودی) سفر خود را در یک کشتی کوچک به سمت جزیره مرموز جمجه آغاز میکند.
با رسیدن به جزیره، در همانجا متوجه میشوند که در آن مکان، قبایل بدوی زندگی میکنند و به یک گوریل غول پیکر ادای احترام میکنند. اما شخصیت «آن» قربانی بعدی است که ربوده میشود و خدمه یک ماموریت نجات را آغاز میکنند، اما متوجه میشوند که جزیره جمجمه در زمان گذشته به دام افتاده است و دایناسورها در آن زندگی میکنند. در همین حین، آن و کینگ کونگ رابطهای برقرار میکنند که آرام آرام به سندرم استکهلم تبدیل میشود. شخصیت واتس شروع به ایجاد همدردی و درک برای گروگانگیر خارقالعادهاش میکند. در واقع او سعی میکند کینگ کونگ را انسانی کند و نیات او را بخواند.
همچنین میتوان گفت که این رابطه یک تنوع فرهنگی خاص از عشق اسطورهای بین زیبایی و جانور است (چیزی شبیه به دیو و دلبر). عشقی مملو از ناامنی، ترس از سوء استفاده، و انسانی ترین آنها ترس از ناشناختهها. آنچه شایان ذکر است این است که این رابطه غیرمعمول منجر به از بین رفتن اسیرکننده شد، زیرا در نهایت او قربانی یک عشق عجیب شد.
«Three Days of Condor»
با گذشت سالها، این فیلم سیدنی پولاک به یک تصویر جاسوسی نمادین تبدیل شد. فیلم داستان جو ترنر (رابرت ردفورد)، کارمند یک سازمان اطلاعاتی کوچک را روایت میکند. کارمندان این آژانس بیشتر با خالهای کتاب اشتراک دارند تا با ماموران مخفی واقعی. اما یک روز، ترنر پس از استراحت کوتاه ناهار به دفتر خود باز میگردد، اما متوجه میشود که همه همکارانش به قتل رسیدهاند. او بلافاصله به سرپرستان خود اطلاع میدهد، اما به جای دریافت کمک، متوجه میشود که میخواهند او را نیز حذف کنند. او ناامید و تنها، کتی هیل (فی داناوی)، زنی را که به طور تصادفی با او آشنا شده بود، میرباید. ترنر از او میخواهد که به او کمک کند تا با یک حریف قدرتمند مبارزه کند.
با این تفاسیر رابطه عجیب بین آنها دارای ویژگیهای سندرم استکهلم است، جایی که ترس از مرگ به شیفتگی و شهوت نسبت به عامل ادعایی تبدیل میشود. این رابطه به سرعت نوشته و تفسیر شده و بنابراین کمتر از حد انتظار ظریف است، اما به شیوهای جالب نشان میدهد که چگونه نقشهای غیرعادی را هم گروگان و هم آدم ربا میتوانند به عهده بگیرند.
«Dog Day Afternoon»
در این فیلم افسانهای سیدنی لومت، دو کهنه سرباز بیکار جنگ ویتنام تصمیم به سرقت از یک بانک نیویورک میگیرند و در این کار بدشانسی میآورند. یکی از شرکا در آخرین لحظه کنار میکشد، صندوقها تقریباً خالی است و پلیسها ظاهر میشوند. سانی (آل پاچینو) و سال (جان کازال) برای رهایی از این موقعیت خاص، گروگان میگیرند و مذاکرات را آغاز میکنند. در یک رخداد عجیب، وجود استرس، آدم ربایان و کارمندان بانک ربوده شده را متحد میکند و یک پیوند واضح و غیرعادی بین آنها شکل میگیرد. مذاکرات با پلیس شروع میشود و سانی کاریزماتیک آنها را به یک نمایش رسانهای تبدیل میکند.
این نمونه شبیه ترین مدل به ماجرای سرقت واقعی استکهلم در سال 1973 است. فیلم به وضوح شرایطی را که میتواند در آن سندرم استکهلم متولد شود و معنای موقعیتهای بحرانی را به شکلی تماشایی نشان میدهد. در این اثر، به بازی جان کازال بیشتر توجه کنید؛ چرا که او توانست بار عاطفی شخصیت خود را به تماشاگران نشان دهد.
نتیجهگیری از موضوع «سندرم استکهلم» در چارچوب روایت سینمایی: محبوب ترین فیلمهای مبتلا به سندرم استکهلم را به شما معرفی کردیم؛ اما توجه داشته باشید مهم نیست که شکلگیری این مشکل روانی در ساختار به چه علت باشد، سندرم استکهلم بدون شک موضوع جالبی است که فیلمهای زیادی از جنایی تا عاشقانه و اکشن با تمرکز روی آن ساخته شده است. یکی از بسیاری از آرزوهای سینما، فرآیند بررسی ایجاد پیوندهای روانی بین شخصیتهای یک فیلم است.
شایان ذکر است که این نه تنها هدف فیلمهای واقع گرایانه یا روانشناختی است، بلکه هر فیلمی که میخواهد صادقانه روابط بین فردی را نشان دهد، باید انتخابهای اغلب بحث برانگیز را توجیه کند و انواع مختلفی از روابط را برای مخاطب به ارمغان بیاورد. بنابراین، جالب ترین و همچنین بحث برانگیزترین، موضوعی که احساسات دوسوگرایانه زیادی را برمیانگیزد، همین رابطه روانی عجیب به نام سندرم استکهلم است.