راهنماتو - تجربیات دوران کودکی ما تأثیرات عمیقی بر زندگی بزرگسالیمان میگذارند، بهویژه وقتی پای محبت فیزیکی به میان میآید. کسانی که در دوران کودکی به ندرت در آغوش گرفته یا نوازش شدهاند، اغلب در بزرگسالی رفتارها و خصلتهای خاصی از خود نشان میدهند.
به گزارش راهنماتو، روانشناسی دیدگاههای جالبی درباره این رفتارها ارائه میدهد. این ویژگیها همیشه منفی نیستند، اما قطعاً باعث میشوند که این افراد با کسانی که در کودکی محبت فیزیکی زیادی دریافت کردهاند، تفاوت داشته باشند.
در این مقاله راهنماتو، به دنیای روانشناسی سفر خواهیم کرد و ۹ رفتار معمول افرادی که دوران کودکیشان بدون محبت فیزیکی بوده را بررسی خواهیم کرد.
1.مشکل در برقراری روابط نزدیک
رشد در محیطی که محبت فیزیکی کمی وجود داشته باشد، تأثیر طولانیمدتی بر توانایی ما در ایجاد روابط در بزرگسالی میگذارد.
روانشناسی میگوید کودکانی که بهاندازه کافی در آغوش گرفته نمیشوند، اغلب در بزرگسالی برای ایجاد ارتباطات عمیق دچار مشکل میشوند. این به این دلیل است که تماس فیزیکی نقش حیاتی در تجربههای اولیه ارتباطی ما دارد. در آغوش گرفتن و نزدیکی فیزیکی به ما احساس امنیت، عشق و اتصال میدهد. بدون این تجربیات، ممکن است اعتماد کردن به دیگران یا احساس امنیت در روابط برای ما سخت باشد. این بدان معنا نیست که افرادی که در کودکی در آغوش گرفته نشدهاند، نمیتوانند روابط نزدیکی ایجاد کنند . اما ممکن است نیازمند تلاش و آگاهی بیشتری باشد. شناسایی این الگو میتواند اولین قدم برای تغییر آن و ایجاد روابط سالمتر و رضایتبخشتر باشد.
۲. تمایل بیش از حد به استقلال
ممکن است که والدین شما با محبت باشند اما نتوانند محبت فیزیکی به شما نشان دهند. در اینصورت احتمالاً در بزرگسالی نیازی شدید به استقلال و اتکا به خود پیدا میکنید. انگار ایده «نباید زیاد به دیگران تکیه کنم» را درونی کرده باشید. روانشناسی پیشنهاد میکند که این ممکن است از کمبود محبت فیزیکی در کودکی ناشی شود. استقلال ویژگی خوبی است، اما میتواند منجر به انزوا شود. یادگیری درخواست کمک و تکیه بر دیگران در مواقع لزوم چیزی است که باید روی آن کار کنیم.
3.سطوح بالاتر استرس و اضطراب
کمبود محبت فیزیکی در دوران کودکی اغلب با سطوح بالاتر اضطراب و افسردگی در بزرگسالی مرتبط است. این موضوع توسط مطالعات روانشناسی متعدد پشتیبانی شده است. یک مطالعه که توسط محققان دانشگاه UCLA انجام شده، نشان داده است کودکانی که محبت فیزیکی کمتری دریافت کردهاند، سطح بالاتری از کورتیزول – هورمون استرس – در بدن خود داشتهاند. سطوح بالای کورتیزول با اضطراب و افسردگی مرتبط است.
4.دشواری در ابراز محبت فیزیکی
افرادی که در کودکی محبت فیزیکی کمی دریافت کردهاند، اغلب در بزرگسالی نیز با لمس فیزیکی مشکل دارند.
5.تابآوری و اتکای به نفس بیشتر
برخی از کسانی که در کودکی محبت فیزیکی کمی دریافت کردهاند، ممکن است به افراد قویتر و مستقلتری تبدیل شوند. این افراد اغلب یاد میگیرند که چالشها را بهتنهایی حل کنند و در موقعیتهای دشوار مقاوم باشند. روانشناسی معتقد است که این تابآوری اغلب به دلیل مواجهه زودهنگام با سختیها و یادگیری روشهایی برای مدیریت آنها ایجاد میشود. با این حال، این نوع استقلال گاهی میتواند به بهایی همچون احساس انزوا یا عدم تکیه به دیگران منجر شود.
6.حساسیت بالا به ارتباطات غیرکلامی
هنگامی که محبت فیزیکی کم باشد، افراد ممکن است بهطور ناخودآگاه راههای دیگری برای ارتباط با دیگران پیدا کنند. برای مثال، بسیاری از این افراد توانایی بالایی در تشخیص زبان بدن، حالت چهره، و تن صدا دارند. این حساسیت به ارتباطات غیرکلامی میتواند به آنها کمک کند تا با دیگران ارتباط عمیقتری برقرار کنند. با این حال، گاهی این حساسیت بیشازحد میتواند آنها را دچار سوءتفاهم یا نگرانیهای بیمورد کند.
7.مشکل در بیان احساسات
افرادی که در کودکی محبت فیزیکی کمی دریافت کردهاند، ممکن است در بزرگسالی برای بیان احساساتشان مشکل داشته باشند.
روانشناسی نشان میدهد که در آغوش گرفتن و لمس فیزیکی نهتنها به ما احساس آرامش میدهد، بلکه ابزار مهمی برای ابراز و تجربه احساسات است. بدون تجربه این ابزار در کودکی، برخی از افراد ممکن است در بیان احساسات خود دچار سردرگمی شوند یا از ابراز آنها اجتناب کنند.
8.نیاز شدید به فضای شخصی
کسانی که در دوران کودکی محبت فیزیکی کمی دریافت کردهاند، اغلب در بزرگسالی نیاز شدیدی به فضای شخصی خود دارند.
ممکن است این افراد از نزدیکی بیشازحد دیگران یا حتی لمس ناگهانی احساس ناراحتی کنند. این رفتار نتیجه طبیعی دوران کودکی است، جایی که تماس فیزیکی کمی داشتهاند و بهطور ناخودآگاه یاد گرفتهاند که فاصله خود را حفظ کنند.
9.امکان تغییر و بهبود
یکی از جنبههای مثبت روانشناسی این است که معتقد است گذشته ما نمیتواند آیندهمان را تعریف کند. حتی اگر در کودکی محبت کمی دریافت کرده باشیم، میتوانیم بهتدریج یاد بگیریم که محبت را در زندگی خود ادغام کنیم. این تغییر ممکن است نیازمند زمان، تلاش و آگاهی باشد، اما با کار روی خود و ایجاد روابط سالمتر، میتوانیم به جایگاهی برسیم که احساسات و محبت را بهروشی مثبت تجربه کنیم. روانشناسان معتقدند که تمرینات ساده مانند تمرکز بر لحظه حال، بیان احساسات بهطور صادقانه، و ایجاد روابط محبتآمیز میتواند به ما کمک کند تا این تغییرات را به زندگی خود بیاوریم.