فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
خط بر صحیفه گل و گلزار میکشی
اشک حرم نشین نهانخانه مرا
زان سوی هفت پرده به بازار میکشی
کاهل روی چو باد صبا را به بوی زلف
هر دم به قید سلسله در کار میکشی
هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست
از خلوتم به خانه خمار میکشی
گفتی سر تو بسته فتراک ما شود
سهل است اگر تو زحمت این بار میکشی
با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم
وه زین کمان که بر من بیمار میکشی
بازآ که چشم بد ز رخت دفع میکند
ای تازه گل که دامن از این خار میکشی
حافظ دگر چه میطلبی از نعیم دهر
میمیخوری و طره دلدار میکشی
شرح لغت: خمار به فتح اول و تشدید دوم میفروش/فتراک: به کسر اول و سکون دوم دوالی باریک که به زین اسب میآویزند.
تفسیر عرفانی:
حضرت دوست عاشقان را پیوسته در تب و تاب میاندازد و آنان که در راه عشق او وا میمانند، به حرکت وا میدارد تا به سر منزلش راه یابند، چرا که این منتهای آرزوی عاشقان است که از شراب عشق دوست بنوشند و در سرمنزلش جای گیرند.
تعبیر غزل:
به دنیای اطرافت بیشتر توجه کن تا زیباییهای آن را دریابی. باید همه چیز را درست ببینی تا دچار ملالت و بد بینیهای بیهوده نشوی. زندگی زیباستای زیبا پسند! چشم خود را باز کن!