فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
خواهم شدن به بستان، چون غنچه با دل تنگ
وآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن
گه، چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل.
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی
یا رب به یادش آور درویش پروریدن
شرح لغت: دوستان جانی: یارانی که پیوند با جان آدمی دارند/ملول: به ستوه آمده و آزرده مشتق از ملول به فتح اول
تفسیر عرفانی:
میدانی بخت نیک چیست؟ دیدن معشوق، گدایی در کوی عشق و او را در پادشاهی ترجیح دادن. مقصود او از این شعر این است که شیفتگان دوست برای دیدار روی معشوق پیوسته در تب و تابند و به راحتی دل از جان میبرند؛ چرا که سعادت و اقبال را به گدایی درگاه او میدانند.
تعبیر غزل:
موقعیتی فراهم شده که انسان وارسته و صاحب کمالی را ملاقات مینمایی. از این فرصت استفاده کن! او میتواند الگوی زندگی شما باشد. از او راهنمایی بخواه و به سخنانش احترام بگذار و آویزه گوش خود کن.