فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
بیا با ما مورز این کینه داری
که حق صحبت دیرینه داری
نصیحت گوش کن کاین در بسی به
از آن گوهر که در گنجینه داری
ولیکن کی نمایی رخ به رندان
تو کز خورشید و مه آیینه داری
بد رندان مگوای شیخ و هش دار
که با حکم خدایی کینه داری
نمیترسی ز آه آتشینم
تو دانی خرقه پشمینه داری
به فریاد خمار مفلسان رس
خدا را گر میدوشینه داری
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری
شرح لغت: در به ضم اول مروارید
تفسیر عرفانی:
سالکان دستگاه طریقت طالب آنند که روی یار را به تماشا بنشینند و جرعهیی از شراب عشق بنوشند، چرا که این گوهر مقصود آنان را به سرانجامی نیک متمایل میکند و بسیار بهتر از دلبستگیهای این دنیای فانی است.
تعبیر غزل:
در اثر گردش روزگار صاحب موقعیت و مقامی بالا در اجتماع خواهی شد. سعی کن شخصیت حقیقی خود را حفظ کنی و آن را تحت هیچ شرایطی از دست ندهی. باید به انسانها عشق بورزی و در راه خدا گام برداری. تنها سرمایهای که هر انسانی میتواند داشته باشد، عشق به انسانیت و حرکت خداپسندانه در زندگی است.