
راهنماتو- در این غزل فاخر، حافظ با نگاهی عمیق به بیاعتباری جهان و ناپایداری زمانه، رفاقت را بهمثابه کیمیا معرفی میکند؛ گوهری که اگر بیابیاش، گویی همه هستی را یافتهای. شاعر ما را به مأمن آرامش، بهرهمندی از وقت و پرهیز از قاطعان طریق فرا میخواند.
به گزارش راهنماتو، حافظ در این غزل، پرده از حقایقی برمیدارد که گویی در خلال سالها جستوجو و تجربه به آنها دست یافته است. او با چیرهدستی خاص خود، از رفاقت بهعنوان کیمیای سعادت یاد میکند و با زبانی سرشار از استعاره، رمز و رازهایی از عشق، توبه، خیال و حقیقت را میگشاید. دعوتی صادقانه برای درک عمق دوستی، تأمل در بیاعتباری دنیا، و یافتن مأمنی امن در طوفان زندگی. شعری که نهتنها شنیدنش، بلکه اندیشیدن به آن، ذهن را به سفری درونی میبرد.
مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
***
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق
***
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
***
به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
***
بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
حکایتیست که عقلش نمیکند تصدیق
***
اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
***
حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
***
اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
***
به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
ببین که تا به چه حدم همیکند تحمیق