منبع :
فارس پلاس
نصرالله رادش: امروز یک لندکروز بهش دادن سوراخ سوراخ شد. بعد نشسته بود یه گوشهای گریه میکرد به فرمانده گفت که آقا من خجالت میکشم گفت برای چی گفت ماشین نو بیت المال دست من بوده من عرضه نداشتم داغون شد. فرمانده گفت چیکار کنم من تو رو بفرستم کشته بشی بعد رفت سینه خیز زیر توپ خمپاره رفت. و ماشین آورد و خوشحال گفت شکر خدا بیت المال از دست نرفت.