خاطره سیلی مادربزرگ بازیگر معروف بر صورت آژان

قصه مرد قصه‌گو و خوش‌آواز تهران از کوچه‌پس‌کوچه های امیریه شروع می‌شود، قصه روزهایی که آن‌قدر برایش دل‌انگیز بود که باعث شد او راوی تهران شود.

شناسه خبر: ۴۴۰۸۶۸
خاطره سیلی مادربزرگ بازیگر معروف بر صورت آژان

مرتضی احمدی بچه تهران بود. به قول خودش بچه ناف تهران و این به‌اصطلاح تهرونی بودن آن‌قدر برایش مهم بود که برای ماندگاری تاریخ و فرهنگ تهران از هیچ‌چیز دریغ نکرد.

نصرالله حدادی، تهران شناس که از دوستان قدیمی مرحوم احمدی است می‌گوید: « انگارهمین دیروز بود که با او در کوچه‌پس‌کوچه‌های امیریه قدم می‌زدم. وقتی قرار بود از محله قدیمی‌اش حرف بزنیم و خاطرات آنجا را مرور کنیم حتماً خودش را به امیریه می‌رساند. کودکی‌اش با این محله پیوند خورده بود و با همه خاطرات آن روزها بزرگ‌ شده بود. یادم می‌آید روزی از خاطره سیلی محکم مادربزرگش به‌ صورت آژان رضاشاه گفت. خاطرات را شیرین نقل می‌کرد و می‌گفت: «سال‌های کشف حجاب و حضور آژان های رضاشاه در کوچه و خیابان بود. دست در دست مادربزرگم راهی خیابان شده بودیم. مادربزرگ نمازهایش را در مسجد مشیرالسلطنه امیریه می‌خواند. آژان جوانی دنبالمان افتاد. هرچه ما تندتر می‌رفتیم او قدم‌هایش را بلندتر برمی‌داشت. نفس‌های مادربزرگم به شماره افتاده بود. همچنان که دستم را محکم گرفته بود ناگهان ایستاد. وقتی نگاه متعجب من را دید لبخندی زد. آژان نزدیک شد. دست بلند کرد تا چادر از سر مادربزرگم بردارد. مادربزرگ بی‌معطلی سیلی محکمی روانه صورت آژان گستاخ کرد و بعد هر دو به سمت خانه دویدیم.»

خاندان مرتضی احمدی از تفرشی‌هایی بودند که به تهران آمده بودند. پدرش سقط فروش بود و در بساط خرده‌فروشی‌اش همه‌چیز پیدا می شد. مرتضی سال ۱۳۰۳ متولد ‌شد. تفرشی‌ها از خاندان‌های متمول و باسوادی بودند که وقتی به تهران آمدند، از آنجا ‌که امیریه محله‌ای اعیان‌نشین بود آنجا ساکن شدند. مرتضی احمدی اول به مکتبخانه رفت و بعد در دبیرستان شرف منیریه ادامه تحصیل داد. وارد تیم فوتبال محله شد و پای ثابت مسابقات محلی و مدرسه‌های امیریه و راه‌آهن بود.

 

منبع : همشهری
نظرات