راهنماتو- صحبت از صنعت بازی ها همیشه پیش بینی ناپذیره. توسعه دهندهها ممکنه با یه بازی پرطرفدار تبدیل به یک اسطوره بشن ولی بعد خیلی سریع هم از چشم بیفتن. مدت زمان طولانی توسعه بازی، باعث میشه شرکتها نتونن به سرعت بعد از یک شکست خودشونو جمع و جور کنن. تازه در کنار زمان زیادی که میبره، هزینههای بالایی هم به همراه داره، که متاسفانه به این معنیه که اکثر استودیوها بعد از انتشار یک بازی بد نتونن دوباره روی پای خودشون وایستن و ورشکست بشن.
به گزارش راهنماتو، البته همه توسعهدهندهها بعد از فراموشی نمیمیرن. بعضی از اونا با یه عنوان خوب دوباره موفق میشن علاقه طرفداراشون همراه با توجه عمومی رو دوباره به خودشون جلب کنن و دوباره اون گردش مالی لازم رو داشته باشن. با راهنماتو همراه باشین تا باهم نگاهی به بازیهایی بندازیم که تونستن سازندههاشونو از مخمصه ورشکست نجات بدن.
NieR: Automata
مثلاً NieR: Automata به PlatinumGames یه ضربه شدید و مورد رو نیاز زد. PlatinumGames اولین بار تو دههی 2000 جزو کله گنده های دنیای گیمینگ شدش. Bayonetta با یه سبک عجیب و منحصر به فردش، توجه عمومی رو به خودش جلب کرد. اما بازیهای بعدیشون به اندازهي اون نتونستن موفق بشن. Bayonetta 2 هم به خاطر اینکه انحصاری نینتندو بود، دچار مشکل شد، در حالی که Metal Gear Rising: Revengeance حتی تا سالها بعدش نتونست محبوبیت زیادی رو کسب کنه. NieR: Automata" با سبک خودش، داستان منحصر به فرد، و گیمپلی نزدیک به کمالش، یک انتشار با اعتبار بالا رو براي شرکت به همراه داشت. این بازی باعث شد که PlatinumGames دوباره گیمرهارو رو جلب کنه، تو چشمان عمومی باقی بمونه، و از ورشکستگی مالی جلوگیری کنه.
Divinity: Original Sin
یا به عنوان یه مثال دیگه، Divinity: Original Sin باعث شد که Larian Studios یه نقطه عطف در تاریخ بازیهای نقش آفرین بشه. Larian Studios یک سابقه طولانی در دنیای بازیها داشت. Divine Divinity که در سال 2002 منتشر شد، سری بازیهای محبوبی رو شروع کرد که تا همین چندوقت پیش هم ادامه داشت. ولی جوری شد که کمکم داشت از تب و تاب میفتاد تا اینکه Divinity: Original Sin دوباره این سری رو سر زبونها انداخت. دیدگاه مدرنش نسبت به گیمپلی نقشآفرینی، جهان جذابش، و نبردهاي سرگرمکنندهاش باعث شد که یه موفقیت غیرمنتظره بشه. Divinity: Original Sin به عنوان یک عنوان محبوب در میان بازیکنان RPG، منجر به موفقیتهای بیشتری برای Larian Studios شد. حتی کمپین کمک برای Divinity: Original Sin II توی چند ساعت به هدفش رسید و تونست بودجه بازیش رو تامین کنه. که همین موفقیت باعث شد بازیای مثل Baldur's Gate 3 منتشر بشه که حتی تونست بیشتر هم موفق بشه. Larian به این شکل به یکی از برترین توسعهدهندههای RPG جهان تبدیل شد.
Hitman (2016)
هرکی که در جریان باشه میدونه که چطوری Hitman تونست IO Interactive نجات بده. فرنچایز Hitman تو دهه 2000 تونسته بود خیلی خوب پذیرفته بشه، ولی بعد از چند نسخه، شروع به گند زدن کرد. Hitman: Absolution اولین بازی این سری بعد از چند سال بود، ولی به چشم خیلی از طرفداراش یک شکست تمام عیار بود. از اونجایی که سری بازیهای Kane And Lynch هم نتونسته بودن اونقدر موفق بشن، این استودیو توی شرایط خطرناک و بدی بود.
Hitman (2016) و سهگانه World of Assassination بهتر از تمام بازیهای قبلی IO Interactive تونسته ظاهر بشن. Hitman تونست علاقهها رو دوباره به سمت خودش جلب کنه و بازیکنای جدیدی رو به دنیای این سری معرفی کرد. این حتی باعث شد که IO Interactive خودش رو از مدیریت Square Enix خارج کنه و به عنوان یک استودیوی مستقل ادامه بده. Hitman 2 و Hitman 3 هم بازیهای بسیار مورد انتظاری برای بازیکنان شدند.
Apex Legends
هیچکی نمیتونه بگه Respawn Entertainment چیکار کرد که تونست تا این حد معروف بشه، بدون اینکه Titanfall و Titanfall 2 رو از قلم نندازه. Respawn Entertainment با Titanfall وارد بازیهاي اکشن شدن و از همون ابتدا با استقبال عمومی رو به رو شد. البته Titanfall از دید بازیکنا خیلی نتونست موفق بشه، با گیمپلی تکراری و یک کمپینی که خب نداشت. Titanfall 2 ولی با تحسین منتقدا منتشر شد ولی نتونست توجه عمومی رو به خودش جلب کنه چرا که بین دوبازی شوتر معروف اون موقع یعنی Battlefield 1 و COD Infinite Warfare منتشر شدش.
Apex Legends خیلی بهتر از این حرفا پیش رفت. انتشار یهویی این بازی هم نتونست جلو پیشرفتشو بگیره و بیشتر بهش کمک کرد. در هفته اول خودش، دهها میلیون نفر این بازی رو بازی کردن. Apex Legends تونست چیزی باشه که ژانر شوتراول شخص رو متحول کنه و به لطف این موفقیت زیاد بازی تونستن بازیهای بعدیشون یعنی Star Wars Jedi: Fallen Order و Star Wars Jedi: Survivor بسازن که بازهم اوناهم تونستن خیلی خوب عمل کنن.
The Elder Scrolls
وقتی عبارت نقشآفرینی ماجراجویی رو میشنوین فقط باید یک اسم به ذهنتون خطور کنه اونم بستداست و The Elder Scrolls III: Morrowind که چطوری تونست نه تنها این ژانر رو دستخوش تغییراتی کنه بلکه استودیو رو هم دوباره روی نقشه بیاره.
از همون اول هم The Elder Scrolls به عنوان اولین اسم در دنیای بازیهاي نقشآفرینی محسوب میشد. ولی خب همیشه اینطوری نبوده. The Elder Scrolls: Arena و The Elder Scrolls II: Daggerfall هر دوشون یک تعداد طرفدار کمی رو داشتن. Daggerfall همراه با دو نسخه جانبی به اسمهاي The Elder Scrolls: Redguard و The Elder Scrolls: Battlespire عرضه شد، که هیچ کدوم از این دو بازی خیلی موفق نبودن. نقشه کوچک و حوزهي بسته شدهی اونا خود علاقهمندان به آزادی Daggerfall رو ناراحت کرد. فشار مالی این قضیه به اندازهای بود که Bethesda به فکر اعلام ورشکستگی افتاد.
شش سال بعد از انتشار The Elder Scrolls: Daggerfall، استودیو Bethesda Softworks تاریخ بازیسازی رو تغییر داد. he Elder Scrolls III: Morrowind" طبیعت آزاد Daggerfall رو با دقت و مراقبت بیشتری ترکیب کردو سریعاً به عنوان یکی از بهترین بازیهای ویدیویی شناخته شد. موفقیتش باعث شد که Bethesda به یکی از برجستهترین توسعهدهندهها در دنیای گیمینگ تبدیل بشه، جایگاهی که همچنان نگه داشته.
Half-Life: Alyx
بیا بریم سراغ Half-Life: Alyx از Valve Software. برای خیلیها Valve خودش رو با Steam به یک غول دنیای کامپیوتر تبدیل کرد. ایجاد محبوبترین پلتفرم برای خرید و اجرای بازیها روی کامپیوتر باعث شد که از سایر شرکتهای توسعهدهنده حتی فراتر برن. ولی این همراه با کاهش چشمگیر در تولید بازیهاشون بود. Valve بیشتر به خدماتش اهمیت داد تا بازیهاش، و فرانچایزهایی مثل Left 4 Dead، Portal و Half-Life برای سالها به تعویق انداخته شدن.
بین انتشار Dota 2 در سال 2013 و Half-Life: Alyx در سال 2020، Valve چندین عنوان رو منتشر کرد، ولی هیچکدوم از اونا هیچ تأثیری مثل بازیهای دیگهي Valve نداشتن. Half-Life: Alyx نه تنها فرنچایز Half-Life رو از سکون نجات داد، بلکه نشون دادش که ولو همچنان میتونه یک توسعه دهنده خوب بازی باشه.