راهنماتو- بیشتر مواقع توی بازیهای ترسناک، اغلب بازیها سعی میکنن که ترس و ناراحتی رو به گیمر منتقل کنن. ولی خب وقتی که متوجه میشین که این اتفاقات داره بیشتر برای شخصیتی که گیمر در نقشش بازی میکنه میفته، اون ترس کمکم معنی خودش رو از دست میده و بی معنی میشه. برای همین هم بعضی بازیها هستن که فراتر از چارچوب بازی میرن و به طور مستقیم روی کسی که بازیشون میکنه تاثیر میزارن.
به گزارش راهنماتو، خوبی بازیهای ترسناک اینه که مثل اکثر فیلمها نمیتونن به صفحه مونیتورتون محدود بشن و با استفاده از یک سری قوانین روانشناختی وارد ذهنتو بشن و تاثیر خودشون روی ناخودآگاه شما بزارن. اونجاست که بازی اصطلاحا دیوار چهارم رو میشکنه و دیگه به شما به چشم کسی که همراه داستانه صحبت نمیکنه چرا که شمارو تبدیل به بخشی از ترسی میکنه که قراره منتقل کنه. برای همین هم هستش که اکثر مواقع شما متوجه تلاش بازی برای اینکار نمیشین تا وقتی که خودش بهتون بگه. پس با راهنماتو همراه باشین تا باهم نگاهی به بازیهایی بندازیم که خیلی راحت با روانتون بازی میکنن.
Pathologic 2
این بازی و نسخه ریمیکیش، یعنی Pathologic، بازیهای عجیبی درباره یه بیماری و یا شایدم بازیای درباره یک نمایشنامهست. شایدم نقشهایی باشن که قراره شما توی یک نمایشنامه بازی کنین! وقتی شما بازی رو شروع میکنین، خودتون رو توی یه تئاتر پیدا میکنین، با سه شخصیت اصلی که روی صحنه هستن. بعد این شخصیتها دارن درباره این قضیه بحث میکنن که کدومشون قهرمان واقعی داستانه و شما باید اونو انتخاب کنین و همینطوری وارد داستانشون بشین.
آدمهای زیادی با ماسک توی خیابونهای این بازی هستن و با وجود اینکه توی بازی قراره خیلی زود تلف بشین، احساس عمیقی از شخصیت موجود در بازی رو تجربه میکنین. جوری که بازی واقعا بهتون این حس رو القا میکنه که همه اینا یک نمایشنامه مسخرست و همگی دارن نقش خودشون رو بازی میکنن!
IMSCARED
این بازی اسم بهتر از اینی که داره واقعا نمیتونست داشته باشه. IMSCARED یه بازی رو داخل بازی ایجاد میکنه. یه بازی که به نظر میاد با پازلهای اشیاء و گرافیکهای پیکسلی شروع میشه، ولی آرومآرئم مشخص میشه که این بازی اصلی نیست و یه کاسهای زیر نیم کاسست.
شخصیت منفی این بازی هم یک شخصیت با صورت سفیده که در محیط بازی دنبالت میکنه، بازیت رو خراب میکنه، و گاهی هم فایلهای .txt ناامیدکنندهای رو تو فولدر بازیت میذاره. برای این هم که بتونین شکستش بدین، باید این رو به خودتون بقبولونین که هیچ چیز که میبینین قطعی نیسشت. چون صورت سفید ماجرا همش داره قوانین رو به نفع خودش توی بازی خودش تغییر میده.
I See You
توی I See You، تنها کاری که باید انجام بدی، گشتن توی اتاقهای یک بیمارستان عجیبه. اینطوری که باید سعی کنین درهای رو که با یک صلیب قرمز نشون داده شده رو پیدا کنین. بعد هم از اون در عبور میکنین و به یه منطقهی جدیدی وارد میشین، کلا هیمن رو باید تکرار کنین. ساده به نظر میاد دیگه، درسته؟ خب، شاید متوجه بشی که چیزایی که از طریق پنجرههای هینت بازی بهت گفته میشن، شروع به تهدید کردنت میکنن.چیزی که بازی رو بعد از یه مدت مثل کابوسی میکنه که نمیتونین ازش بیدار بشین.
A Dark Place
بازی A Dark Place از اون بازیاس که بهتره براش حتما آماده باشین. البته خود بازی یکم سورپرایزش رو خراب میکنه چون اول بازی میگه اتفاقاتی که توی بازی میفتن هیچ جوره سیستمتون رو خراب نمیکنه.تو این بازی، اولین چیزی که میبینین، یه بازی پازل نسبتاً معمولیه که سعی میکنین توش درها رو باز کنی و از قطاری که از توی مرحله رد میشه در برین. اما خیلی زود، بازی از حدود خودش فراتر میره. خودش رو میبنده، تصویر پسزمینهٔ دسکتاپت رو تغییر میده، حتی ممکنه تو رو از پروفایل کاربریت خارج کنه. تقریبا تمام کارایی که وقتی کسی سیستمش ویروسی میشه انتظارشو داره.
No Players Online
تابحال بازیهای قدیمی که دیگه پلیر آنلاین ندارن رو امتحان کردین؟ اگر امتحان کرده باشین میدونین که مپایی که یک زمانی پر آدم و پلیر بودن و همگی مشغول کشتن و گرفتن بودن الان متروکه و ساکتن. No Players Online بهتون اجازه میده که توی یک نقشه چندنفره برای یک بازی شوتر که میشه گفت شبیه به Quake هستش دور خودتون بچرخین و سرگرم باشین. جوری که فقط خودتونین و خودتون. جوری که میتونین مثلا مکانیک های مختلف این بازی رو امتحان کنین و تمام مدت هم تنهایین. ولی جایی ترسناک میشه که میفهمین شما تنها پلیر اون بازی نیستین و یک نفر تمام مدت داشته دیوونهبازیاتون تو بازی رو نگاه میکرده.
Slay The Princess
توی Slay The Princess، شما توی یک جاده در جنگل هستین. جلوتون یک کلبه قرار داره. توی کلبه یک شاهزادهس. باید اونو بکشین یا دنیا تموم میشه. البته این چیزیه که بازی ازتون میخواد، انجام دادنش با شماست. توی این داستان، اینکه تا چه حد بهش عمل کنین همش به خودتون بستگی داره.
قطعا این انتخاب مثل انتخاب بین سیاه و سفید نیستش چون به نظر میاد که به هر گوشه یا اطلاعاتی که بازی بهتون توجه کنین، یک جای کار همچنان میلنگه که همین باعث میشه سعی کنین دنبال اطلاعات بیشتر باشین. معلوم هم نیستش که آیا آخر تصمیم درست رو میگیرین یا نه. همش بسته به خودتونه.
Pony Island
Pony Island یک بازی درباره اسبهای کوچولوئه. همچنین یک بازی درباره به بازی گرفته شدن توسط اسبها هستش. عجیب شد نه؟ میتونم بگم که ظاهر بازی بیشتر جنبه استعاری داره و چیزی نیست که سعی داره بهتون القا کنه.
توی این بازی، شما نقش یک شخصیت رو بازی میکنی که به نظر میاد یک شخصیت ساده توی یک بازی ساده پلتفرمره که البته توسط نیرهای شیطانی تسخیر شده. این موجود بدجنس که بازی رو کنترل میکنه قطعاً از قانون بازی هم پیروی نمیکنه. حلا شما باید این وسط کدهای بازی رو در پازلهای کوتاه هک کنین، و سعی کنین بازی رو از چنگال این نیروی اهریمنی نجات بدین و از اسبتون هم رو در مقابل دستکاریهای این نیروی شیطانی محافظت کنین.
Doki Doki Literature Club
این بازی قطعا یکی از بهترین نمونههای متا-ترس جذاب و غیرمنتظرهای هستش که تابحال دیدیم. چیزی که در نگاه اول به نظر میاد یک رمان تصویری باشه که قراره یک داستانی رو در مورد یک گروه دانشآموز تعریف کنه که اسمش Doki Doki Literature Club هستش. این بازی نهایت تلاش خودش رو میکنه که تا میتونه خودش رو بی خطر و بدون هیچ چیز ترسناکی نشون بده. جایی که بهتون اونقد شهامت میده که با خودتون میگین خب اینکه چیزی نیست بزار پس راحت تا آخرش برم پس! همینجاست که بازی روی دیگه خودش رو نشون میده و جوری همه چیز تغییر میکنه که هر دفعه هر چقدر جزیی که جلو برین مو به تنتون سیخ میشه. چرا چون دیگه توی اون سیف زونی که بازی میخواست داشته باشین نیستین و اینجاست که "بازی" داره با شما بازی میکنه.
Eternal Darkness: Sanity's Requiem
با عنوان مناسب ولی همچنان قابل تعجب، Eternal Darkness: Sanity's Requiem یک دیدگاه خیلی جدید نسبت به ایدهٔ لاوکرافتی در مورد وحشتهایی هستش که میتونن منجبر به جنون بشن. شخصیت بازی یک نوار سلامتی داره، که وقتی توسط دشمنان "دیده" میشه، کاهش پیدا میکنه.
وقتی نوار سلامتیتون خیلی پایین بیاد، اونجاست که اتفاقات عجیبی میفته. به علاوه به همراه توهمهای توی بازی، شما کمکم نمیتونین فرق بین واقعی و توهم رو از هم تشخیص بدین. بازی شروع میکنه به فریز کردن، نمایش اشتباهات، حتی ساکت کردن خودش. حالا اینارو کنار داد و فریادهای شخصیت اصلی بازی بزارین که اون هم مثل شما نمیتونه درست تشخیص بده. بازی خیلی عالی بهتون این حس رو تلقین میکنه نه تنها شما هیچ کنترلی روی خودتون ندارین، بلکه دارین جون شخصیت اصلی بازی رو هم به خطر میندازین.