
در سال ۱۹۲۸، یک اتفاق ساده و تصادفی در آزمایشگاهی در لندن، مسیر تاریخ پزشکی را برای همیشه تغییر داد. «الکساندر فلمینگ»، دانشمندی که شاید خودش هم نمیدانست چه گنجی کشف کرده، با پنیسیلین نهتنها جان میلیونها نفر را نجات داد، بلکه پایهگذار عصر آنتیبیوتیکها شد. این داستان، قصهای است از شانس، کنجکاوی و انقلابی که هنوز هم اثراتش را در زندگی امروز بشر میبینیم.
وقتی کپک روی نان، قاتل باکتریها شد
همهچیز از یک ظرف آزمایشگاهی کثیف شروع شد. فلمینگ، که روی باکتری استافیلوکوک کار میکرد، بعد از تعطیلات به آزمایشگاه برگشت و متوجه شد ظرفی که فراموش کرده بود تمیز کند، با کپک پوشیده شده است. اما چیزی عجیبتر هم دید: اطراف کپک، هیچ باکتریای رشد نکرده بود. این کپک، که بعداً به نام پنیسیلیوم نوتاتوم شناخته شد، مادهای ترشح میکرد که باکتریها را نابود میکرد. فلمینگ اسم این ماده را «پنیسیلین» گذاشت. او در مقالهاش نوشت: «این میتواند یک ضدعفونیکننده قوی باشد.» اما راه درازی در پیش بود تا این کشف به دارویی قابل استفاده تبدیل شود.
از آزمایشگاه تا جبهه جنگ
خود فلمینگ نتوانست پنیسیلین را به تولید انبوه برساند. این کار به دست دو دانشمند دیگر، هاوارد فلوری و ارنست چین، در دانشگاه آکسفورد افتاد. در اواخر دهه ۱۹۳۰، با شروع جنگ جهانی دوم، نیاز به دارویی برای درمان عفونتهای سربازان به شدت احساس میشد. زخمهای عفونی، قاتل خاموش میدانهای نبرد بودند. فلوری و چین روشی برای خالصسازی و تولید پنیسیلین پیدا کردند. در سال ۱۹۴۱، اولین آزمایش انسانی انجام شد: بیماری که از عفونت شدید رنج میبرد، با تزریق پنیسیلین بهبود یافت، اما چون مقدار دارو کم بود، دوباره حالش بد شد و درگذشت. این شکست، انگیزهای شد تا تولید انبوه آغاز شود. تا سال ۱۹۴۴، پنیسیلین به خط مقدم و جبهههای جنگ متفقین رسید و جان هزاران سرباز را نجات داد.
توسعه جهانی دارو
بریتانیا به تنهایی نمیتوانست نیاز جهانی را تأمین کند. جنگ، پنیسیلین را به آمریکا برد. در سال ۱۹۴۱، فلوری به ایالات متحده سفر کرد و با شرکتهای دارویی مثل فایزر همکاری کرد. آمریکاییها روشی برای تولید انبوه با استفاده از تخمیر عمیق ابداع کردند که تولید را دهها برابر افزایش داد. تا پایان جنگ، بیش از ۶۴۶ میلیارد واحد پنیسیلین در آمریکا تولید شد. این دارو نهتنها به سربازان متفقین، بلکه به غیرنظامیان در اروپا و آسیا هم رسید. پس از جنگ، کشورهای دیگر مثل هند و ژاپن شروع به تولید محلی کردند تا دسترسی به این دارو را گسترش دهند.
در اروپا، کشورهایی مثل فرانسه و آلمان که از جنگ آسیب دیده بودند، پنیسیلین را برای بازسازی سلامت عمومی به کار بردند. در آسیا، ژاپن که پس از بمباران اتمی با بحران عفونت روبهرو بود، از دهه ۱۹۵۰ تولید پنیسیلین را آغاز کرد. هند هم با تکیه بر صنعت دارویی روبهرشدش، در دهه ۱۹۶۰ به یکی از تأمینکنندگان بزرگ این دارو تبدیل شد. سازمان بهداشت جهانی نقش کلیدی در توزیع پنیسیلین به کشورهای در حال توسعه داشت و تا دهه ۱۹۷۰، این دارو به ابزاری حیاتی برای مبارزه با بیماریهایی مثل سل و سفلیس در آفریقا و آمریکای لاتین تبدیل شد.
انقلابی که مرگ را عقب راند
قبل از پنیسیلین، یک خراش ساده میتوانست به مرگ منجر شود. عفونتهایی مثل ذاتالریه، سفلیس یا تب روماتیسمی، بیماریهایی بودند که پزشکان در برابرشان عاجز بودند. با تولد پنیسیلین، میزان مرگومیر به شکل چشمگیری کاهش یافت. در دهه ۱۹۵۰، این دارو بهطور گسترده در دسترس عموم قرار گرفت و به «داروی معجزهآسا» معروف شد.
سازمان بهداشت جهانی تخمین میزند که پنیسیلین تا امروز جان بیش از ۲۰۰ میلیون نفر را نجات داده است. اما این پایان داستان نبود؛ پنیسیلین راه را برای کشف آنتیبیوتیکهای دیگر مثل استرپتومایسین و تتراسایکلین باز کرد.
مقاومت باکتریایی؛ زنگ خطر جدی
استفاده گسترده و گاهی بیرویه از پنیسیلین در سراسر جهان، به ظهور باکتریهای مقاوم منجر شد. امروز، مقاومت باکتریایی یکی از بزرگترین تهدیدات سلامت جهانی است و سازمان جهانی بهداشت هشدار میدهد که مقاومت آنتیبیوتیکی میتواند ما را به دوران پیش از پنیسیلین برگرداند. این تهدید، کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه را وادار کرده تا در جستوجوی راهحلهای جدید باشند.
میراثی که هنوز نفس میکشد
پنیسیلین فقط یک دارو نبود؛ نماد امید و پیشرفت بود. فلمینگ، فلوری و چین در سال ۱۹۴۵ جایزه نوبل پزشکی را دریافت کردند، اما مهمتر از آن، زندگیهایی بود که نجات یافتند. میراث واقعی آنها زندگیهایی است که در اروپا، آمریکا، آسیا و فراتر از آن نجات یافت. در سال ۲۰۲۵، پنیسیلین هنوز هم در کنار ماست و یادآوری میکند که علم، وقتی با همکاری جهانی همراه شود، میتواند معجزه کند.