قصه ایران‌زمین؛ مشی و مشیانه، نخستین زن و مرد در اسطوره‌های ایرانی که بودند؟

در دل اسطوره‌های کهن ایران، دو نام همیشه با هم می‌آیند: مشی و مشیانه. از نطفه کیومرث تا گناه نخستین، از درختی مقدس تا آغاز نسل انسان، این داستانی است که باید شنیده شود.

شناسه خبر: ۴۴۷۰۹۳
قصه ایران‌زمین؛ مشی و مشیانه، نخستین زن و مرد در اسطوره‌های ایرانی که بودند؟

راهنماتو- در دل باورهای باستانی ایرانیان، جایی فراتر از تاریخ و اسناد مکتوب، داستانی روایت می‌شود از نخستین زن و مردی که پا به جهان نهادند. نام این دو انسان آغازین، مشی و مشیانه است؛ زن و مردی که نه‌تنها نیاکان تمام انسان‌ها در جهان اسطوره‌ای ایران شمرده می‌شوند، بلکه داستان زندگی‌شان، پر است از معناهای عمیق درباره طبیعت انسان، مسئولیت، آگاهی و مسیر تمدن.

به گزارش راهنماتو، تاریخ ایران از کهن‌ترین اعصار آن تا به امروز، سرشار است از داستان‌های شگفت‌انگیز که باید ورق زد و خواند. داستان‌هایی که حافظه تاریخی و پیوستگی تاریخی ما را ساخته و می‌سازد. امروز سفری خواهیم داشت به آنچه نیاکان ما درباره ظهور بشر به این کره خاکی می‌پنداشتند، سفر به زمانی که اولین زن و مرد بر روی زمین آفریده شدند. همراه ما باشید در این سفر هیجان‌انگیز.

مشی و مشیانه چه کسانی بودند؟

معرفی این دو شخصیت در منابع کهن ایرانی

در اسطوره‌های ایرانی، مشی و مشیانه، اولین زن و مردی هستند که از دل طبیعت پدیدار شدند. نام آن‌ها در زبان اوستایی و پهلوی به شکل‌های گوناگون آمده است؛ اما معمولاً به صورت یک جفت معرفی می‌شوند که با هم زاده شدند و نخستین پدر و مادر انسان‌ها در جهان محسوب می‌شوند. در متون زرتشتی مانند بندهش، آن‌ها زاده‌ی درختی دوقلو هستند که از نطفه‌ی کیومرث، نخستین انسان اسطوره‌ای، بر زمین رویید.

در نگاه ایرانیان باستان، این زوج همان‌گونه که در داستان‌های دینی سامی، آدم و حوا زادگان مستقیم خداوند دانسته می‌شوند، حاصل آفرینش اهورامزدا بودند. اما تفاوت مهمی در این میان وجود دارد: مشی و مشیانه برخلاف بسیاری از اساطیر دیگر، باهم و هم‌زمان آفریده شدند و هیچ‌کدام بر دیگری مقدم نبود.

نقش کیومرث و پیوند با طبیعت

چگونه از نطفه‌ی نخستین انسان، نسل بشر آغاز شد؟

کیومرث، در اسطوره‌های ایرانی، نخستین انسان است که اورمزد (خدای خیر) برای مقابله با اهریمن (خدای شر) آفرید. اما پس از نبردی بزرگ و مرگ کیومرث، نطفه‌ی او بر زمین ریخته شد. زمین که در اسطوره‌های ایرانی موجودی زنده و مؤنث است، این نطفه را در دل خود پذیرفت. پس از چهل سال، از این نطفه، درختی مقدس با دو شاخه‌ی هم‌ریشه و هم‌شکل رویید. این دو شاخه، بعدها به دو انسان زنده تبدیل شدند: مشی و مشیانه.

درختی که از آن زاده شدند، در متون مختلف با نام‌هایی چون ریوگ یا درخت مرد و زن توصیف شده است. این‌که انسان از درخت روییده است، نشان از نگاه ژرف ایرانیان باستان به پیوند میان انسان و طبیعت دارد. برخلاف روایت‌هایی که انسان را از خاک ساده یا گِل بی‌روح ساخته‌اند، در اینجا انسان از درختی زنده، پاک و آسمانی زاده می‌شود.

زندگی نخستین زوج؛ آغاز تمدن یا آغاز گناه؟

مشی و مشیانه چگونه به آگاهی رسیدند و چه خطایی کردند؟

مشی و مشیانه پس از تولد، زندگی ساده‌ای آغاز کردند. از گیاهان تغذیه می‌کردند، در کنار طبیعت زندگی می‌کردند و از زیبایی‌های آفرینش بهره‌مند بودند. اما آگاهی، همان‌طور که می‌تواند موجب رشد شود، می‌تواند در صورت گمراهی، مسیر تباهی را نیز آغاز کند.

بر پایه‌ی بندهش، اهریمن (نیروی شر) در دل این دو وسوسه‌ای انداخت و به آن‌ها گفت که آفریدگارشان اهورامزدا نبوده، بلکه خود او – اهریمن – آن‌ها را خلق کرده است. مشی و مشیانه این دروغ را باور کردند و در دل‌شان از اورمزد روی‌گردان شدند.

این اتفاق، یک نقطه‌ی عطف مهم در اسطوره ایرانی است: گمراهی از راه راست و فراموش کردن منشأ الهی آفرینش، آغاز رنج‌های انسان شد. پس از این لحظه، رنج، درد، گرسنگی، بیماری و مرگ وارد زندگی آن‌ها شد.

بر خلاف داستان «گناه نخستین» در ادیان سامی که خوردن میوه‌ی ممنوعه باعث رانده شدن انسان از بهشت شد، در اسطوره ایرانی، گناه نخستین، خطای فکری است؛ یعنی فاصله گرفتن از حقیقت و باور دروغ، باعث سقوط انسان می‌شود.

زایش فرزندان؛ گسترش نسل انسان

چگونه انسان‌ها از مشی و مشیانه پدید آمدند؟

با وجود خطایی که مرتکب شدند، مشی و مشیانه همچنان به زندگی ادامه دادند. آن‌ها نخستین زوجی بودند که با یکدیگر ازدواج کردند و دارای فرزند شدند. در متون زرتشتی آمده است که آن‌ها پانزده جفت فرزند آوردند. از این فرزندان، اقوام و نژادهای مختلف بشری پدید آمدند.

از میان این فرزندان، نام سیامک برجسته است که پدر هوشنگ – نخستین شاه در روایت شاهنامه – بود. در حقیقت، از نسل مشی و مشیانه، سلسله‌ی پادشاهان اسطوره‌ای ایران نیز آغاز شد. این روایت، نه‌فقط به‌معنای آغاز فیزیکی نسل انسان، بلکه بیانگر آغاز تمدن، قانون، دانش و کشورداری نیز هست.

مقایسه با دیگر اساطیر

نقش مشی و مشیانه در مقایسه با شخصیت‌های مشابه در دیگر فرهنگ‌ها

ویژگی اسطوره ایرانی اسطوره یهودی/مسیحی اسطوره یونانی
نخستین زوج مشی و مشیانه آدم و حوا دوکالیون و پیرا
نحوه آفرینش از درختی دوقلو از نطفه کیومرث آدم از خاک، حوا از دنده آدم بازماندگان طوفان بزرگ
نوع خطا باور به خالق نادرست (وسوسه‌ی فکری) خوردن میوه ممنوعه تلاش برای تقلب از سرنوشت
پیام نهایی سقوط از اندیشه درست، اما آغاز تمدن رانده شدن از بهشت و آغاز رنج نجات نسل انسان پس از نابودی
 

در اسطوره ایرانی، تأکید بر هم‌زمانی خلقت زن و مرد، پیوند با طبیعت، و گناه به‌عنوان خطای فکری، نکاتی بسیار متمایز و تأمل‌برانگیز است که آن را از دیگر اسطوره‌ها جدا می‌سازد.

جایگاه در شاهنامه فردوسی

چرا فردوسی به مشی و مشیانه اشاره نکرد؟

در شاهنامه، نامی مستقیم از مشی و مشیانه برده نمی‌شود. فردوسی روایت خود را از کیومرث آغاز می‌کند که به‌عنوان نخستین شاه زمین معرفی شده است. پس از او، سیامک، هوشنگ، طهمورث، جمشید و دیگر پادشاهان اسطوره‌ای وارد داستان می‌شوند.

اما اگر دقیق‌تر بنگریم، می‌توان دریافت که شاهنامه، از نظر زمانی، ادامه‌ی داستان مشی و مشیانه است. فردوسی با تمرکز بر شاهان و روند تمدن ایرانی، از روایت مذهبی-خلقتی فاصله گرفته و بیشتر وارد حیطه‌ی حماسه و تاریخ شده است.

روایت داستانی مشی و مشیانه

سرگذشت اسطوره‌ای این دو انسان، به زبان قصه

در آغاز همه چیز، تنها روشنایی بود و تاریکی. اهورامزدا، خدای روشنی، نخستین انسان را آفرید؛ کیومرث را. کیومرث جنگید و مرد، اما نطفه‌ی او بر زمین ریخت و زمین آن را چون گوهری گران‌بها در دل خود پذیرفت.

سال‌ها گذشت… از دل خاک، درختی شگفت‌انگیز رویید. دو شاخه داشت، آن‌چنان به هم پیچیده و هماهنگ که گویی یک روح در دو پیکر بود. از این درخت، دو انسان پدید آمدند: مشی و مشیانه. چشمانشان مانند چشمه‌ی کوهساران زلال بود و جانشان آکنده از نور آفرینش.

دست در دست، در کنار رودخانه‌ها راه می‌رفتند، میوه می‌چیدند، آواز پرندگان را گوش می‌دادند و شب‌ها زیر ستاره‌ها می‌خوابیدند. همه چیز پاک و زیبا بود… تا آن‌که ندایی درونشان را لرزاند. صدایی که در گوششان زمزمه کرد: «آفریدگار شما، منم… نه آن‌که شما را به نیکی آموخته!»

دل‌هایشان لرزید… تردید، مانند سایه‌ای تاریک، ذهنشان را گرفت. و آن لحظه، لحظه‌ی سقوط بود.

رنج آمد. گرسنگی، سرما، درد، اندوه… آن‌ها فهمیدند اشتباه کرده‌اند. اما به راه ادامه دادند. خانه ساختند، فرزند آوردند، به فرزندانشان سخن گفتن، ساختن، زیستن آموختند. از آنان نسل بشر گسترش یافت؛ و هر نسل، در خود رگه‌هایی از روشنایی و تاریکی را به ارث برد.

داستان مشی و مشیانه، افسانه نیست؛ آیینه‌ای است از آن‌چه در جان هر انسانی جاری است: انتخاب، خطا، بازسازی، و ادامه‌ی مسیر…

 

نظرات
پربازدیدترین خبرها