
راهنماتو- آمبروسیو کنتارینی، بازرگان و دیپلمات ونیزی بود که در زمان پادشاهی اوزون حسن آق قویونلو (حکومت 1453 تا 1478 میلادی) به ایران سفر کرد. سفرنامه او توصیفات جالب توجه و نابی از ایران قبل از روی کارآمدن حکومت صفویه ارائه میدهد.
به گزارش راهنماتو، کنتارینی در سال 1473 میلادی برای یک مأموریت تجاری وارد تبریز شد و اندکی بعد طی یک سفر 24 روزه به اصفهان، پایتخت اوزون حسن در ان زمان رسید.
گزارش آمبروسیو کنتارینی از اصفهان در زمان اوزون حسن
کنتارینی در خصوص اصفهان مینویسد: «در بیست و ششم ماه اکتبر کاشان را ترک کردم، و به شهر دیگرى رسیدم که نطنز نامیده مىشد، و در دشتى قرار گرفته بود که در آنجا شراب بیشتر از هرجاى دیگرى تهیه مىشد. در اینجا به علت ضعف و اندکى تب که دوباره عارضم شد یک روز توقف کردم.
در تاریخ بیست و هشتم ماه با وجود تمام ناراحتى که داشتم سوار شده مجددا به راه افتادیم، و پس از عبور از دشتها در تاریخ سىام ماه به شهر دیگرى وارد شدیم که اصفهان نام داشت.
شاه اوزون حسن در اینجا بود، و ما پس از آنکه به تحقیق معلوممان گشت که سفیر ما جناب ژوزف باربارو در این شهر در کجا مسکن گزیده است یک راست بدانجا رفتیم. به محض دیدار، یکدیگر را با صمیمیت و خوشحالى زیاد در آغوش گرفتیم.
مىتوانید حدس بزنید که دیدار باربارو چقدر براى من تسلىبخش بود، اما چون به استراحت بیشتر از هرچیز دیگرى نیازمند بودم به فوریت به بستر پناه بردم. در روز بعد با جناب سفیر گفتگویى داشتم و آنچه را که بر من گذشته بود بازگو کردم. چون شاه از ورود من اطلاع حاصل کرده بود تنى چند از غلامان خود را با هدایائى از آذوقه و خواربار نزد من فرستاد.
در چهارم ماه نوامبر سال 1474 به وسیله چند نفر از خادمین شاه به حضور احضار شدیم موقعى که به معیت عالیجناب سرژوزف باربارو داخل جایگاه سلطنتى شدیم، اعلیحضرت را در کنار چند نفر از درباریانش که چنین بنظر میرسید از بزرگان کشوراند دیدیم. پس از اداى مراسم احترام به رسم ایرانیان، غرض از مأموریتم را از طرف جمهورى ونیز به عرض رسانیدم و اعتبارنامه خویش را تقدیم داشتم. هنگامى که سخنان من به اتمام رسید، شاه مختصر جوابى داده و از اینکه مجبور شده به این نقطه از کشور بیاید معذرت خواست، و بعد از آن به من و سایر بزرگان کشورش اجازه نشستن داد، و بعد نوشیدنیها و تنقلات آوردند که بنابر رسم خودشان بسیار خوب تهیه شده بود و ما به رسم ایرانیها بر روى قالىها نشستیم و در خوردن شرکت جستیم. پس از صرف خوراکیها اداى احترام بجاى آورده اجازه مرخصى گرفته به اقامتگاه خود مراجعت کردیم.
در روز ششم ماه نوامبر شاه ما را احضار فرمود و قسمت بیشترى از محل اقامت شاه را که در وسط چمنزارى قرار داشت که رودخانهاى از وسط آن مىگذشت، و موقعیت بسیار دلانگیزى داشت به من نشان دادند. یک قسمت از جایگاه به شکل مربع مستطیل بود و در آنجا صحنه سر بریدن سلطان ابو سعید را نقاشى کرده بودند.
در این نقاشى نشان داده شده بود که چگونه اغورلو محمد وى را به طنابى بسته به جایگاه اعدام آورده بود و همو دستور داده بود که این اطاق ساخته شود. با عصرانه پذیرائى گرمى از ما به عمل آوردند و بعد از آن به محل اقامتگاه خودمان مراجعت کردیم.
تا تاریخ بیست و پنجم ماه در خدمت اعلیحضرت در اصفهان توقف کردیم در این مدت حضرتشان بارها ما را به مهمانىهاى متعددى دعوت کردند.
اصفهان شهر مساعد و خوبى به نظر مىرسد. شهر در دشتى قرار گرفته است که همه نوع نعمت در آن به حد وفور وجود دارد. گفته مىشد که چون شهر تسلیم نمىشده است، بعد از گرفتنش، بیشتر آن را ویران ساختهاند. اصفهان نیز مانند سایر شهرها با وسیله دیوارهاى گلى محصور شده است. از تبریز تا اصفهان بیست و چهار روز راه است و باید از ناحیهاى گذشت که تماما متعلق به کشور ایران است و شامل بیابانى است بسیار خشک که آب شورى در بسیارى از نقاط آن یافت مىشود.
فىالجمله غلات و میوههاى زیادى که در اینجا به عمل مىآید بیشتر از راه آبیارى است. انواع و اقسام میوه از بهترین نوع آن در اینجا به عمل مىآید و من بهتر از آن در هیچ جاى دنیا ندیدهام و نچشیدهام. اصفهان را از جانب راست و چپ کوههایى دربرگرفتهاند، و گویند که این کوهها بسیار حاصل- خیز هستند و بیشتر آذوقه شهر از آنجا آورده مىشود. ولى همه چیز در اینجا گران است. شراب هر لیترى سه الى چهار دوکات قیمت دارد. قیمت نان مناسب است، و یک بار شتر هیزم یک دوکات ارزش دارد. قیمت گوشت نیز از کشور ما گرانتر است.
مرغ و ماکیان هرهفت عدد به یک دوکات فروخته مىشود. قیمت سایر اشیاء متناسب است.»
منبع: سفرنامه آمبروسیو کنتارینی. ترجمه قدرت الله روشنی. صص 38-40