انتقال ویروسِ «بچه پولدارها» از اینستاگرام!

«تاحالا کار نکردم و بابام خرجمو میده. آدم باید وقتی میره سر کار شرایط یه جوری باشه که بعدش حداقل بتونه پول یه کافه یا رستوران رو داشته باشه، به آدم زور میاد به خاطر ۲۰ یا ۳۰ میلیون تومن بره سر کار، چرا خودمو خسته کنم؟ چندبار خواستم برم سر کار بابام گفته نمی‌ارزه، نمیخواد بری» این جملات را پسری ۳۰ ساله در یک «بلایند دیت» به زبان می‌آورد؛ جملاتی که عده‌ای آن را در انحصار نسل جوان می‌دانند، اما کامنت‌های همین پست اتفاقا صدای اعتراض جوانان را هم بلند کرده است.

شناسه خبر: ۴۲۴۰۸۷
انتقال ویروسِ «بچه پولدارها» از اینستاگرام!

 چند ماهی می‌شود که کلیپ‌های معروف به «بلایند دیت» که منجر به آشنایی دختران و پسران می‌شود، در فضای مجازی ترند شده است؛ موضوعی که بررسی چرایی شکل‌گیری آن نیاز به فرصت دیگری دارد، اما آنچه که اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، مباحثی است که این افراد هنگام معرفی خود می‌گویند. کسانی که مقابل دوربین «بلایند دیت‌ها» می‌نشینند و درباره جهان و شرایط خود صحبت می‌کنند، بیشتر دهه هشتادی‌ها هستند؛ کسانی که از آنها باعنوان نسل Z یاد می‌شود و همین موضوع هم باعث می‌شود تا هر چه که از زبان هر یک از این افراد خارج می‌شود را به کلِ این نسل تعمیم دهیم و در یک دسته‌بندی کلی نسخه‌ای واحد برای همه آنها بپیچیم، درحالی که شاید همیشه این نوع طبقه‌بندی درست نباشد. 

با وایرال شدن ویدیویی که بخش‌هایی از جملات آن را بدون هیچ دخل و تصرفی نقل کردیم بحث میان کاربران فضای مجازی بالا گرفت است. عده‌ای معتقدند که نسل Z کار کردن را دوست ندارند و به اصطلاح تنبل بار آمده‌اند، اما در سمت مقابل نمایندگانی از نسل Z معتقدند تعداد افرادی که علاقه‌ای به کار کردن ندارند، محدود است و نمی‌توان یک خصوصیت را به همه اهالی یک نسل نسبت داد. موضوعی که البته  دکتر مرجان علی‌قارداشی _ روانشناس _  نیز معتقد است نمی‌توان با یک نگاه واحد درباره یک نسل صحبت کرد، آن هم درشرایطی که مشکلات اقتصادی باعث بروز شکاف اجتماعی قابل توجهی شده و گروهی تحت عنوان «بچه پولدارها» از آن سر برآورده‌اند. کسانی که حضورشان هم معادلات اجتماعی را به هم می‌ریزد و هم در ایجاد حس بی‌انگیزگی در میان سایر همسالانشان بی‌تاثیر نیست و در نهایت فرهنگ کار کردن را هم تحت تاثیر قرار می‌دهند.

تعریف نسل Z در ایران متفاوت است

مرجان علی‌قارداشی با اشاره به اینکه در ابتدا باید تعریف درستی مطابق با شرایط ایران از نسل Z ارائه کرد به  ایسنا ، می‌گوید: نسل Z همان کسانی هستند که بعد از ظهور کامپیوتر و اینترنت به دنیا آمده‌اند و دنیای قبل از اینترنت را ندیده‌اند. اولین دسترسی‌ها به اینترنت در کشور ما مربوط به حدود سال ۱۳۷۳ است که البته آنهم به شکل عمومی و گسترش یافته نبود، اما از سال ۱۳۷۹ افراد بیشتری در مواجهه با اینترنت قرار گرفتند که دقیقا مصادف با دهه هشتادی‌های ایران می‌شود. اما برخی مطالعات، گوشی‌های هوشمند را عامل قدرتمندتری از کامپیوترها می‌دانند و چون گوشی‌های هوشمند از سال ۱۳۸۵ بین مردم ایران رواج بیشتری یافت بر این اساس اگر بخواهیم تعریف دقیق‌تری ارائه دهیم بچه‌های سال ۱۳۸۵ به بعد به شکل دقیق‌تری در گروه نسل Z قرار می‌گیرند.

او معتقد است که تعریف ما از نسل Z با سایر نقاط دنیا متفاوت است، تاکید می‌کند: این تعریف بر اساس شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خودمان شکل می‌گیرد چراکه نوع تعامل با تکنولوژی هم بر اساس این آرایش تعریف می‌شود. آنچه که در جامعه ما به عنوان تعامل با تکنولوژی مطرح می‌شود، خیلی متفاوت از آن چیزی است که در جامعه اروپایی یا آمریکایی با آن مواجه هستیم. 

نسل Z ایرانی را به خوبی نمی‌شناسیم

او یکی از ضعف‌های مواجهه با نسل Z را عدم تحقیق درست درباره ‌آنها می‌داند و ادامه می‌دهد: اکثر مقاله‌ها و منابعی که در نتیجه جست‌وجو درباره نسل Z  می‌بینیم درباره کشورهای دیگر انجام شده است و ما در ایران تحقیق خاصی روی این نسل انجام ندادیم. در ابتدا باید این ضعف زیرساختی تحقیقاتی را برطرف کنیم چون نسل Z یک نسل جوانی است که در حال ورود به بازار کار است و باید بدانیم که چگونه هستند، چه باورها و افکاری دارند، نگاهشان به زندگی چگونه است و... تا بتوانیم بستری اجتماعی برای آنها ایجاد کنیم. نمی‌توانیم از روی دست‌نویسی که اروپا یا آمریکا با توجه به شرایط خودش ارائه داده است با نسل Z داخل ایران برخورد کنیم. 

بله، قربان‌گو نیستند؛ پس گستاخ‌اند!

این روانشناس مهم‌ترین مفهوم درباره نسل Z را که گاهی باعث ایجاد تقابل‌هایی می‌شود، موضوع «اقتدار» می‌داند و می‌گوید: جامعه ما در گذشته بافتی سنتی داشت؛ به این صورت که والدین، معلم‌ها و حتی حاکمین منبع اقتدار شناخته می‌شدند چون دانسته‌هایی داشتند که فرزندان به آنها دسترسی نداشتند؛ بنابراین اگر پرسشی هم برای فرزندِ دهه پنجاه یا شصتی و یا حتی دوره‌های ماقبل آن به وجود می‌آمد، اولین منبع مراجعه والدین یا معلمان بودند. حتی در ابعاد بزرگتر اگر مدیر یا حاکمی یک راهکار برای رفع مشکلی ارائه می‌داد، این باور شکل می‌گرفت که آن فرد اطلاعات بیشتری از موضوع دارد و راهکار بهتری ارائه می‌دهد. اما با آمدن اینترنت اولین مفهومی که توسط نسل Z از بین رفت مفهوم «اقتدار» بود. این نسل دیگر نیاز ندارد برای به دست آوردن اطلاعات حتما از پدر و مادر یا معلمش سوال کند. سراغ Google می‌رود، کار با هوش مصنوعی را بلد است و به منابع مختلف دسترسی دارد؛ بنابراین والدین،‌ معلم‌ها و اساتید و مدیران «اقتدار» خود را که خیلی وقت‌ها می‌توانستند افراد را به واسطه آن مدیریت کنند، از دست داده‌اند. به همین دلیل شاید گاهی اوقات فکر می‌کنند که بچه‌های نسل Z نافرمان و سرکش هستند و از بزرگترها و منابع قدرت پیروی نمی‌کنند. این موضوعی است که حتی باعث می‌شود گاهی نسل‌های قبلی بچه‌های نسل Z را به بی‌ادبی و گستاخی محکوم کنند.

متاسفانه مشکلات اقتصادی، شکاف و فاصله بین طبقات اجتماعی خیلی زیاد شده است و در این شرایط گروه «بچه پولدارها» با چنین ویدیوهایی که به وسیله اینترنت منتشر می‌شود، شبیه ویروسی شده‌اند که در جامعه در حال تکثیر هستند

از بین رفتن مفهوم «اقتدار» و شکست خوردن مدیریت سنتی

او با بیان اینکه باور به «اقتدار» در میان نسل Z نسبت به نسل‌های قبلی از بین رفته است، تاکید می‌کند: دیگر الزاما والدین و اساتید نسبت به فرزندان اطلاعات بیشتری ندارند. هرچه جلوتر برویم مفهوم قدرت و اقتدار هم در جامعه پیچیده‌تر می‌شود؛ بنابراین یکی از اولین مشکلاتی که بچه‌ها در محیط کار با آن مواجه می‌شوند همین موضوع است. اقتدار برایشان این مفهوم را ندارد که اگر کسی مدیر است اجازه دارد سرِ او داد بزند یا او را تحقیر کند یا تاکید کند که هرچه او می‌گوید درست است و از یک جوان نسل Z بخواهد تمام حرف را بدون بهانه قبول کند. نسل Z دسترسی به اطلاعاتی دارد و حتی توانایی‌هایی کسب کرده‌ است که گاهی بهتر از مدیر خود رفتار می‌کنند. صاحبان بیزینس، بزرگ‌ترین شکایتی که از کار با نسل Z دارند همین موضوع فرمان‌برداری است و اینجا مشخص می‌شود که ما مدیران را برای برخورد با بچه‌های نسل Z آماده نکرده‌ایم و مدیران هنوز درک نکرده‌اند که نمی‌توانند با سیستم سنتیِ مدیریت که قبلا در بروکراسی اداری کشور مرسوم بود با این نسل رفتار کنند. بچه‌های این نسل اهل تعامل و بارش افکار هستند و باید ایده‌های آنها را هدایت کرد. اگر اصرار کنیم که با روش‌های سنتی با جوانان نسل Z برخورد کنیم به چالش و تضاد می‌خوریم.

نسل Z باید صبوری را بیاموزد

این روانشناس به عدم صبوری نسل Z اشاره می‌کند و معتقد است: شاید آنچه که می‌توان به آن انتقاد وارد کرد، همین باشد که این نسل صبر را تمرین نکرده است؛ هرچند که این کار سخت است. نسل Z در جهان کلیک کردن‌ها به دنیا آمده‌اند، آنها لازم نیست مشابه نسل‌های قبل از خود برای یافتن یک گزاره علمی به مقالات و کتابخانه‌ها مراجعه کنند؛ بلکه حتی از مقطع دبستان می‌توانند با جست‌وجو در اینترنت به مطلبی که می‌خواهند دست پیدا کنند. جهان با سرعت در حال حرکت است و همین امر از لحاظ روانی صبر آدم‌ها را کم کرده است. بنابراین یک بخشی که در محیط کار و زندگی برای کسب تجربه و متخصص شدن نیاز داریم صبر است و چون این بچه‌ها در جامعه «کلیکی» به دنیا آمده‌اند که با یک کلیک هرچه را که بخواهند به دست می‌آورند، به همین دلیل این نسل باید صبر را بیاموزند. لازمه هر چیزی پشتکار داشتن و صبور بودن است و والدین باید بر این موضوع کار کنند. برای همین است که وقتی یک جوان نسل Z وارد سیستم اداری می‌شود به او می‌گویند باید از سطوح پایین کار را شروع کند تا به سطوح بالاتر برسد درحالی که او تصور می‌کند چون اطلاعات کافی دارد پس می‌تواند در همان اول مسیر به نقطه بالا برسد. این موضوعی است که والدین باید به فرزندشان بیاموزند. 

«بچه پولدارها» را با نسل Z اشتباه نگیرید!

او به ویدیوی منتشر شده در فضای مجازی و صحبت‌های آن پسر درباره چرایی عدم تمایلش به کار کردن اشاره می‌کند و می‌گوید: تصور می‌کنم این گروه که آن ایده‌ها را درباره کار نکردن دارند، ربطی به نسل Z ندارند و در گروه «بچه پولدارها» قرار می‌گیرند؛ قشر خاص و متمایزی که درصد کمی از جامعه را تشکیل می‌دهند. متاسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی، شکاف و فاصله بین طبقات اجتماعی خیلی زیاد شده است و در این شرایط گروه «بچه پولدارها» با چنین ویدیوهایی که به وسیله اینترنت منتشر می‌شود، شبیه ویروسی شده‌اند که در جامعه در حال تکثیر هستند. این گروه والدینی دارند که به واسطه هر دلیل و رابطه‌ای که داشته‌اند وضعیت مالی خوبی پیدا کردند و دیگر ماهی ۳۰ یا ۴۰ میلیون تومان برای آنها عدد قابل توجهی نیست و این رقم را به عنوان پول تو جیبی به فرزندشان می‌دهند. 

وقتی «لاکچری بودن» ارزش می‌شود!

این روانشناس با اشاره به شکل‌گیری نگاهِ «لاکچری بودن» در جامعه می‌گوید: این موضوع گزاره غلطی نیست. ساده‌ترین مثال آن این است که وقتی با بهترین و گرانقیمت‌ترین خودروها وارد پارکینگ یک مجتمع تجاری می‌شوید، همان طبقات اول یا دوم برای شما جای پارک باز می‌کنند، اما اگر با خودرویی ارزان‌قیمت به همان پارکینگ بروید تا آخرین طبقه پارکینگ هدایت می‌شوید تا جای پارک پیدا کنید. جامعه به سمتی رفته است که به لاکچری بودن و سرمایه‌دار بودن بها می‌دهد و در این شرایط نمی‌توان به بچه نسل جدید گفت که پول مهم نیست. او می‌بیند که بچه دیگری که لباس و کفش گران‌قیمتی دارد، اعتبار و احترام اجتماعی بیشتری می‌گیرد. دسترسی به اینترنت و گوشی هوشمند سبک زندگی این گروه افراد را شبیه ویروس بین بخش بزرگی از جامعه که به چنین منابع مالی دسترس ندارند گسترش می‌دهد و سایر افراد را دچار سرخوردگی می‌کند. 

هر دو کار نمی‌کنند، اما این کجا و آن کجا!

او ادامه می‌دهد: همین الان در جنوبی‌ترین نقطه تهران قیمت خانه حدودا متری ۸۰ میلیون تومان است. در این شرایط یک جوان وارد بازار کار می‌شود و می‌خواهد برای خود آینده‌ای متصور شود درحالی که شاید حقوق او ماهی ۱۲ میلیون تومان باشد. حالا اگر تصور کنیم در یک محیط آزمایشگاهی هستیم که تورم وجود ندارد و خودِ جوان هم قرار نباشد هیچ خرجی داشته باشد، چند سال طول می‌کشد که بتواند یک خانه ۵۰ متری بخرد؟ بنابراین یک عده‌ای سر کار نمی‌روند چون ماهانه پول تو جیبی‌ زیادی می‌گیرند و دنیا به کامشان است و تلاشی برای به دست آوردن چیزی نمی‌کنند. اما عده دیگر در نقطه مقابل متعلق به بطن جامعه هستند، تعداد قابل توجهی دارند، لاکچری هم نیستند و گروه «بچه پولدارها» را هم می‌بینند. بعد آنها به عنوان تفریح باید آخر یک هفته بعد از چند روز کار کردن بروند در یک پاساژ قدم بزنند و پیتزا و نوشابه بخورند؟ بنابراین تصور می‌کنم بخش دوم جامعه به دلیل ناکامی‌ها و شکاف اجتماعی و اقتصادی است که تمایلی به کار کردن ندارند. 

علی‌قارداشی با اشاره به اینکه عده قابل توجهی از نسل Z به دنبال کسب توانایی‌ها و قابلیت‌های متعدد رفته‌اند تا در محل کار بهتر باشند، می‌گوید: آن وقت گاهی در چنین شرایطی با همکار دیگری همسن خودشان مواجه می‌شوند که به اندازه آنها دانش و توانایی ندارد، اما به واسطه روابطی که داشته جذب کار شده و با اینکه نسبت به او کمتر کار می‌کند، حقوق بیشتری هم دریافت می‌کند. 

او با تاکید بر لزوم اصلاح زیرساخت‌ها، بیان می‌کند: بدون رفع این مشکلات، نسل آینده‌ای که قرار است جامعه را به دست بگیرد به هیچ جا نمی‌رسد و اولین و آخرین مشکل هم نسل Z یا بچه پولدارها نیستند بلکه مسئله اصلی زیرساخت‌ها و مشکلات مدیریتی است. باید از قبل برای مدیریت این نسل برنامه‌ریزی کرد.

والدینی که از سوی دو بام افتاده‌اند!

این روانشناس با اشاره به اینکه متولدین دهه پنجاه و شصت خودشان در شرایط متفاوت از روزگار فعلی زندگی ساختند، می‌گوید: این افراد در نقش والد به دو دسته تقسیم شدند؛ گروهی که سختی کشیدند و حالا که یک زندگی ساختند مدام به بچه‌هایشان انتقاد می‌کنند که چرا پیشرفتی نمی‌کند و بافت جامعه را نادیده می‌گیرند و تقابل و درگیری بین آنها به وجود می‌آید. گروه دیگر اما کسانی هستند که به هر دلیلی وضعیت مالی خوبی پیدا کردند و حالا احساس می‌کنند باید هر کمبودی که داشتند را برای فرزندشان جبران کنند؛ بنابراین بدون مسئولیتِ تربیتی فقط برای او امکانات مالی فراهم می‌کنند و در این شرایط فرزندشان دیگر نیازی به تلاش کردن نمی‌بیند چون می‌داند آینده‌اش تامین است. شاید حرف برخی بچه‌ها به والدین که میگویند «شما در قبال ما مسئولید» در نگاه اول گستاخانه به نظر برسد، اما وقتی در بطن جامعه وارد شویم، می‌بینیم که حرف نادرستی هم نمی‌زنند. اما گاهی والدین هرچقدر هم که تلاش کنند باز هم قدرت تغییر جامعه و تبعیض‌های آن را ندارند و بچه‌ای دارند که پر از ناکامی و بغض است و باهم دچار تقابل و چالش می‌شوند. این جامعه بچه‌های این نسل را پس زده است و اگر فکری به حال بهبود شرایط نکنیم، بچه‌ها هم جامعه را پس می‌زنند.

منبع : ایسنا
نظرات
پربازدیدترین خبرها