طرحهای اولیه XB-۷۰ برپایه چیزی بود که مهندسان آن را "مفهوم نیروی بیرحم" نامیدند و هدف از آن حمل مقدار زیادی سوخت برای یک پرواز طولانی مدت مادون صوت به داخل خاک شوروی و در عین حال یک طراحی ایرودینامیک بود که در یک پرواز کوتاه در حریم هوایی دشمن، عملکردی بالا داشته باشد.
جدای از زیبایی آیندهنگرانه این بمب افکن، ابعاد آن فاصله زیادی تا B-۵۲ یی که قرار بود جایگزینش شود، نداشت. البته از آن کمی کشیدهتر بود (طول XB-۷۰، حدود۵۶ متر بود و طول B-۵۲، در حدود ۴۸ متر) و باریکتر از آن طراحی شده و طول بالهایش ۳۲ متر بود در حالی که طول بالهای B-۵۲ حدودا ۵۶ متر بود.
بمب افکن طراحی شده دارای شش موتور توربوجت پس سوز جنرال الکتریک YJ۹۳-GE-۳ بود که نیروی رانش حیرتآوری تولید میکرد که تقریبا سه برابر بیشتر از B-۵۸ Hustler که در آن زمان اولین نمونه عملیاتی بمب افکن ۲ ماخ جهان بود، به نظر میرسید.
XB-۷۰ توسط یک گروه چهارنفره متشکل از یک خلبان، یک کمک خلبان، افسر بمب و ناوبری و افسر سیستمهای دفاعی اداره میشد و کابین آن به نحوی طراحی شده بود که هر یک از خدمه، یک صندلی خروج محصور شده داشتند و اکسیژن تحت فشار برای فرود از ارتفاع ۲۱هزار متری را برایشان فراهم میکرد که دقیقا شبیه کپسول خروج اضطراری طراحی شده برای B-۵۸ بود.
از بسیاری جهات به نظر میرسید که XB-۷۰ پیشرفتهترین و تواناترین بمب افکن تاریخ لقب بگیرد. اما ساخت آن زمانی آغاز شد که آینده بمب افکنها دچار نوسان شده بود. در سال ۱۹۵۹، موشک SM-۶۵ Atlas که اولین موشک بالستیک بینقارهای آمریکا (ICBM) بود وارد خدمت شد. در همان سال، تست موشک UGM-۲۷ Polaris که اولین موشک بالستیک زیردریایی آمریکا (SLBM) بود آغاز گردید. این سیستمهای تسلیحاتی جدید، رویکرد آمریکا برای ارسال مهمات هستهای به اهداف دور را متحول کرد و دیگر نیازی به بمب افکن و سرمایهگذاری هنگفت برروی طراحی بمب افکنهای جدید حس نمیشد.
درحال حاضر و با تمرکز فراوان آمریکا و رقبایش برروی پروازهای مافوق صوت، بعید نیست که دوباره شاهد ظهور هواپیماهایی باشیم که توانایی پرواز با چنین سرعتهای حیرتآوری را داشته باشند. در این صورت ممکن است شاهد به کارگیری درسهایی که آنها از برنامه XB-۷۰ گرفتند، در سکوهای بمب افکنهای آتی باشیم؛ اما خود Valkyrie برای همیشه در حد یک خاطره باقی خواهد ماند.