راهنماتو-در سال ۱۵۱۹، فاتح اسپانیایی، هرنان کورتس، به حومه تنوچتیتلان، پایتخت امپراتوری عظیم آزتک رسید. گفته شده است که امپراتور آزتک، مونتزوما دوم، کورتس و مردانش را نه به عنوان انسانهای فانی، بلکه به عنوان خدایان مینگریست.
به گزارش راهنماتو، حتی گفته شده که کورتس را همان خدای بازگشته آزتک، کتزالکواتل، میدانستند. به همین دلیل، فاتحان اسپانیایی با تشریفات و افتخارات توسط مونتزوما مورد استقبال قرار گرفتند. اما در نهایت، این بهاصطلاح «خدایان» به مونتزوما و مردمش خیانت کردند و به آزتکها نشان دادند که هیچ چیز امر خدایی در کورتس و همراهانش وجود ندارد.
مونتزوما تلاش کرد با بخشیدن طلا به کورتس و مردانش این به اصطلاح «خدایان» را ترغیب به ترک محل کند. اما این رشوه موفق نشد اسپانیاییها را دور کند. برعکس، این هدیه، طمع آنها را برای طلای بیشتر تحریک کرد. در نتیجه، کورتس تصمیم گرفت مونتزوما را تحت بازداشت خانگی قرار دهد. پس از آن، فاتحان اسپانیایی، با کمک متحدان تلکسکالانی خود، در یکی از معابد شهر مستقر شدند و شروع کردن به غارت کردنِ گنجینههای تنوچتیتلان.
در ماههای بعدی، بسیاری از ساکنان تنوچتیتلان توسط مردان کورتس شکنجه و کشته شدند تا آزتکها را به تسلیم گنجهای بیشتر وادار کنند.
با اینکه آزتکها از رفتار این «خدایان» ناراضی بودند، هیچ اقدامی علیه آنها انجام ندادند. اما سرانجام، در اواخر ماه مه ۱۵۲۰، زمانی که فاتحان اسپانیایی بسیاری از اشراف آزتک را در طول یک جشن مذهبی در معبد اصلی تنوچتیتلان قتلعام کردند، خشم مردم آزتک برانگیخته شد.
مردم آزتک علیه فاتحان قیام کردند. اسپانیاییهای محاصرهشده برای نجات خود، تلاش کردند از گروگان خود، مونتزوما، برای آرامکردن مردم استفاده کنند. اما این تلاش ناکام ماند و مونتزوما، یا بر اثر زخمهای مرگباری که فاتحان به او زده بودند یا توسط سنگهایی که ساکنان تنوچتیتلان به سمتش پرتاب میکردند، کشته شد.
فاتحان اسپانیایی دیگر فقط یک راه چاره داشتند: فرار از شهر. چون آزتکها تمام پلهای متصلکننده تنوچتیتلان به خشکی را برداشته بودند، فاتحان مجبور شدند پلی قابل حمل بر روی گذرگاه بسازند.
در شب ۱ ژوئیه ۱۵۲۰، اسپانیاییها فرار خود را آغاز کردند. با این حال، اقدام آنها شناسایی شد و آزتکها به فاتحان فراری حمله کردند و بسیاری از آنها را کشتند. این واقعه به «شب غمانگیز» معروف شد.
در آن شب فاجعهبار، کورتس نه تنها بسیاری از مردان خود، بلکه گنج آزتکها که طی ماههای گذشته جمعآوری شده بود را نیز از دست داد. در حالی که فاتحان ناامیدانه از دست آزتکها فرار میکردند، بسیاری از گنجینهها به داخل گذرگاه انداخته شدند تا بار آنها سبکتر شود. بدون شک، برخی از مردان نیز در حالی که به اموال غارتشده خود چنگ زده بودند، کشته شدند. این اشیای عظیم گرانبها، سرانجام به عنوان «گنج مونتزوما» شناخته شد و مانند همه داستانهای گنج، افسانههای بسیاری پیرامون آن پدید آمد.
تنها چیزی که در مورد گنج مونتزوما قطعی است این است که تا به امروز پیدا نشده است. نظریات بسیاری درباره محل استقرار نهایی این گنج ارائه شده است. به عنوان مثال، نظریه محبوب این است که اشیای گرانبها همان جایی هستند که رها شدند؛ یعنی در کف دریاچه تکسکوکو. با این حال، جویندگان گنج زیادی در این دریاچه جستجو کردهاند، اما تلاششان بیفایده بوده است.
به نظر میرسد که حتی یکی از روسای جمهور سابق مکزیک دریاچه را لایروبی کرده، اما همانطور که انتظار میرفت، چیزی پیدا نشد. نظریه دیگری ادعا میکند که گنج توسط اسپانیاییها، زمانی که به تنوچتیتلان بازگشتند، بازیابی شد، اما کشتی حامل گنج در طوفانی غرق شد. شاید یکی از جالبترین نظریات این باشد که گنج به سمت شمال حرکت کرده و در نهایت به یوتا رسیده است.
اما این داستان غمانگیز چگونه پایان یافت؟ در ماه مه ۱۵۲۱، کورتس به تنوچتیتلان بازگشت تا انتقام خود را بگیرد. جنگجویان و غیرنظامیان آزتک که حتی بعد از تسلیم شدن توسط فاتحان بیرحمانه مورد خشونت و حمله قرار میگرفتند، از شهر گریختند. هزاران غیرنظامی کشته شدند و شهر غارت شد.
بر اساس کتاب فلورانتین کدکس، تخمین زده میشود که حدود ۲۴۰,۰۰۰ آزتک در طی هشتاد روز جان خود را از دست دادند. پس از سه ماه محاصره، شهر در ۱۳ اوت ۱۵۲۱ سقوط کرد. این رویداد پایان نهایی امپراتوری آزتک را رقم زد و کورتس حاکم یک امپراتوری بزرگ در مکزیک شد.