
فرادید نوشت: تصور کردن آینده در گذشته که با نام رِتروفیوچِریسم (Retrofuturism) شناخته میشود، بازتابی است از تصورات مردمان گذشته درباره دنیایی که امروز در آن زندگی میکنیم.
پیشبینیهای آنها، ترکیبی از خوشبینی سادهدلانه و آیندهنگری شگفتانگیز بود که همچنان الهامبخش هنرمندان، طراحان، فیلمسازان و موسیقیدانان امروزی است که با بهرهگیری از رؤیاهای فناوری دوران گذشته، تصویری تازه از آنچه فردا میتواند باشد را بازآفرینی میکنند.
طرحی مفهومی مربوط به سال ۱۹۳۵ که دستگاهی با نیروی گریز از مرکز را به تصویر میکشد؛ برخی فکر میکردند در آینده چنین دستگاههایی برای معکوسکردن روند پیری به وجود خواهند آمد
اگرچه واژه «رتروفیوچریسم» (Retrofuturism) کم و بیش جدید است، اما این مفهوم ریشههای عمیقی در خیالپردازیهای مردمان نیمه اول و میانی قرن بیستم دارد.
این اصطلاح در دوران شکوفایی فناوری در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ رواج یافت؛ دورانی که رایانهها و اکتشافات فضایی با سرعت چشمگیر پیشرفت کردند، اما نه لزوماً به شیوهای که آیندهنگران اولیه پیشبینی کرده بودند.
پیشبینیهای جسورانهای که زمانی جدی گرفته میشدند، بهتدریج سادهلوحانه و کودکانه به نظر آمدند و همین موضوع حس کنجکاوی نوستالژیکی را نسبت به آیندههای روشن و آرمانشهری که مردم روزگاری آنها را اجتنابناپذیر میدانستند، برانگیخت.
سفرهای هوایی بر فراز پاریس در سال ۲۰۰۰ آنگونه که سال ۱۸۸۲ توسط هنرمند آلبر روبیدا تصور شده بود
تصادفی نیست که رتروفیوچریسم همزمان با افزایش علاقه به داستانهای علمیتخیلی دیستوپیایی (ویرانشهری) محبوب شد.
هرقدر آینده واقعی پیچیدهتر و نامطمئنتر میشد، چشماندازهای سرزنده از خودروهای مجهز به پیشرانه راکتی، رباتهای شخصی و شهرهایی با گنبدهای شیشهای، تضاد دلگرمکنندهای ایجاد میکردند و یادآور دورانی بودند که آینده همچون ماجراجویی هیجانانگیزی در انتظار ما بود، نه چالشی سنگین و تهدیدآمیز.
نقاشیهای رتروفیوچریسم از اوایل قرن بیستم، دنیایی را نشان میدهند که شیفته تغییر زندگی روزمره از راه فناوری، بهویژه در حوزه حملونقل بود.
هنرمندان آسمانخراشهایی پر از هلیکوپترهای شخصی، خودروهای معلق که روی بزرگراههای شناور سر میخوردند و کشتیهای هوایی که با ظرافت بر فراز شهرهای آیندهنگر پرواز میکردند، تصور میکردند.
جادهها به حلقههای درخشان و مغناطیسی تبدیل شده بودند که همچون مار بالای مناظر شهری پیچ و تاب میخوردند یا به تونلهای زیرزمینی باریک و صاف زیر خیابانهای شلوغ تغییر یافته بودند، جهانی که انگار از صفحات کتابهای کمیک بیرون آمده بود.
یک مادر و دختر آمریکایی حوالی دهه ۱۹۵۰، پس از خرید با یک فضاپیمای آیندهنگرانه به خانه بازمیگردند
زندگی خانگی نیز با همان میزان خیالپردازی و جاهطلبی بازتصور شد.
آشپزخانههای آینده وعده میدادند خستگی پختوپز را از بین ببرند، با سیستمهای خودکاری که تنها با فشردن یک دکمه غذاها را آماده میکردند یا در برخی پیشبینیها، کل وعدههای غذایی را با یک قرص طعمدار جایگزین میکردند.
مُد روز به پارچههای کرومی براق، چکمههای پلاستیکی بلند و خطوط ظریف و ساده لباسها روی آورد، در حالی که خانهها به ساختارهای شیشهای تبدیل شدند که روی سطح ماه قرار گرفته بودند و بارتاب دنیایی بودند که انگار آماده بود محدودیتهای معمول زمین را پشت سر بگذارد.
تصویری از اواخر دهه ۱۹۵۰ که خودرویی بدون راننده را نشان میدهد
با این حال، در حالی که بسیاری از این رویاهای رتروفیوچریسم اکنون خندهدار یا غیرواقعی به نظر میرسند، برخی از آنها بهشکل قابلتوجهی آیندهنگرانه بودند.
خودروهای خودران که بارها در هنر رتروفیوچریسم دیده میشدند، اکنون در آستانهی تبدیل شدن به یک امر رایج هستند.
تماسهای ویدیویی که زمانی خیالی دوردست محسوب میشدند، اکنون بخشی از زندگی روزمره ما شدهاند و دستگاههای پوشیدنی میتوانند سرگرمی را درست به مچ دست ما منتقل کنند.
اتوماسیون (خودکاری) به واقعیت تبدیل شده، طوری که رباتها و سیستمهای هوشمند وظایف مختلف را در خانهها و کارخانههای سراسر جهان مدیریت میکنند.
یک لیموزین آیندهنگرانه و براق با دربهای بالپروانهای
از دید بصری، رتروفیوچریسم بیشتر سبکهایی مانند گوگی (Googie)، پوپولوکس (Populuxe) و دوو واپ (Doo Wop) را در بر میگیرد که ترکیبی از رنگهای نئونی، طراحیهای براق فولادی، هندسههای منحنی و عناصر گسترده شیشهای است.
این سبک بصری که گاهی «گوتیک ریگان» (Raygun Gothic) نامیده میشود، یک انرژی خوشبینانه از آیندهای را به تصویر میکشد که از دید طراحی میانهی قرن تصور شده و ترکیبی از خیالپردازی و حس جسورانهای از امکانها را در هم میآمیزد.
شبکهای از قطارهای زیرزمینی تونلی زیر یک شهر، اثری از هنرمند کلاوس بورگل، سال ۱۹۶۹
لایهی دیگری نیز در رتروفیوچریسم وجود دارد. فراتر از تصور گذشته از فردا، این ژانر به نحوهی بازتصور گذشته توسط حال، آمیخته با فناوریهای آیندهنگرانه میپردازد و تاریخ جایگزینی را میآفریند که هرگز وجود نداشته است.
این دیدگاه جهانهایی را پدید میآورد که در آن خیابانهای ویکتوریایی با کامپیوترهای بخارکار مزین شدهاند و کشتیهای هوایی در آسمانهای روشنشده با چراغهای گازی شناورند و نوستالژی را با نوآوری در روایتی آمیخته که هم آشنا و هم به شکلی عجیب نو به نظر میرسد.
همانطور که از این عکسهای چشمنواز پیداست، آینده از دید گذشته تنها بازتابی از جاهطلبیهای فناوری نیست، بلکه گواه خلاقیت بیپایان روح انسان است.
«خانه فردا» همانطور که در مجله Mechanix Illustrated حدود سال ۱۹۵۰ منتشر شده است
تحویل نامه توسط راکت، تصویری از فرانک تینسلی در سال ۱۹۵۷
طرح مفهومی یک پایگاه بادشدنی در ماه، اثر شیگرو کوماتسوزاکی، حوالی دهه ۱۹۷۰
چشماندازی آیندهنگرانه از آسمانخراشها با جادههای مارپیچ و پیادهروهای متحرک
قطارهای مرتفع در آسمان میان آسمانخراشهای سر به فلک کشیده عبور میکنند
فضانوردان در این اثر هنری سال ۱۹۵۴ از فرِد فریمَن، سطح سیارهای دیگر را کاوش میکنند
خودروی مسکونی (RV) آیندهنگرانه و آبیخاکی از سال ۱۹۴۷
نگاهی به داخل یک خانه شیشهای آیندهنگرانه
برج تفریحی «هَف مایل های» (نیم مایل بلندی) همراه با رستوران و پارکینگ ۵۰۰ خودرو که سال ۱۹۳۳ تصور شده بود
«بمبهای صوتی»، ضبطصوتهایی معلق با بالون که پیامهای تبلیغاتی پخش میکنند — اثری از فرانک تینسلی، سال ۱۹۵۱.
چشمانداز ناسا از یک مستعمره فضایی که شبیه زمین باشد، همراه با یک موتور مرکزی عظیم
این شهرهای فضایی طوری طراحی شده بودند که شامل خانهها، فضای سبز، جادهها و رودخانههایی مشابه شهرهای روی زمین باشند
طرحی مفهومی از سال ۱۹۶۹ درباره شهری ضدهستهای در زیر منهتن
طرح مفهومی اوایل دهه ۱۹۵۰ برای روزنامه تلویزیونی
طرح مفهومی یک شهر آیندهنگرانه از دهه ۱۹۷۰
طراحی داخلی یک خانه آیندهنگرانه از دهه ۱۹۶۰