راهنماتو- سیمرغ خود ما هستیم اگر در مسیر سفر کم نیاوریم و همسفرمان را ترک نکنیم؛ اینبار در مسیر ۷ شهر عشق در ایران قدم میگذاریم.
به گزارش راهنماتو، میگویند میتوانیم یکدیگر را در سفر بشناسیم. میگویند پس از سفر و وقتی به خانه برگشتیم دیگر آن آدم سابق نیستیم. ماییم و صد مسیر که به دوش میکشیم. ماییم و تجربههای نو. زندگی هم چنین است. ما در سفر زندگی و در هر اتفاق انگار وارد یک سفر میشویم. مراحلی را میگذرانیم و در نهایت پختهتر از گذشته، شکستخورده یا پیروز به خانه بازمیگردیم.
عطار در در منظومة منطقالطیر جویندگان حقیقت را پیشکش چشم ما میکند. هدهد پیر و رهبر پرندگان دیگر است و به دنبال سیمرغ میگردند. در این سفر باید از هفت وادی یا هفت شهر گذر کنند. درواقع سالک عرفان برای رسیدن به حقیقت مطلوب باید از هفت مرحلهی تصفیه و پالایش روحی عبور کند که هر یک چالشها و دشواریهای خاص خود را دارد.
همان ابتدا هدهد به سایر پرندگان میگوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
این هفت شهر یا وادی را میتوان هفت مرحله «طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقروفنا» دانست. در این مطلب از راهنماتو ابتدا به شکلی مختصر این ۷ مرحله را مرور میکنیم و بعد که به غنای روحی و عرفانی رسیدیم ۷ شهر را در ایران معرفی میکنیم که برای سفر در این روزهای زیبا و برای سیر و سیاحت در روح بسیار مناسب هستند.
هفت شهر عشق چیست؟
اثر استاد فرشچیان
ممکن است بگویید خانم نویسنده چه ربطی دارد که شما به جای معرفی کردن این ۷ شهر برای سفر ما و رفتن سر اصل مطلب به سراغ منطقالطیر رفتهاید؟ ربط دارد از آن جایی که سفر در درون از هر چیز واجبتر است. و ربط دارد که اگر این مطلب در مورد منطق الطیر به طور اخص بود ممکن بود آن را نخوانید. پس کمی تحمل کنید تا به سراغ این ۷ مرحله برویم و بعد ۷ شهر عاشقانه ایران را برشمریم.
شهر اول طلب است؛
"طلب" در عرفان، فراتر از یک جستجوی ساده است. این حالتی درونی است که سالک را بر آن میدارد تا از بند خواستههای نفسانی رها شده و به دنبال حقیقت مطلق برود. طالب، کسی است که با تمام وجود به دنبال شناخت و اتحاد با معبود است. این مسیر پر فراز و نشیب، نیازمند ارادهای پولادین و صبری عظیم است. سالک باید از خودگذشتگی نشان داده و در همه حال به جستجوی حقیقت ادامه دهد. در این راه، ترس و تردید جایی ندارد و سالک باید با قلبی آرام و تسلیم، به دنبال یافتن خود واقعیاش باشد. در حقیقت، جوینده حقیقی، یابنده نیز خواهد بود.
شهر دوم عشق است؛
عشق در عرفان، فراتر از یک احساس صرف است؛ آن نیروی محرکهای است که سالک را در مسیر عرفان به سوی کمال میکشاند. این عشق، همانند گیاهی ریشه در وجود سالک میدواند و تمام وجودش را فرا میگیرد. سالک در این وادی، چنان در آتش عشق میسوزد که تمامی هستی را جلوهای از محبوب خود میبیند. این عشق، نه تنها او را از خود میگذراند، بلکه به او دیدی نوین از جهان هستی میبخشد. در این حالت، سالک با تمام موجودات هستی پیوندی ناگسستنی احساس میکند و در جریان کلی کائنات شریک میشود. عشق در عرفان، نیرویی است که سالک را از بند محدودیتهای دنیوی رها کرده و به سوی وحدت با هستی میبرد.
سومین شهر معرفت است؛
معرفت در عرفان، فراتر از دانش صرف است. این شناختی عمیق و درونی از حقیقت هستی و جایگاه انسان در آن است. به تعبیر هجویری، معرفت، جان و حیات دل است. عارف کسی است که با چشم دل به حقایق نهفته در جهان پی برده و از اسرار هستی آگاه شده است. او به جایگاه والای انسان در عالم هستی واقف است و میداند که ارزش هر انسانی به میزان معرفت اوست. از این رو، عارف همواره در جستجوی افزایش معرفت خود است تا به کمال مطلوب دست یابد.
اثر بدرالسما
چهارمین شهر استغناست؛
استغنا در عرفان، یعنی بی نیازی مطلق از همه چیز جز خدا. سالکی که به این مرحله میرسد، نه تنها از لذتهای دنیوی بلکه از هرگونه وابستگی به آخرت نیز رها میشود. او قلب و جان خود را از هر آنچه غیر از خداست خالی میکند و تنها به محبوب حقیقی خود میاندیشد. این حالت، فقر حقیقی نامیده میشود که در آن سالک به بالاترین مرتبه از نزدیکی به حق دست مییابد. با رسیدن به این مقام، سالک بر تمام هستی مسلط میشود و خود را برتر از هر چیز دنیوی مییابد. در واقع، استغنا، اوج سلوک عرفانی است که در آن سالک به وحدت با حق دست مییابد.
پنجمین شهر توحید است؛
توحید در عرفان، به معنای یگانگی مطلق خداوند و عدم وجود هیچ شریک یا همتایی برای اوست. عارف با چشم دل، این یگانگی را در تمام هستی مشاهده میکند و میبیند که هر چیزی جز جلوهای از جمال الهی نیست. او به این حقیقت دست مییابد که خداوند نه تنها خالق، بلکه ذات و جوهر همه موجودات است. به عبارت دیگر، عارف همه چیز را در خداوند و خداوند را در همه چیز میبیند. این شناخت عمیق از وحدت وجود، سالک را از بند دوگانگیها رها کرده و او را به مقام قرب الهی میرساند. به تعبیر عرفا، عارف در این مرحله، به حقیقتی دست مییابد که زبان از بیان آن قاصر است.
ششمین شهر حیرت است؛
حیرت در عرفان، حالتی است که عارف در هنگام تأمل عمیق در حقایق هستی تجربه میکند. این حالت، سرگردانی و حیرتآوری نیست که به معنای گمراهی باشد، بلکه نوعی شناخت عمیق و درونی از عظمت و عظمت الهی است که عقل را از درک آن عاجز میگذارد. حیرت در عرفان، حالتی است که عارف را به سوی دریایی بیکران از معرفت میکشاند و او را در عمق وجود خود غرق میکند. این حالت، آغاز راهی است که عارف را به شناخت حقیقی خود و هستی میرساند و او را به مقامات عالی عرفانی میرساند. در واقع، حیرت، نه پایان راه بلکه آغازی برای سفری طولانی و پر رمز و راز است.
هفتمین شهر فقر و فناست؛
در عرفان، فقر به معنای نیازمندی مطلق به خدا و بی نیازی از هر چه غیر اوست، تعبیر میشود. این فقر با فقر دنیوی که به معنای نداشتن مال و ثروت است، تفاوت اساسی دارد. فقر در عرفان، حالتی است که سالک در آن به مقام رهایی از خودخواهی و وابستگی به مخلوقات میرسد و تنها به سوی خدا متمایل میشود. از سوی دیگر، فنا در عرفان به معنای از دست دادن هویت فردی و حل شدن در وجود خداست. این حالت، نتیجه سالک شدن و ریاضت کشیدن است. در فنا، سالک احساس خود را از جهان مادی و معنوی از دست میدهد و در عظمت الهی غرق میشود. به عبارت دیگر، فقر و فنا دو مرحله از سلوک عرفانی هستند که در نهایت به وحدت سالک با حق منجر میشوند.
هفت شهر عشق در ایران
درست است که گذری به این هفت مرحله داشتیم، اما نیازی نیست به این هفت مرحله ورود کنیم. برخی از آموزههای هر کدام از این مراحل چنان شعفی در ما برای زندگی ایجاد میکنند که نمونهاش را در فنگ شویی که این روزها تبدیل به یک حالت روحی ترند شده را نمیتوان پیدا کرد. حال در ادامه به سراغ ۷ شهر در ایران میرویم که از نظر زیباییشناسانه با هفت شهر عشق مطابقت دارند. این ۷ شهر درست شبیه به شهرهای عشق در عالم سالک پرپیچ و خم و پرفرازونشیب هستند.
۱. وادی طلب (تهران)
وادی طلب در منطق الطیر عطار نیشابوری، اولین مرحله از سلوک عرفانی است. در این مرحله، سالک به جستجوی حقیقت و آغاز مسیر معنوی میپردازد. در این وادی، فرد با احساس نیاز شدید به حقیقت و شروع جستجو مواجه است. برای اینکه فرد وارد این وادی شود، باید در خود نیازی عمیق برای رسیدن به چیزی برتر احساس کند و در پی یافتن آن، در مسیر سفر قرار گیرد. در این مرحله، میل به حقیقت و شناخت، مانند یک طلب درونی، فرد را به حرکت در میآورد.
اگر بخواهیم وادی طلب را با تهران تطبیق دهیم، این شهر با ویژگیهای خاص خود میتواند به خوبی نماد این مرحله از سلوک باشد. تهران به عنوان پایتخت ایران، مرکز سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور است و نماد شروع جستجوی معنوی در جامعه مدرن میتواند باشد. در واقع نماد شروع جستجو و طلب است، در وادی طلب، فرد از محیط خود خارج میشود و جستجوی خود را آغاز میکند. تهران، با تمام تنوع فرهنگی و شهری بودنش، میتواند نماد شروع این سفر باشد.
۲. وادی عشق (اصفهان)
وادی عشق در منطق الطیر عطار، مرحلهای است که در آن سالک از خود بیخود شده و تمام وجودش غرق در محبت و دلدادگی به معشوق میشود. در این وادی، عشق به حقیقت و خداوند به قدری عمیق و شورانگیز است که فرد خود را فراموش میکند و تنها در پی وصال معشوق است.
شهر اصفهان با تاریخ غنی، معماری باشکوه و هنرهای عالیاش، میتواند به خوبی نماد این وادی باشد. اصفهان، با داشتن بناهایی چون میدان نقش جهان، سیوسه پل، و عمارتهای تاریخی و مساجدی با زیباترین تزئینات و باشکوهترین معماری فضایی است که انسان را به سوی زیبایی و عشق الهی سوق میدهد. در این شهر، هنر و معماری به گونهای با هم آمیخته شدهاند که انسان را در دنیای جمال و عشق غرق میکند. اصفهان در حقیقت، نماد عاشقی است که در زیباییهای هنری و معنوی غرق شده است، و در این وادی، فرد با شوق و اشتیاقی عمیق در پی وصال حقیقت و معشوق خود است.
۳. وادی معرفت (نیشابور)
در ایران باستان، مفهوم معرفت به عنوان شناخت و درک عمیق از حقیقت و جهان به ویژه از طریق دین و فلسفه وجود داشت. همانطور که در ایران پس اسلام نیز رشد و نمو چشمگیری پیدا کرد. در آن دوران، معرفت بیشتر در قالب آموختن حکمت، فلسفه، و آموزههای مذهبی به ویژه در ارتباط با دین زرتشتی و دیگر آیینهای باستانی مطرح میشد. به همین دلیل، میتوان مکانهایی را در ایران باستان شناسایی کرد که به عنوان نمادهای «وادی معرفت» در نظر گرفته شوند. به عنوان مثال نیشابور که مهد پرورش مزدک در دوران ساسانیان و افرادی چون عطار نیشابوری در دوران اسلامی بود. البته در مورد پرورش مزدک گمانهزنیهایی وجود دارد و برخی او را مرتبط با استخر و برخی دیگر مرتبط با همدان میدانند. در این میان باید به نکتهای مهم اشاره کرد. خراسان محل تلاقی باورهای فلسفی شرقی مثل باورهای هندو و بودایی با باورهای اولیه زرتشتی بوده است. از طرفی سرزمین اسطورهها و داستانهای شفاهی است که نمونه آن در اسطورههای زرتشتی دیده میشود. این تلاقی در خراسان بزرگ از قدیم بوده و سندی است برای اثبات تفسیرهایی که تاکنون داشتیم و تقریبا ارتباطی به محل تولد یا نشو نموی مزدک ندارد. این یعنی مزدک هرکجا هم که به دنیا آمده باشد باز تاثیر افکارش را در خراسان میبینیم. بنابراین افکار مزدکی به همان دلیل که گفته شد محل تلاقی افکار و آمادگی مردم آنجا بوده و چنین تلاقیهایی در این شهر گسترش بیشتری پیدا کرد تا شهرهای دیگر ایران زمین. بنابراین این مکانها بیشتر مراکز علمی، مذهبی و فلسفی بودند که در آنها جستجوی حقیقت و دانش عمیق مورد تأکید قرار میگرفت.
۴. وادی استغنا (شیراز)
وادی استغنا در منطق الطیر عطار، مرحلهای است که در آن سالک از همه چیز بینیاز میشود و تنها به خداوند تکیه میکند. در این وادی، فرد به مرحلهای از خودبسندگی و بینیازی دست مییابد که هیچچیز از دنیای مادی او را به خود مشغول نمیکند و تنها به پروردگار وابسته است.
شهر شیراز با تاریخ فرهنگی و عرفانی خود، نماد مناسبی برای وادی استغنا است. شیراز، با جاهایی چون حافظیه و سعدیه، به عنوان مهد شعر، ادب و عرفان شناخته میشود. در این شهر، شعرهای حافظ و سعدی که پر از آموزههای عرفانی و معنوی هستند، انسان را به سوی بینیازی از دنیا و توجه به حقیقت الهی سوق میدهند. شیراز، با فضاهای آرام و معنویاش، مانند باغهای تاریخی و آرامگاههای عرفانی، جایی است که انسان میتواند از همه تعلقات دنیوی رها شود و در این حالت از استغنا، تنها به خداوند متکی باشد.
۵. وادی توحید (یزد)
یزد در ایران باستان و همچنین دوران اسلامی، به عنوان یکی از مهمترین مراکز دین زرتشتی شناخته میشد. در دین زرتشتی، پرستش اهورا مزدا به عنوان خدای واحد و یگانه مطرح بود. معابد آتش زرتشتیان که در یزد و دیگر مناطق ایران باستان وجود داشتند، به نوعی نمایانگر مفهوم توحید در این دین بودند. در این معابد، تنها به اهورا مزدا، خدای یگانه پرستش میشد. اگرچه این توحید متفاوت از مفهوم اسلامی است، اما در بافت تاریخی ایران باستان، این مکانها به نوعی به یگانگی و اتحاد معانی مشابه با توحید اشاره دارند. این مساله نشان میدهد که توحید عرفانی در نظر عطار، ریشه در باورهای باستانی ایرانیان دارد. چه بسا میتوانستیم به جای یزد شهر قم را معرفی کنیم که نمودی از توحید در این زمانه است.
۶. وادی حیرت (تبریز)
وادی حیرت در منطق الطیر عطار، مرحلهای است که سالک در آن به دلیل مواجهه با عظمت و اسرار خداوند، دچار حیرت و شگفتی میشود. در این وادی، انسان به حدی از تجلیات الهی و آگاهی از حقیقت نزدیک میشود که قادر به درک کامل آن نیست و عقل و درک انسان در برابر آن عظمت کم میآورد. این مرحله، گاهی با احساس گمگشتگی و سردرگمی همراه است، زیرا سالک نمیتواند تمامی ابعاد حقیقت را درک کند و در برابر آن شگفتزده و مبهوت میماند.
شهر تبریز به دلیل تاریخ فرهنگی و عرفانی خود، بهویژه در دورههای مختلف تاریخ ایران، میتواند به خوبی نماد وادی حیرت باشد. تبریز، به عنوان یکی از مراکز بزرگ علمی و فرهنگی ایران در دورههای مختلف، بهویژه در دوران ایلخانی و صفوی، شهری است که در آن تفکرات فلسفی و عرفانی عمیق شکل گرفته است. یکی از نمادهای بارز این شهر، آرامگاه علامه حلّی و همچنین ارتباط تاریخی با عرفا و فلاسفه بزرگ ایران است. در تبریز، اندیشمندان و فلاسفهای مانند شیخ محمود شبستری زندگی کردهاند که آثارشان از حیرت و شگفتی در برابر خداوند و اسرار عالم حکایت میکند.
تبریز همچنین با دارا بودن بناهای تاریخی چون مسجد کبود و بازار تبریز، فضایی پر از راز و شگفتی دارد. در این شهر، هر گوشهای از تاریخ و فرهنگ میتواند انسان را به تفکر و تعمق وادار کند، همانطور که در وادی حیرت، فرد در مواجهه با عظمت الهی دچار حیرت و شگفتی میشود. از این رو، تبریز با میراث فرهنگی و عرفانیاش، محیطی مناسب برای تجربه این وادی است که در آن سالک به جستجوی حقیقت میپردازد، اما در نهایت در برابر بزرگی و رازهای کائنات، دچار حیرت و شگفتی میشود.
۷. وادی فقر و فنا (کاشان)
وادی فقر و فنا در منطق الطیر عطار، مرحلهای است که سالک در آن، از خود بینیاز میشود و تمامی تعلقات دنیوی را رها میکند. در این مرحله، فرد به احساس فنا و نیستی میرسد و خود را در برابر خداوند کوچک و ناتوان میبیند. در حقیقت، وادی فقر و فنا مرحلهای است که در آن انسان از هر چیزی که به آن تعلق دارد، جدا میشود و به سادگی و فقر درونی میرسد، جایی که دیگر هیچ چیز جز خداوند در نظر او اهمیت ندارد.
شهر کاشان با تاریخ و ویژگیهای فرهنگیاش میتواند نماد وادی فقر و فنا باشد. این شهر به دلیل تاریخ غنیاش در دورههای مختلف تاریخ ایران، از دوران پیشاتاریخی و تمدن سیلک گرفته تا دوره قاجار، یکی از مراکز مهم عرفانی و فرهنگی بوده است. کاشان با داشتن خانههای تاریخی، باغهای ایرانی و مساجدی که به معماری ساده و زیبای ایرانی شناخته میشود، نمادی از سادگی و فقر درونی است که در وادی فقر و فنا به آن اشاره میشود. در این مرحله، سالک باید از تمام زرق و برق دنیوی بگذرد و به سوی حقیقت و فانی در اراده خداوند حرکت کند.
علاوه بر این، آرامگاههای تاریخی کاشان مانند مسجد آقا بزرگ نیز به گونهای نمادین، پیوند عمیقی با فقر و فنا دارند. در این مکانها، فرد میتواند در سکوت و آرامش روحانی به تفکر و تأمل بپردازد و از تعلقات دنیوی دست بردارد. این فضاها، به همراه سادگی در زندگی مردم کاشان، میتواند نشاندهنده رسیدن به مرحلهای از فنا باشد، جایی که سالک در آن احساس میکند دیگر چیزی از خود ندارد و در درک و فهم الهی غرق میشود. در حقیقت، کاشان با میراث فرهنگی و تاریخیاش، محیطی است که میتواند الهامبخش حرکت به سوی فقر و فنا باشد.
نویسنده: طناز حسینی فر