هر کدام از آنها جواهری در تاج MCU هستند، اما… یکی هست که از همه بیشتر میدرخشد. «انتقامجویان: جنگ ابدیت» نه تنها انتظارات من را برآورده کرد، بلکه در واقع آنها را خرد کرد، مانند هالک که لوکی را در آسمانخراش نیویورک به زمین میکوبید. مطمئناً میتوانستم بنویسم که این یک فیلم ابرقهرمانی دیگر است، اما دوباره آن را تماشا کردم و برای من این اثر یک اپرای فضایی است که در آن هر قهرمان، هر سیاره، هر سنگ بینهایت نقش خود را در سمفونی شر به رهبری تانوس کاریزماتیک بازی میکند.
تانوس، شروری از گوشت و خون
بدون شک همه قبول دارند که جاش برولین به تانوس جان بخشید و شخصیتی مبهم خلق کرد و ترس را برانگیخت و در عین حال… تفاهم. انگیزههای او اگرچه اساساً ساده و مجرمانه است، اما منطقی است. تانوس فقط یکی دیگر از شرورهای کتابهای مصور نیست، او یک شرور دارای گوشت و خون است؛ این میتوان خواست او را درک و شخصیتش را باور کرد. او قلب فیلم است و خدا را شکر میکنم که سازندگان او را به یک بد،بزرگ گنگ تبدیل نکردند. در نتیجه بابت آن به آنها تبریک میگویم.
باید بدانید که «جنگ بی نهایت» نه تنها یک دوئل بین خیر و شر است، بلکه درام شخصیتهایی است که در ارتباط با هم به مشکل خوردهاند. ما ضعفها، ترسها و ناامیدی اولیه آنها را میبینیم. مرد آهنی تصویری از آخرالزمان دارد، کاپیتان آمریکا دیگر همان مرد قبلی نیست و ثور بدون استورم بریکر خود به نوعی افسرده است. هر کدام از آنها باید با تاریکی درون خود روبرو میشدند، اما باید اعتراف کرد که مبارزه آنها به همان اندازه که هیجان انگیز و تاریک به نظر میرسد، بدون شک سرگرمکننده نیز هست.
صحنههای اکشن در Infinity War یک جشن واقعی برای چشمها است. نبرد در واکاندا، دوئل بین مرد آهنی و تانوس در تایتان، یا ضربه آخر انگشت تانوس اینها لحظاتی هستند که برای مدت طولانی در خاطر هر مخاطبی خواهند ماند. کارگردانان آنتونی و جو روسو به خوبی میدانند که چگونه تنش ایجاد کنند، چگونه احساسات را کاهش دهند، چگونه تماشاگر را وادار کنند که روی لبه صندلی خود بنشیند و نفس خود را حبس کند. و این همان چیزی است که فیلم آنها را در جهان سینمایی مارول ماندگار کرده است.
تعادل کامل
ما در این فیلم مارول یک توازن عالی را مشاهده میکنیم؛ این یعنی فیلم کاملا متعادل است. منظور من این است که طنز با درام، اکشن با احساسات، و جلوههای ویژه دیدنی و جذاب بر داستان غلبه نمیکند. در واقع این فیلم مارول مانند یک کت و شلوار خوش دوخت است که کاملاً به هر شخصیتی میآید.
با هر دیدگاهی به این فیلم نزدیک شوید از آن لذت خواهید برد؛ مخصوص پایان فیلم که مصداق یک مشت واقعی در صورت مخاطب نگران است. اما چرا؟! چون تانوس ناگهان تله پورت میکند و ناپدید میشود، اما همچنان برنده خود اوست، زیرا نیمی از جهان به غبار تبدیل میشود. این همان پایان خوشی نیست که ما عادت کردهایم در فیلمهای ابرقهرمانانی که همیشه در انتها برتر هستند ببینیم. این پایانی تلخ است که بیننده را با احساس پوچی و اضطراب مواجه میکند. و این چیزی است که Infinity War را بسیار خاص کرده است.
خلاصه بگویم، این اوج مارول است
این روزها که مارول بار دیگر با موفقیت ویژه «ددپول و ولورین» به کانون توجه خیلی از مخاطبان بازگشته است، باید به این رسید که شاید مارول دوباره راه نجات را یافته است. اما جدا از تمام خطاهای این استودیو و جهان سینماییاش در سالهای اخیر بازهم باید گفت: «انتقام جویان: جنگ بی نهایت» به نظر من (تا اینجا) نه تنها بهترین فیلم مارول است، بلکه یکی از بهترین اقتباسهای ابرقهرمانی تاریخ است. تهیهکنندگان صحنههای اکشن دیدنی را با لحظاتی عمیق و احساسی ترکیب کردند و منظرهای فراموش نشدنی را خلق کردند. حالا، اگر من را ببخشید، باید برگردم به تماشای ادامه فیلم؛ لیوان چای داغ همچنان منتظر من است