یکی از نکات مثبت سریال “بازنده” که نمیتوان آن را نادیده گرفت، فضاسازی آن است. استفاده از لوکیشنها، طراحی صحنه و نورپردازی قابل توجه است و تا حدودی توانسته فضایی مناسب برای روایت داستان ایجاد کند. این جنبه از سریال مطمئناً یکی از دلایلی است که توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرده است. اما اگر از لحاظ داستانی به سریال نگاه کنیم، فعلاً با یک سریال معمولی روبهرو هستیم.
داستان سریال، در قسمت اول به نحوی معرفی شد که هنوز به طور کامل شخصیتها و خطوط داستانی توسعه نیافتهاند. از این رو، قضاوت زودهنگام درباره کیفیت کلی سریال ممکن است کمی ناعادلانه باشد. آنچه جای تعجب دارد، حجم زیادی از نقدهای مثبت و تمجیدهای بیحد و مرز است که بعد از پخش تنها یک قسمت از سریال ارائه شدهاند. این نوع بازخوردها ممکن است مخاطب را به اشتباه بیندازد و انتظاراتی فراتر از واقعیت ایجاد کند. هرچند که این سریال ظرفیت بالایی برای موفقیت دارد، اما تا این لحظه، تنها شواهد موجود یک اثر معمولی با پتانسیلهایی مشخص است.
خلاصه داستان سریال بازنده
در خلاصه داستان این سریال آمده است: کارآگاه کیانی، درگیر پروندهای پیچیده میشود که رازهای بزرگی از یک خانواده را برملا میکند. آنطور که پیداست، ما با سریالی جنایی و رازآلود طرفیم که قرار است یک پلیس، از راز این ماجرا سردربیاورد.
خلاصه قسمت اول سریال بازنده
در قسمت اول سریال «بازنده»، به حامد کیانی گزارش میشود که متهم به قتل غزاله فرزام اعتراف کرده است.
یک هفته از بسته شدن پرونده قتل غزاله فرزام، دختر ۱۸ سالهای که دزدیده شده بود، میگذرد. این پرونده پس از دو سال تحقیقات به نتیجه رسید و قاتل اعتراف کرد. با این حال، پدر و مادر غزاله هنوز هم در غم و اندوه به سر میبرند و پلیس مصاحبهای با آن ها ترتیب میدهد.
از طرفی، کیانی با مشکلات شخصی خود نیز دست و پنجه نرم میکند. او درگیر پرونده جدایی از همسرش و پرداخت ماهانه مهریه است و هر ماه وکیل به او یادآوری میکند که باید مهریه را پرداخت کند. او فیلم جشن تولد دخترش را نگاه میکند و ناگهان تصادفی که در گذشته برایش رخ داده بود، به یادش میآید. با تماسی از سوی همکاران، کیانی به محل وقوع جرم جدید میرود.
در همین حال، ارغوان امینی، زن دیگری که نقش مهمی در داستان دارد، خود را معرفی میکند: «اسم من ارغوان امینی است. سی و پنج سال پیش در یک خانواده ثروتمند به دنیا آمدم…».
«بازنده»ای که جَنَم برنده شدن دارد!
البرز کوشیار در سینما نوین به تمجید از این سریال پرداخته: چه از این بهتر که در ترافیک درامهای اجتماعی و رئالیتیشوهای دچار روزمرگی و گاه الکی خوش، سریالی از راه برسد که جنسش فرق کند. هم رنگ و رخ متفاوتی داشته باشد و هم ترکیبش از دور داد بزند ارزش تماشا دارد. به ویژه که متعلق به گونه معمولاً کمیاب جنایی معمایی هم باشد. یعنی نور علی نور. سرراست و مثل بچه آدم قصه اش را بگوید. معمایش را طرح کند و سرنخ هایش را روی میز بگذارد. تکروی های پیچیده مضر و بدون توجه به سطح درک بیننده اش نداشته باشد. بازیگر چهره باشد و از ساختارشکنی در کستینگ نترسد.
کاراکتر کارآگاه با حضور علیرضا کمالی قطعاً تحت الشعاع محبوبیت گریز ناپذیر رضا پروانه در «پوست شیر» قرار دارد. حتی اگر بدانیم فیلمنامه «بازنده» قبل از سریال برادران محمودی نوشته شده. کمالی اما در عین خودسرانگیهای شخصیت، از جمله کتک زدن متهم و مُقُر آوردنش در همان شروع که بیننده وطنی را یاد خلق و خوی رضا پروانه میاندازد، هویت مستقل دارد. حضور بازیگرانی مثل سارا بهرامی و صابر ابر که در ارائه بازیهایی سرد و نمایش شخصیت هایی رمزآلود، توانایی بالایی دارند و نیز کلیشه شکنی در دعوت از چهرهای مانند پیمان قاسم خانی برای نقشی جدی و مقتدر، قطعاً به نفع «بازنده» تمام خواهند شد. با همه اینها، ظاهراً «بازنده»، جَنَم برنده شدن دارد!
یک سایکودرام پرتعلیق
صفحه سینمایی سینما ایدهآل هم فرمول نقد قبلی را تکرار کرده: ژانر معمایی-جنایی به ویژه وقتی با یک قصه خانوادگی گره میخورد برای مخاطب ایران جذاب و تماشایی می شود. سریال «بازنده» با همین ساختار و در همین فضا داستانش را روایت میکند که البته با لایههایی از روانکاوی شخصیتها آمیخته و سویههای کارآگاهی آن را با نوعی مکاشفه روانکاوانه کاراکترها پیوند میزند و از این طریق ذهن مخاطب را به شکل بیرونی با تعلیق درام و از حیث درونی با واکاوی شخصیتها به میانجی کشف معما صورت بندی و بازنمایی میکند.
کارگردان جوان سریال بازنده که تجربه پیشین او با سریال کوتاه درمانگر نشان از علاقه اش به گونه سایکودرام دارد در نخستین تجربه بلند خود به مدد حضور بازیگران توانمندی چون علیرضا کمالی قدم بزرگی برداشته است. اگر دلتان فضای جدید و متفاوت در سریالسازی میخواهد و گمان میکنید دیگر سریالهای نمایش خانگی به تکرار افتادند باید گفت هنوز هم با تماشای حتی یک قسمت از سریال بازنده میتوان امیدوار بود که صنعت سریالسازی ایران جان دوبارهای گرفته است.
نباید عجله کرد!
اما ایمان عبدلی به قسمت نخست این سریال نگاه متفاوتی دارد: درباره قسمت اول بازنده به غیر از تاکیدهای اغراقآمیز که بیشتر حول فضاسازی این سریال میچرخد، چیز زیادی نمیشود گفت، یک داستان به اصطلاح معمایی که زیربنای احتمالا انتقادی هم دارد با توجه به اشاراتی که به یک خانواده نفتی میشود، ثروت هنگفتی که در یک خانواده کارتلی دست به دست میشود، مردی که از راه رسیده و احتمالا سودایی دارد، همسایهای که او هم احتمالا چشم طمع دارد. بازیها و کاراکترها البته در این یک قسمت غافلگیری خاصی نداشته، نکته منفی دو سه سکانس کودکانهایست که از فرط آماتور بودن، خندهدار نشان میدهد، مثلا آن سکانس صدای جیغ و نحوه مواجهه صدف اسپهدی و برادرش، خیلی بد اجرا شده، یا آنجا که برادر اسپهبدی مقابل پلیس بیتابی میکند، پلیس تهدیدش میکند که “نکنمت تو گونی”. به هر حال باید بیشتر بگذرد تا قضاوت بهتری داشته باشیم.
ارجاع به دو اتفاق تاثیرگذار
احسان رستگار هم به قسمت نخست این سریال نقد جدی دارد. اما خب به نظر میرسد نگاه رستگار، پروندهساز و مسموم است. بخشی از نقدی که او برای این سریال نوشته را با هم مرور میکنیم.
در قسمت اول این مجموعه، نکاتی گلدرشت جلب نظر میکردند به مثابه کدگذاریهایی برای حسّاس کردن گیرندههای مخاطب؛ مثلاً نام مادر «ارغوان امینی»، «ونوس افتخاری» است و بدیهی است، اینهمانی ناخواسته بین این دو اسم، با نامهای «مژگان افتخاری» و «امجد امینی»، مادر و پدر مرحومه «مهسا امینی»، در ذهن مخاطب، فارغ از اهداف فرامتنی و زیرمتنی مدّ نظر میتواند ابتداییترین هدف ظاهری فیلمنامهنویس تلقّی شود، به ویژه با لحاظ کردن زمان آغاز پخش سریال، از قضا دقیقاً مقارن با ایّام سالگرد فوت خانم مرحومه مهسا امینی!
ایضاً اشارهی نسبتاً بیربط به ارزش ریالی سرمایهی مادر ارغوان یعنی مژگان افتخاری -که از شوهر سابقش (پدر واقعی ارغوان) به ارث برده بوده- به مبلغ دو هزار و هشتصد میلیارد تومان، کدی دیگر است که برخلاف کد قبلی، فقط برای خواص قابل کدگشایی میتواند باشد؛ این مضامین نیز میتوانند قرابتهایی با شخصیّتها و رفتارهای پدر و مادر مهسا امینی داشته باشند.
کاربران چه گفتند؟
سجاد نوشت: سریالهای شبکه خانگی، از منظر فنی پیشرفت محسوس و قابل توجهی دارند، اما این بی توجهی به زبان فارسی در تیتراژ سریال بازنده و گردنزنی در دو پلتفرم فارسی زبان، اتفاق خوبی نیست. در یک سریال تیتراژ شروع کاملا به زبان انگلیسی است و در دیگری پوستر اصلی به انگلیسی منتشر شده. چرا؟
موبیسم: یه سریال جدید منتشر شده به اسم “بازنده”. اولین قسمتشو که دیدم متوجه شدم سناریوش خیلی شبیه یکی از رمانهای خارجیه که خوندم و یه ذره که گذشت دیدم بعله! خودشه! خیلی هیجان انگیزه که ایرانیزه شده یه رمان جنایی رو ببینی.
زرشک: قسمت اول سریال بازنده در ژانر پلیسی معمایی با رنگ و لعاب و نور و ریتم و فضای متفاوت ذهن مخاطب رو تحریک میکنه که قصه رو پیگیری کنه. جدا از ادایی بودن و ناآشنا بودن مکانها و تیزر انگلیسی که برای مخاطب عام ایرانی هضمش یه کم سخته ولی درمجموع بد نبود.
و طاها: ایرانیا مینی سریال جنایی نوآر ساختن؟ پناه بر خدا.