۴ شکل از ازدواج که «به اندازه کافی خوب» هستند

شاید بتوان یکی از اصلی‌ترین دلایل به هم خوردن روابط و ازدواج‌ها را فقدان توافق بر سر چیستی «مفهوم ازدواج» بیان کرد. هر کدام‌مان ممکن است تصورات متفاوتی از چیستی ازدواج داشته باشیم. اما مگر ازدواج به چند شکل ممکن است وجود داشته باشد؟ در این مقاله ما فقط ۴شکل از آن که در ذهن آدم‌های دنیا وجود دارد را بررسی کرده‌ایم. این مقاله از راهنماتو شما را صرفا با ذهنیت‌های متفاوت درباره ازدواج آشنا می‌کند. شما باید بر اساس ارزش‌های خودتان و فرهنگی که در آن زندگی می‌کنید، شکل مناسب ازدواج‌تان را تعیین کنید.

شناسه خبر: ۴۱۴۰۳۶
4 شکل از ازدواج که «به اندازه کافی خوب» هستند

راهنماتو-حداقل سه دلیل باعث می‌شود که یک ازدواج «به قدر کافی» خوب نباشد. اولی، فقدان شفافیت درباره خواسته‌های شما و خواسته‌های همسرتان است. دومی، وابسته شدن به یک شریک عاطفی ایدئال است که ابعاد طبیعی شریک عاطفی‌اش را مورد انتقاد شدید قرار می‌دهد. سومی، سرمایه‌گذاری روی یک ازدواج عالی است که باعث عمیق‌تر شدن حس نارضایتی از ازدواج می‌شود.

به گزارش راهنماتو، اینکه به همسرتان بگویید چه می‌خواهید و همسرتان قبول کند همه سعی‌اش را بکند تا درخواست شما را اجرا کند، از ملزومات یک ازدواج «به قدری کافی» خوب است که البته باید با چاشنی مهربانی هم همراه باشد.

البته باید قبول کنید که این توافق ناقص است و شما نمی‌توانید همیشه، همه آنچه انتظار دارید و می‌خواهید را به دست آورید. یادتان باشد که هیچ آدم ایدئالی نیست که منتظر ورود شما باشد و درضمن هیچ تضمینی نیست که اگر هم‌اکنون ازدواجی دارید که «به قدر کافی» خوب است، این ارتباط ماندگار و ابدی باشد.

برای آنکه یک ازدواج «به قدر کافی» خوب را تضمین کنید باید انرژی کنجکاوی‌تان دائمی باشد. باید مدام از خودتان بپرسید که : آیا به قدر کافی در مورد امیالم با خودم و شریک عاطفی‌ام روراست هستم؟ آیا امیال من در حال تغییر کردن هستند؟ آیا امیال شریک عاطفی‌ام را درک می‌کنم؟ آیا نسبت به امیال همسرم علاقه‌مندی نشان می‌دهم؟ آیا وقتی امیال‌مان را مطرح می‌کنیم، نسبت به امیال هم پذیرا و حامی هستیم؟ آیا برای رفع نیازهای شریک عاطفی‌مان برنامه یا منبعی داریم؟

در این مقاله می‌خواهیم 4شکلی که یک ازدواج «به قدر کافی» خوب در دنیای متکثر به خود گرفته را با شما در میان بگذاریم. در شکل‌گیری این ازدواج‌های «به قدر کافی خوب» گاهی عمدی در کار نبوده بلکه آدم‌ها به واسطه روان‌زخم‌ها و سواد عاطفی‌شان تن به چنین روابطی داده‌اند و نمونه‌های آن‌ را به وفور در اطراف‌مان مشاهده می‌کنیم. در برخی دیگر، افراد تعمدا ترتیباتی برای شکل ازدواج‌شان در نظر می‌گیرند.

Leeds-Accounting-Advice-Transfering-Shares-To-Spouse-780x400

نوع اول:  به واسطه ترتیبات و سازماندهی‌ امور شکل می‌گیرد

1.موافقت‌هایی برای حمایت از ثبات مالی و نگهداری از فرزندان وجود دارد.

2.همچنین اگر شخص مسن و ازکارافتاده یا معلولی به همراه خانواده زندگی می‌کند، موافقت‌هایی برای چگونگی نگهداری از او توسط زوجین صورت گرفته است.

3.موافقت‌هایی برای حدود زندگی اشتراکی صورت گرفته است. مثلا شاید زوجی دلشان بخواهد اوقاتی را در کنار هم در زیر یک سقف زندگی نکنند (این مسئله کاملا شخصی و فرهنگی است و در برخی نقاط جهان رخ می‌دهد)

4.توافق‌هایی درباره چیستی خیانت و وفاداری بین زوجین صورت گرفته است (دیدگاه نسبت به خیانت بستگی به تجربه‌های افراد دارد اما باید درباره آن صحبت شود.)

5.ممکن است در این رابطه عشق وجود داشته یا نداشته باشد. (افراد لزوما عاشق هم نیستند.)

6.دو طرف ترجیح می‌دهند که نسبت به هم مهربانی پیشه کنند.  

7.رابطه قویا وظیفه‌محور است. زوجین محدوده وظایف خودشان را می‌دانند و در انجام این وظایف کوشش می‌کنند.

8.طرفین تعهدی درباره عمیق‌تر کردن صمیمیت عاطفی به یکدیگر ندارند.  

9.زوجین موافقت کرده‌اند که خودشان و دیگری را مسئول انجام وظایف بدانند.

 

نوع دوم: به واسطه حفظ نهایت استقلال دو طرف شکل گرفته است  

1.دو طرف یا توافق کرده‌اند که همیشه در کنار هم زیر یک سقف زندگی کنند یا جدا زندگی کنند (در بعضی فرهنگ‌ها و نقاط جهان زوج‌ها می‌توانند جدا از هم زندگی کنند)

2.امور مالی در این رابطه نقشی ندارد (طرفین امور مالی مجزا دارند)

3.خودمختاری و استقلال طرفین بسیار ارزشمند دانسته می‌شود و هر زوجی مسئول سبک زندگی خودش است.

4.صمیمیت عاطفی خیلی اپیزودی و گاه‌گاهی است و زمانی ایجاد می‌شود که طرفین نیاز دارند درباره مسائل عمیق‌تر با هم صحبت کنند.

5.وقتی نیازی برطرف نمی‌شود، طرفین از هر گونه درگیری یا متهم کردن دیگری خودداری می‌کنند.

6.طرفین درباره دایره ارتباطات و آنچه خیانت یا وفاداری شناخته می‌شود، با هم صحبت کرده‌اند.

7.گاهی ممکن است طرفین با هم وظیفه مشترکی انجام دهند.

8.این نوع ازدواج «به قدر کافی» خوب نیازمند آن است که همسران نسبت به میزان استقلالی که در این رابطه دارند، کنجکاو باشند.  

 

نوع سوم: بر پایه مراقبت و خشنودسازی یکی از زوجین توسط دیگری شکل گرفته است  

1.این شکل از «ازدواج به قدر کافی خوب»، رایج‌ترین نوع ازدواج است. حداقل یکی از زوجین در این رابطه متعهد است که نیازهای طرف مقابل را برطرف کند و از او محافظت کند.

2.دو دلیل معمول برای محافظت و خشنودسازی وجود دارد. اولی بازتولید الگوی کودکی‌ مربوط به یک والد است. خشنودسازی یک نوع پویایی رابطه در دوران کودکی است که بعدها با احساس مراقبت از والدین همراه می‌شود. دومین دلیل آن است که یکی یا هر دو طرف رابطه تلاش می‌کنند سیستم عصبی‌شان را تنظیم کنند.

3. صداقت، به‌ویژه در مورد تأثیر رفتار یکی از همسران بر طرف مقابل، در این نوع از ازدواج به خطر میفتد.  ناخشنودی یا نارضایتی از شریک زندگی به‌عنوان یک شکست تجربه می‌شود که احتمال ایجاد ناهماهنگی و ناراحتی را به همراه دارد.

4.در این رابطه به شدت از دعوا کردن پرهیز می‌شود.

5.صمیمیت عاطفی گاه‌گاه و زمانی رخ می‌دهد که یکی از همسران در محل کار یا با خانواده و دوستان چالشی را تجربه می‌کند.

6.اغلب پیوند به واسطه وظایف مشترک رخ می‌دهد.

8.این نوع ازدواج «به قدر کافی خوب» مبتنی بر آن است که شرکا درباره اینکه نفر مقابل‌شان چقدر احساس خوشحالی و رضایت از رابطه دارد، کنجکاو باشند. به طور معمول در این نوع رابطه، یکی از همسران مدام در پی خشنودسازی طرف دیگر است. خشنودسازی دوطرفه نیست.

New-Project-2022-05-17T115506.729

نوع چهارم: بستر

1.این ازدواج «به قدری کافی» خوب، نوعی از ازدواج است که هر دو طرف رابطه ازدوج‌شان را بستری برای رشد فردی و جمعی‌شان می‌دانند.

2.هر دو طرف رابطه متعهد هستند تا در رابطه‌شان، از طریق درخواست برای حمایت از نیازهای عاطفی‌شان، صمیمیت عاطفی را عمیق‌تر کنند. این نیازها شامل نیاز به مورد محبت قرار گرفتن، تشویق شدن، رابطه جنسی، دریافت توجه، مورد تحسین قرار گرفتن و یادگیری چگونگی صادق بودن به همراه دلسوزی و شفقت است.

3.زوج‌ها از تعارض حذر نمی‌کنند و هر یک از دیگری انتظار دارد که در رفع چالش صلاحیت داشته باشد.

4.تعهدی دوطرفه و مشترک برای احترام گذاشتن به مسیرهای فردی و حرفه‌ای یکدیگر وجود دارد.

5.تعهدی مشترک به کنجکاو بودن نسبت به ارزش‌ها، ترجیحات و یادگیری سبک زندگی یکدیگر وجود دارد. همسران پذیرفته‌اند که هر نوع صمیمیت عاطفی‌ای دردسرها و شلوغ‌کاری‌های خودش از جمله فقدان مسئولیت‌پذیری، شکستن تعهدات و قول‌ها، حساسیت، خشم انفعالی، محبت نکردن، کنایه‌زنی و متهم کردن یکدیگر را دارد.

6.احترام گذاشتن به امیال شامل اتخاذ پروتکل‌هایی برای بیان شفاف و بی‌پرده نیازهاست و هر کدام از طرفین پذیرفته‌اند که سه پاسخ را در بیان نیازشان می‌توانند دریافت کنند که شامل «بله»، «خیر» یا «می‌توانیم با هم حرف بزنیم»، می‌شود.

7.همسران بر سر نیاز به نزدیک‌تر شدن به خودشان و شریک عاطفی‌شان گفت‌وگو کرده‌اند.

8.همسران پذیرفته‌اند که باید نسبت به رفتارشان مسئولیت‌پذیری نشان دهند و خودشان و شریک عاطفی‌شان را ببخشند.

یادتان باشد که موقعیت ازدواج به این چهارشکل ختم نمی‌شود. ممکن است برخی از این اشکال با هم همپوشانی داشته باشند. مهم آن است که بدانید ازدواج فقط به شکلی که ممکن است در ذهن تک‌تک ما وجود داشته باشد، وجود ندارد و باید بر سر ارزش‌هایمان با شریک عاطفی آینده‌مان گفت‌وگو کنیم.

نظرات
پربازدیدترین خبرها